ولایت و امامت

۲– رسالت:

۲– رسالت:

ناگفته آشکار است که نبیّ دریافت کننده‌ی هدایت خداوندی، مسئوولیت رسانیدن آن به دیگران (یعنی رسالت) را نیز بر گردن دارد [۸۴]. از آن جهت که کمترین تصرف در پیام هدایت، به‌ منزله‌ی رخنه در دریافت و حفظ آن می‌باشد، نبی مرسل باید در رسالت نیز معصوم بوده: از تبدیل و تغییر و بیش و کم کردن پیام دور باشد. چنان که می‌فرماید: ﴿وَمَا هُوَ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ بِضَنِينٖ٢٤[التكوير: ۲۴] [۸۵]. ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤[النجم: ۳-۴] [۸۶]. ﴿وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَاتُنَا بَيِّنَٰتٖ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُۚ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥[يونس: ۱۵] [۸٧].

از آن جهت که رسول بشری، همانند سایر افراد بشر، در معرض حالات مختلف بشری از قبیل رغبت و رهبت و ضعف و قوت و غیر آن قرار دارد، گاهی وی را بیزاری و بیم از عواقب ناخوشایند و سهمگین تبلیغ بعضی از پیامهای خداوندی به مردم، یا همه‌ی آن به بعضی از ایشان چنان فرا‌‌‌میگیرد، که اگر به حال خود واگذاشته شود، خودداری از تبلیغ پیام خدا و جعل چیزی دیگر، کاری شدنی می‌باشد. لیکن رحمت و ملک خدای ذی الجلال و الاکرام این لحظه‌ی ضعف بشری را دریافته، با تأیید و حفظ رسول، پیام رحمتش را حفظ می‌کند. چنان‌که می‌فرماید: ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكُۢ بَعۡضَ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ وَضَآئِقُۢ بِهِۦ صَدۡرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ كَنزٌ أَوۡ جَآءَ مَعَهُۥ مَلَكٌۚ إِنَّمَآ أَنتَ نَذِيرٞۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ وَكِيلٌ١٢[هود: ۱۲] [۸۸]. ﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفۡتِنُونَكَ عَنِ ٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ لِتَفۡتَرِيَ عَلَيۡنَا غَيۡرَهُۥۖ وَإِذٗا لَّٱتَّخَذُوكَ خَلِيلٗا٧٣ وَلَوۡلَآ أَن ثَبَّتۡنَٰكَ لَقَدۡ كِدتَّ تَرۡكَنُ إِلَيۡهِمۡ شَيۡ‍ٔٗا قَلِيلًا٧٤ إِذٗا لَّأَذَقۡنَٰكَ ضِعۡفَ ٱلۡحَيَوٰةِ وَضِعۡفَ ٱلۡمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيۡنَا نَصِيرٗا٧٥[الإسراء: ٧۳-٧۵] [۸٩].

