مادران مؤمنان

فهرست کتاب

ازدواج با پيامبر ج

ازدواج با پيامبر ج

خداوند به پیامبر جوحی نمود که چون زینب با فردی که ازنظر مقام از او پایین تر است بخاطر رضای خدا وبر خلاف عادت عرب‌ها و میل باطنی ازدواج نموده است خداوند او را اکرام خواهد نمود وبه زودی شوهرش او را طلاق خواهد داد وبه عقد پیامبر جدرخواهد آمد.

زید بار دیگر نزد پیامبر جآمد واز دست زینب شکایت نمود پیامبر جگفت: «همسرت را نگاه دار». اما ازدواج ادامه پیدا نکرد و زید، زینب بنت جحش را طلاق داد. واین آیه نازل شد:

﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِيٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِ أَمۡسِكۡ عَلَيۡكَ زَوۡجَكَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيۡدٞ مِّنۡهَا وَطَرٗا زَوَّجۡنَٰكَهَا لِكَيۡ لَا يَكُونَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ حَرَجٞ فِيٓ أَزۡوَٰجِ أَدۡعِيَآئِهِمۡ إِذَا قَضَوۡاْ مِنۡهُنَّ وَطَرٗاۚ وَكَانَ أَمۡرُ ٱللَّهِ مَفۡعُولٗا ٣٧[الأحزاب: ۳۷].

«(یادآور شو!) زمانی را که به کسی که خداوند بدو نعمت داده بود وتو نیز بدو لطف کرده بودی، می‌گفتی: همسرت را نگاه دار واز خدا بترس. تو چیزی را در دل پنهان می‌داشتی که خداوند آن را آشکار می‌سازد، واز مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوار تر است که از او بترسی هنگامی که زید نیاز خود را بدو به پایان برد ما او را به همسری تو در آوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندگان خود نباشد بدانگاه که نیاز خود را بدانان به پایان ببرند. فرمان خدا باید انجام بشود».

زید پسر خوانده پیامبر جبود و زینب همانند زن پسر پیامبر جنامیده می‌شد چگونه پیامبر جاز او خواستگاری کند؟ ودستور خدا هم بر این نازل شده است که زینب خواستگاری نماید؟! و چون وحی نازل شد پیامبر جبا لبخند گفت: چه کسی می‌رود وزینب را مژده می‌دهد که خداوند او را به ازدواج من درآورده است؟

سلمی خادم پیامبر جرفت و به زینب مژده داد که خداوند تو را به عقد پیامبرجدرآورده است.

عایشه می‌گوید: وقتی خبرشدم، احساس می‌کردم که زینب زیباست و به دستور خداوند به عقد پیامبر جدر آمده است، رشک می‌بردم و باخودم می‌گفتم، او با این چیزها بر ما افتخار خواهد کرد. ازدواج صورت پذیرفت و پیامبر جگوسفندی سربرید واز صبح تا اینکه نصف روز گذشت مردم گروه گروه به خانه پیامبر جمی‌آمدند ونان وگوشت می‌خوردند وزینب با احترام وعزت وارد خانه پیامبر جشد وبر زنان پیامبرجافتخار می‌کرد و می‌گفت: «شماها را خانواده‌هایتان به عقد پیامبر جدر آورده‌اند اما مرا خداوند از بالای هفت آسمان به نکاح پیامبر جدرآورده است».

غیرت هووهای زینب به جوش می‌آمد، عایشه می‌گوید: هیچ یک از زنان پیامبرججز زینب با من رقابت نمی‌کرد. زینب در ضمن صلاح و پرهیزکاری زنی پرکار وزرنگ بود، او پوست‌ها را رنگ می‌کرد و می‌دوخت، ومعروف بود که او روزه دار وشب نشین است. با دست‌هایش کارهایی که خوب می‌دانست انجام می‌داد و در راه خدا بر فقرا وبینوایان صدقه می‌نمود.