ولایت شوری و ولایت فقیه
در بحث ولایت گفته شد، که یکی از فروع متفرع از اصل رابطهی ولایت در میان خدا و مؤمنین، رابطهی ولایت همهی مؤمنین با یکدیگر است. از آنچه که در بارهی امامت جمعی و شوری گفته شد آشکار میگردد که از اصل یاد شده، ولایت دیگری نیز، که یک طرفش هیأت امامت جمعی (= أولی الأمر = أهل شوری = اهل حل و عقد) و طرف دیگرش سائر مؤمنین است، برمیخیزد. یعنی همچنان که خداوند با امر ابتلایی و هدایت تشریعی و با توفیق اهتداء و پیامبرش ج با ابلاغ هدایت ربانی و تبیین خاص خود و پیشوائی در ایمان و عمل صالح ولی مؤمنیناند. أولی الأمر هر زمان نیز، با تبیین جمعی اجماعی احکام رویدادهای مرتبط با تحولات آن زمان و با پیشوائی جمعی در ایمان و عمل صالح، اولیاء مؤمنین زمان خود میباشند (این ولایت، از آن جهت که فرمان أولی الأمر – چنانچه گفته شد – تنازع پذیر است، با ولایت خدا و پیامبرش ج فرق دارد).
از آن جایی که پس از ولایت فردی خداوند خالق و آمر و ولایت و امامت فردی پیامبر خدا ج، ولایت و امامت فردی دیگری در معتقدات ما جای ندارد، یکی از ویژگیهای مشخصهی ما در میدان سیاست، اعتقاد و التزام به نظام سیاسی مبتنی بر امامت جمعی و ولایت شورا و تبری از نظام سیاسی مبتنی بر امامت و ولایت فردی، به عبارتی دیگر، اعتقاد و التزام به ولایت هیأت ترکیبی از کل فقهاء زمان [فقیه به معنای آشنا با زبان عربی و آگاه از سرّ (= فلسفهی) تشریع ربانی و متخصص در – لاأقل – یکی از زمینههای رویدادهای مرتبط با تحولات زندگی، نه به معنی عرفی و محدود کلمه] و تبرّی از ولایت فقیه واحد میباشد (اعتقاد بدین امامت و ولایت، مبتنی است بر اعتقاد به امامت و ولایتهای فردی دیگر، یعنی امامت و ولایت علی ابن ابی طالب – رضی الله عنه و عن الصالحین مِن أَولادِهِ – و یازده نفر از اولادش، که در زمان غیبت فرد دوازدهم، فقیهی با شرایط ویژه، به نیابت وی، عهدهدار امامت و ولایت فردی میگردد).