در سوره‌ی احزاب، پس از بیان ناحق بودن روش جاهلی تبنّی (بیگانه‌ای را پسر خود خواندن) در آغاز آن، آیه‌ی سی و ششم تا آخر آیه‌ی چهلم را به زمینه‌سازی برای تغییر عملی این منکر و پیشقدم گردانیدن پیامبر خدا ج در این امر تخصیص داده، می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ[الأحزاب: ۳۶] «پس اگر خداوند و فرستاده‌اش جمرد مؤمن یا زن مؤمنی را برای اشتراک در این پیشقدمی برگزیدند، وی را جایی برای برگزیدن دل‌خواه خود نمی‌ماند. مثلاً پس از این که زینب دختر جحشل(که قبلاَ همسر زید بن حارثهسپسرخوانده‌ی پیامبرخدا جبود) برای این امر از طریق ازدواج با پیامبر خدا جانتخاب شده، تسلیم بی‌چون و چرا به این انتخاب، وی را شرط ایمان است». ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦ وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ[الأحزاب: ۳۶-۳٧] (زید بن حارثه) ﴿أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ(زینب بنت جحش) ﴿وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ(و چیزی را که خداوند هویدا کننده و تحقق بخشنده‌ی بدان است، یعنی عزم بر نکاح وی پس از جدا شدن از او را، در دلت پنهان می‌کنی)؛ ﴿وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ(و از مردم بیم داری؛ که نزد ایشان ازدواج با زن پسر خوانده همچون ازدواج با زن پسر است)؛ ﴿وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا(یعنی پس هنگامی که زید از وی به کامی رسید و رهایش کرد) ﴿زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ(وی را جفت و همسرت گردانیدیم؛ برای این که بر مؤمنین در ازدواج با همسران پسر خواندگانشان هنگامی که از ایشان به کامی رسیدند و رهایشان کردند، تنگی و محدودیتی نباشد). ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا٣٧ مَّا كَانَ عَلَى ٱلنَّبِيِّ مِنۡ حَرَجٖ فِيمَا فَرَضَ ٱللَّهُ لَهُۥۖ(بر پیامبر جدر چیزی که خداوند برایش قاطعانه مقرر و معین کرد، هیچ محدودیتی نبوده - و نیست -) ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۚ(این را خداوند روش خود در باره‌ی کسانی که پیش از این گذشتند، گردانید). ﴿وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ قَدَرٗا مَّقۡدُورًا٣٨(و صدور فرمان خدا، در رأس وقت دارای اندازه‌ی معین و مقرری بود - و هست -). ﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ(کسانی که پیش از این گذشتند کسانی‌اند، که پیامهای خدا را می‌رسانند) ﴿وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ(و از او بیم دارند و از کسی جز خدا بیم ندارند، یعنی این است وصف پسندیده‌ی پیامبران علیهم الصلوات و السلام؛ و بدین وصف و نه به بیم از مردم - که اگر تأیید و حفظ خداوندی نمی‌رسید، منجر به خودداری کردنت از تبلیغ بخشی از وحی ربانی می‌شد - می‌بایست آراسته باشی). ﴿وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ حَسِيبٗا٣٩(و بایسته است که به خداوند بعنوان محاسبه کننده اکتفا شده، در نتیجه، در هیچ امری غیر او در نظر گرفته نشود). ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ(پس همسر هیچ‌ یک از شما (از جمله زید) پس از طلاق، بر وی حرام نیست)؛ ﴿وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّ‍ۧنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا٤٠. چنان که ملاحظه می‌شود در لحظاتی که ضعف بشری رسول را به خودداری از تبلیغ سوق می‌دهد، رحمت و عزت خداوندی در رسیده، پیام هدایت از آنچه که نباید، محفوظ می‌گردد.

در سوره‌ی مائده در ضمن گفتگو از پیمان شکنی یهود و نصاری و ترغیب ایشان به پیروی از نور و کتاب مبین (قرآن) – که راه رسیدن به رضوان خداست – و، بیان کفر گروه اخیر و، رد ادعای نابجای هردو گروه در زمینه‌ی فرزند و دوست خدا بودن و، بیان تمام شدن حجت بر ایشان و، ذکر شاهدی تاریخی بر فسق قوم موسی÷و دنباله روان ایشان و، بیان اسراف و از حد درگذری ایشان از طریق کفر به آیات روشنگر فرود آمده بر فرستادگان خدا علیهم الصلوات والسلام و پیروی از فرزند ستمگر آدم÷و، اشاره به اشتراک گروهی از یهود با منافقین در شتاب ورزی در کفر و، کفر و ظلم یهود در عدم حکم به ما انزل الله (تورات) و، فسق اهل انجیل در عدم حکم به ما انزل الله (انجیل) و، ذکر کتاب منزل بر آخرین فرستاده‌ی خداجو مکلف کردن وی به این که در میان ایشان به ما انزل الله (قرآن) حکم کرده، از انحراف از حق و پیروی از هوس‌های ایشان دوری گزیند و تکرار این دو فرمان و برحذر داشتن وی از این که با منحرف کردنش از بعضی از ما انزل الله (قرآن) به عذابش دراندازد و، بیان اینکه ایشان از جمله‌ی فاسقین بوده و در پی درگذشتن از حدود بندگی و پیروی از حکم جاهلیت‌اند و، نهی مؤمنین از برقرار کردن رابطه‌ی ولایت با ایشان و بیان این که این کار به معنی پیوستن به جمع ایشان بوده و از غیر بیماردلان منافق‌ سر نمی‌زند و، اعلام این که برگشتن بعضی از مسلمانان از دین (از طریق اولیاء گرفتن آنان)، گزندی جز به خود ایشان نمی‌رساند و، ابلاغ این که مؤمن را جز خدا و فرستاده‌اش جو مؤمنین ولی و حزبی نیست و، پرهیز از اولیاء گرفتن اهل کتاب و سایر کافرینی که دین مؤمنین و نمازشان را محل استهزاء و بازیچه‌ی خود قرار داده‌اند شرط ایمان است و، اشاره به این که این گونه موضع‌گیری ناشی از آراسته بودن مؤمنین به ایمان به خدا و همه‌ی کتابهای فروفرستاده شده و فسق ایشان (اهل کتاب) است و، ذکر نفاق بعضی و شتاب ورزی بسیاری از ایشان در گناه‌کاری و تجاوزگری و حرام‌خوری و بازگو کردن گفته‌ی کفرآمیز یهود در نسبت دادن بخل به خدا و، اعلام این که بسیاری از ایشان را کتاب منزل بر پیامبر خدا جطغیان و کفر می‌افزاید و ترغیب هردو گروه به ایمان و تقوی و بپاداشتن تورات و انجیل و آنچه که از خداوندشان بر ایشان فروفرستاده شده (قرآن) و، ذکر این که جمعی از ایشان میانه‌رو و بسیاری از ایشان بدکارند و، آگاه نمودن ایشان از این که مادامی که تورات و انجیل و آنچه بر ایشان فروفرستاده شده است را بپا ندارند، بر روشی که بشود به حساب آورد و دارای ارزشی شمرد نیستند و بیان این که به جای این امر بسیاری از ایشان را کتاب منزل بر پیامبر جطغیان و کفر می‌افزاید و، ذکر این که مایه‌ی سعادت، ایمان به خدا و روز واپسین و عمل صالح است، نه دارای عنوان مسلمان یا یهودی یا صابئی یا نصرانی بودن و، بیان موضع‌گیری هوس‌پرستانه‌ی ایشان نسبت به میثاق خداوندی و در برابر فرستادگانش و، اعلام کفر و برگردانیده شدن از حق و جهالت کسانی که مسیح بن مریم – علیهما الصلاة و السلام – را با خدا یکی دانستند و، نیز کسانی که خدا را سومین سه إله بشمار آوردند و، نهی ایشان (اهل کتاب) از غلوّ ناحق در دین و پیروی از هوسهای گمراه کننده و، ذکر لعن کافرین از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم علیهم الصلوات و السلام و، بیان سبب آن و، اشاره به این که معاصران پیامبر جدنباله‌رو ایشان بوده و به جای ایمان به خدا و پیامبر جو آنچه بر وی فروفرستاده شده، بسیاری از ایشان فسق را پیشه کرده و کافرین را اولیاء خود قرار می‌دهند و اعلام اشتراک یهود با مشرکین و اختلافشان با نصاری، در موضع‌گیری در برابر مؤمنین و ذکر صفات و ویژگیهای نیکویی که در میان نصاری یافت می‌شود [٩۰]، می‌فرماید:

﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ(این نداء مسئوولیت رسانیدن پیام خداوندی را به ‌یاد می‌آورد، و نشان می‌دهد که زمینه برای آنچه که بدان فرمان داده می‌شود موجود است، لیکن مخاطب به علتی از علل اقدامی نکرده است. زیرا بدون وجود زمینه، یا در صورت مشغول بودن مخاطب به عمل مورد نظر، جایی برای نداء و تکلیف نیست... توجه به صفات و احوال یهود و نصاری و ملاحظه‌ی عواقب ناگوار تبلیغ به ایشان، پیامبر خدا جرا در مقطع زمانی که این آیه نازل شد، از اقدام در زمینه‌ی تبلیغ کتاب الله به ایشان، باز داشته بود؛ لیکن از آن جایی ‌که در میان ایشان افرادی حق‌طلب و خیرخواه بودند، نیز اقامه‌ی حجت برگزینندگان کوردلی بر هدایت امری بایسته بود، این نداء – که در ضمن آن نگهداری از عواقب ناگوار، وعده داده شده است – فرود آمد، بدین گونه پیام هدایت از کتمان محفوظ گردید) بَلِّغ (در عصر نزول قرآن، مردمی که مبلغ حق با ایشان روبه‌رو می‌شد، دو دسته بودند. یکی مشرکین، یعنی کسانی که خصوصی‌ترین صفتی که ایشان را از سایر مردم جدا می‌کرد، از آن برایشان لقب ویژه ساخته می‌شد، شرک بدون انتساب به کتاب آسمانی بود. دیگری اهل کتاب، یعنی کسانی که در عین اشتراک با دسته‌ی اول در ارتکاب شرک، به کتابی از کتب آسمانی منتسب بودند، – در نتیجه – لقبی ویژه‌تر از مشرک داشتند. در دوران نزول قرآن مکی، آنچه که می‌بایست، به سران دسته‌ی اول تبلیغ شده، در دوران مدنی جای سخنی چندان با ایشان نمانده بود. از این جهت در مدینه روی سخن، بیشتر با دسته‌ی دوم بود. چنان که در همین سوره‌ی مائده، که یکی از سوره‌های مدنی است فصل طویلی در باره‌ی این دسته آمده است. با دقت در آیه‌ی مورد بحث و فصلی که این آیه در آن آمده است، جایی برای شک در این که مراد، تبلیغ به اهل کتاب است نمی‌ماند) ﴿مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ(این لفظ بر همه‌ی قرآن صادق است، تنها در صورتی می‌توان بر بعضی از آن حمل کرد، که دلیلی بر تخصیص وجود داشته باشد. نه تنها در این آیه و حتی در فصل طویلی که این آیه در آن جای دارد چنین دلیلی وجود ندارد، بلکه دلیل قاطع بر عدم تخصیص به شرح زیر موجود است:

در آیه‌ی پانزدهم سوره می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ كَثِيرٗا مِّمَّا كُنتُمۡ تُخۡفُونَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖۚ قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ١٥[المائدة: ۱۵] [٩۱].

در آیه‌ی نوزدهم می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ قَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمۡ عَلَىٰ فَتۡرَةٖ مِّنَ ٱلرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَآءَنَا مِنۢ بَشِيرٖ وَلَا نَذِيرٖۖ فَقَدۡ جَآءَكُم بَشِيرٞ وَنَذِيرٞۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ١٩[المائدة: ۱٩] [٩۲].

در آیه‌ی چهل و هشتم می‌فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِۖ فَٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُۖ(شکی نیست که مراد از ما انزل الله در اینجا همه‌ی قرآن است)؛ ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ عَمَّا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ... [٩۳].

در آیه‌ی چهل و نهم می‌فرماید: ﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ(با ما أنزل الله در آیه‌ی پیشین هیچ فرقی ندارد) ﴿وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ [٩۴](این نیز مانند آن ‌دو است؛ بویژه کلمه‌ی بعض مبیّن این است که مراد، امر معینی نیست؛ زیرا یک امر، بعض ندارد)...»

در آیه‌ی پنجاه و نهم می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ هَلۡ تَنقِمُونَ مِنَّآ إِلَّآ أَنۡ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا(در اینکه مراد از این نیز همه‌ی قرآن است شکی نیست) ﴿وَمَآ أُنزِلَ مِن قَبۡلُ وَأَنَّ أَكۡثَرَكُمۡ فَٰسِقُونَ٥٩؟! [٩۵]

در آیه‌ی شصت و چهارم می‌فرماید: ﴿وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ(در اینجا نیز همان گفته صادق است) ﴿طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۚ... [٩۶].

در آیه‌ی شصت و ششم می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ أَقَامُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِم مِّن رَّبِّهِمۡ(ذکر ما أنزل در ردیف تورات و انجیل دلیل قاطع است بر این که مراد از آن نیز همه‌ی قرآن می‌باشد) ﴿لَأَكَلُواْ مِن فَوۡقِهِمۡ وَمِن تَحۡتِ أَرۡجُلِهِمۚ مِّنۡهُمۡ أُمَّةٞ مُّقۡتَصِدَةٞۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ سَآءَ مَا يَعۡمَلُونَ٦٦ [٩٧].

در آیه‌ی شصت و هشتم که بعد از آیه‌ی مورد بحث است می‌فرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡۗ(آنچه که پیش از این گفته شد، در این جا نیز جای گفتن دارد). ﴿وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ(در مراد از این هم ابهامی نیست) ﴿طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۖ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٨ [٩۸].

در آیه‌ی هشتاد و یکم می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ كَانُواْ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ(مراد از این نیز آشکار است) ﴿مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ٨١ [٩٩].

در آیه‌ی هشتاد و سوم و هشتاد و چهارم می‌فرماید: ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ(بدیهی است که مراد از این نیز همه‌ی قرآن است) ﴿تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ٨٣ وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ(مراد همان ما أنزل است) ﴿وَنَطۡمَعُ أَن يُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّٰلِحِينَ٨٤ [۱۰۰].

(با نگاهی به این موارد و دقت در آیه‌ی مورد بحث و ارتباطش با آیات پیش و پس از آن روشن می‌گردد، که مراد از ﴿مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَدر این آیه نیز همه‌ی قرآن بوده، حملش بر بعضی معین از آن، یا بر امری خارج از آن، بر هیچ اساسی استوار نمی‌باشد) ﴿وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ(و اگر این کار، یعنی تبلیغ ﴿مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَبه اهل کتاب را انجام ندادی، پس پیامش را به هیچ کس نرسانیده‌ای. یعنی اگر صفات و احوال اهل کتاب و عواقب ناگوار روبه‌رو شدن با ایشان را در نظر گرفته، از تبلیغ کتاب الله بدیشان خودداری کنی، مجاهدات گذشته‌ات در تبلیغ به دیگران نیز بر باد رفته، به‌ منزله‌ی کسی که چیزی تبلیغ نکرده باشد در می‌آیی؛ زیرا تو برای تبلیغ به همه برگزیده شده‌ای، سرپیچی کردنت در بعضی موارد – اگر چنین امری تحقق یابد – آشکار خواهد کرد که در آن بعضی دیگر نیز، انگیزه‌ات چیز دیگری غیر کسب رضای خدا بوده است، بدیهی است که عملی نزد خداوند به حساب می‌آید، که انگیزه‌اش کسب رضای وی بوده باشد). ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِۗ(پس جایی برای نگرانی از عواقب این کار نیست) ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٧(یعنی مردمی که انتظار اقدام بر عمل شری از ایشان می‌رود کافرند (در آیه‌ی بعد از این مراد از القوم الکافرین تبیین شده است) و خداوند گروه کافران را به تحقق بخشیدن به نیت شرشان هدایت نکرده و موفق نمی‌گرداند).

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡۗ[المائدة: ۶۸] [۱۰۱](تجرد این امر (قُل) از حرف عطف بر ما قبل، دلیل عدم مغایرت آن با امر اول یعنی (بَلِّغ) می‌باشد.

توضیح این که: تناسب میان دو یا چند جمله‌ی بحث کننده از یک موضوع دو گونه است: یکی این که معنی جمله‌ی اول عین معنی جمله‌ی دوم یا جزء آن باشد؛ دیگر این که وجه تناسب تنها اشتراک دو جمله در تبیین دو جانب از موضوع مورد بحث باشد.

در صورت اول نیازی به آوردن حرف عطف نیست؛ بلکه با وجود اتحاد معنی‌های دو جمله، چنین امری جایز نمی‌باشد... تناسب میان دو آیه‌ی فوق از این قبیل است؛ زیرا:

- أولاً- جمله‌ی دوم جزئی از ﴿مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَمی‌باشد.

- ثانیاً - این قول از آن جایی که ایشان را به اقامه‌ی همه‌ی قرآن دعوت می‌کند، به ‌منزله‌ی تبلیغ همه‌ی ما أنزل و - در حکم - با آن متحد می‌باشد.

- ثالثاً - این قول از آن جهت نیز که هموار کننده‌ی راه تبلیغ همه‌ی ما أنزل و نخستین گام حرکت در این جهت است، برداشتن گام اول از سوی پیامبر خدا ج مستلزم برداشتن گامهای دیگر می‌باشد، به منزله‌ی عین تبلیغ همه‌ی ما أنزل می‌باشد. از وجود چنین تناسبها و ارتباطهایی است، که از استخدام حرف عطف خودداری شده است. – به عبارتی دیگر – از آن جهت که ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ[المائدة: ۶٧] با ﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَسۡتُمۡ عَلَىٰ شَيۡءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡۗ[المائدة: ۶۸] هیچ فرقی ندارد، آوردن حرف ربط – که دلیل بر جدایی است – جائز نمی‌باشد) ﴿وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُم مَّآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ(یعنی همان که به تبلیغش مأمورت گردانیدیم) ﴿طُغۡيَٰنٗا وَكُفۡرٗاۖ(آشکار است که فزودن طغیان و کفر ایشان، از هر جزئی از اجزاء ﴿مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖو نه از جزء معینی می‌باشد). ﴿فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ٦٨.

در پایان این بحث یادآور می‌شویم که با دقت در آنچه که در باره‌ی عصمت در نبوت و رسالت گفته شد روشن می‌گردد که آنچه که – در درجه‌ی اول – معصوم است وحی و هدای ربانی است، عصمت نبی مرسل ثانوی و عارضی می‌باشد.

[۸۴] «رسالت – و همچنین رسول و مرسل – از ریشه‌ی رِسل به معنی آهسته روان شدن گرفته شده است. رسول بر وزن فعول به معنی مفعول، به نبییّ که از جانب خداوند با پیامی، به سوی مردم، آهسته (یعنی بدون شتاب نابایسته و منافی حکمت) روانه داشته شده است، گفته می‌شود». [۸۵] «و او بر (آنچه از طریق) غیب (به او وحی شده) بخیل نیست». [۸۶] «و از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. * این نیست جز آنچه به او وحی می‌شود (و بجز وحی چیزی نمی‌گوید)». [۸٧] «و هنگامی‌که آیات روشن ما بر آن‌ها خوانده شود، کسانی‌که به ملاقات ما (در روز قیامت) امید ندارند، گویند: «قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تغییر بده». (ای پیامبر!) بگو: «من حق ندارم که آن را از پیش خود تغییر دهم، و من پیروی نمی‌کنم مگر آنچه را که بر من وحی می‌شود، و من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم از عذاب روز بزرگ می‌ترسم». [۸۸] «پس (ای پیامبر!) شاید برخی از آنچه که به تو وحی می‌شود، وا گذاری، و سینه‌ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که گویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده، یا فرشته‌ای همراه او نیامده است؟!» تو تنها هشدار دهنده‌ای، و الله بر همه چیز نگاهبان است». [۸٩] «و (ای پیامبر!) نزدیک بود (مشرکان) تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم؛ منصرف کنند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی، و آنگاه تو را دوست خود بگیرند. * و اگر (ما) تو را ثابت قدم نمی‌کردیم؛ به راستی نزدیک بود اندکی به آن‌ها تمایل کنی. * (اگر چنین می‌کردی) آنگاه دو چندان عذاب در زندگی دنیا و دو چندان عذاب (بعد از) مرگ به تو می‌چشاندیم، سپس در برابر ما برای خود یاوری نمی‌یافتی». [٩۰. - اشاره به این مطالب متعدد، که از آیه‌ی دوازدهم تا آخر آیه‌ی هشتاد و ششم را در بر می‌گیرد برای آن است که زمینه‌ی گفتار آیات مورد بحثمان برای خواننده‌ی این بحث شناخته شده و مد نظر باشد. [٩۱] «ای اهل کتاب! بتحقیق پیامبر ما به سوی شما آمد تا بسیاری از حقایق از کتاب (آسمان) را که کتمان کرده‌اید برای شما روشن سازد و از بسیاری درگذرد، به راستی از جانب الله نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد». [٩۲] «ای اهل کتاب! پیامبر ما پس از (انقطاع وحی و) فترتی از پیامبران به سوی شما آمد، که حقایق را برایتان بیان کند، تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت‌دهنده‌ای به سوی ما آمد و نه بیم دهندای» پس بتحقیق (اینک) پیامبر بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده به سوی شما آمده است. و الله بر همه چیز تواناست». [٩۳] «و (این) کتاب (= قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم در حالی‌که تصدیق‌کننده‌ی کتاب‌های که پیش از آن است و بر آن‌ها شاهد و نگاهبان است، پس به آنچه الله نازل کرده است در میان آن‌ها حکم کن و از هوی و هوس‌های آنان به جای آنچه از حق که به تو رسیده است، پیروی نکن (و از احکام الهی روی مگردان)». [٩۴] «و در میان آن‌ها (= یهود) بر اساس آنچه الله (در قرآن) نازل کرده حکم کن، و از هوس‌های آنان پیروی مکن، و از آنان بر حذر باش، مبادا تو را از بعضی از چیزهایی که الله بر تو نازل کرده منحرف کنند». [٩۵] «بگو: ای اهل کتاب! آیا از ما خرده و عیب می‌گیرید؟! (مگر ما چه کرده‌ایم؟) جز اینکه به الله و آنچه بر ما نازل شده و آنچه پیش از این نازل شده است؛ ایمان آورده‌ایم، و حال آنکه بیشتر شما نافرمان (و از راه حق منحرف) هستید؟!». [٩۶] «و این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر سر کشی و کفر بسیاری از آن‌ها می‌افزاید». [٩٧] «و اگر آنان تورات و انجیل، و آنچه را که از سوی پروردگارشان بر آن‌ها نازل شده (از کتاب‌های آسمانی و قرآن) برپا دارند (و به آن عمل نمایند) از فراز و فرود پاهای‌شان (= از آسمان و زمین) روزی خواهند خورد». [٩۸] «بگو: «ای اهل کتاب! شما بر هیچ (آیین درستی) نیستید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید». و بتحقیق آنچه بر تو از سوی پروردگارت نازل شده، بر سرکشی و کفر بسیاری از آن‌ها می‌افزاید، پس بر (این) گروه کافران، غمگین مباش». [٩٩] «و اگربه الله و پیامبر و آنچه براو نازل شده، ایمان می‌آوردند (هرگز) آنان (کافران) را به دوستی برنمی‌گزیدند، ولی بسیاری از آن‌ها فاسقند». [۱۰۰] «و چون آیاتی را که بر پیامبر نازل شده بشنوند، چشمهای آن‌ها را می‌بینی که اشک ریزان می‌شود، بخاطر حقیقتی که در یافته‌اند، و می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم، پس ما را در زمره گواهان بنویس. * چرا به الله و آنچه از حق به ما رسیده است، ایمان نیاوریم، در حالی‌که آرزو داریم پروردگارمان ما را در زمره صالحان در آورد». [۱۰۱] «بگو: ای اهل کتاب! شما بر هیچ (آیین درستی) نیستید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را که از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید».