مادران مؤمنان

فهرست کتاب

پايان ايام جاهليت

پايان ايام جاهليت

در زمانی که اهل مکه مشرک بودند و کعبه مملو از بت‌های قریش، بود، در یکی از روزها زنان مکه برای جشن عید در مسجد الحرام جمع شده بودند در حالی که آن‌ها سرگرم سرور وشادی بودند مردی ناشناخته از کنار شان در حال عبور بود، مرد منظره زیبای جشن را که پیر زنان ودختران جوان مشغول شادی بودند مشاهده کرده وایستاد، نگاهی به زنان و به بت‌هایی که اطرافشان بود انداخت، لبخند بر لبانش نقش بسته بود گویا می‌خواست چیزی بگوید، ناگهان فریاد برآورد: ای زنان قریشی! به زودی پیامبری در میان قوم شما مبعوث خواهد شد، برای هر یک از شما ممکن بود او را به همسری برگزیند.

این مرد با سخن خود، شادی و هیاهی زنان را متوقف کرد و زنان قریشی با تعجب وحیرت به این مرد ناشناخته خیره شده بودند، و به همدیگر نگاه کرده واز هم می‌پرسیدند: این مرد ناشناخته چه کسی هست که با ما چنین سخن می‌گوید؟! هدفش ازاین سخن چیست؟!

بعد از اینکه به آن مرد نگاه کردند در پاسخ به یکدیگرگفتند: این مرد غالبا یهودی است وفردی ناشناخته ومتعلق به این دیار نیست!! و او جز مسخره وعیب جویی از بت هایمان دیگر هدفی نداشته است. در اینجا بود که همه زنان یک صدا دشنام و ناسزا نثار آن مرد کردند و بعضی به سوی او سنگ پرتاب نمود که درنتیجه آن مرد از آن‌ها دور شد.

اما در میان آن‌ها فقط یکی بود که آن مرد را اذیت نکرد ودشنام نداد، زیرا او می‌دانست که این بت‌ها را نباید پرستش کرد، زنان قریشی نیز می‌دانستند که آن زن به دین قریش نیست اما از آنجا که مقامش بالا بود کسی در مورد عقیده‌اش شک نمی‌کرد و به خاطر جایگاه ومقام بزرگ اجتماعی وشهرت نیکویش کسی به خود اجازه انتقاد از او را نمیداد.

این زن، زنی بود که در میان قومش به طاهره (پاکیزه) معروف بود وبانو وسرور زنان قریش لقب یافته بود.

این زن، خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالمعزی بن قصی [۱۰]بود که از نظر نسبی جزو زنان متوسط قریش به شمار می‌رفت.

خدیجه ازدیگر زنان قریش شریف‌تر، ثروتمندتر وامانتدار‌تر بود، عفت وپاکدامنی او نیز زبانزده همه بود، به خاطر این صفات نیکو از جایگاه ومقام بالایی در میان قومش برخوردار بود.

مؤرخین [۱۱]در مورد او چنین نوشته‌اند: «مادر قاسم، قریشی اسدی، مادر فرزندان پیامبر جاولین کسی که به آنحضرت جایمان آورد و او را قبل از همه تصدیق و تائید نمود و به او اطمینان داد، زنی که به کمال رسیده بود، عاقل ومتدین وبزرگوار وپاکدامن و از اهل بهشت بود، رسول اکرم جهمیشه او را تعرف وذکر خیرش را می‌نمود و او را از سایر امهات المؤمنین برتر می‌دانست وچنان در بزرگداشت او مبالغه می‌کرد که عایشه می‌گوید: به هیچ زنی به اندازه خدیجه رشک وغیرت نبرده‌ام [۱۲]. زیرا پیامبر جزیاد از خدیجه یاد می‌نمود.

و چون خدیجه برای پیامبر بسیار عزیز وگرامی بود قبل از خدیجه با زنی دیگر ازدواج نکرد ونیز تا زمانی که خدیجه زنده بود با زنی دیگر ازدواج ننمود، خداوند چند فرزند از خدیجه به پیامبر جداد.

خدیجه مالش را برای پیامبر جخرج می‌نمود و پیامبر برای او تجارت می‌کرد. خداوند پیامبر جرا دستور داد تا به خدیجه مژده خانه‌ای ساخته شده از مروارید را در بهشت بدهد که داد وفریاد و خستگی در آن راه ندارد، و خدیجه بارها از زبان عمو زاده‌اش ورقه بن نوفل شنیده بود که او خدیجه را به آینده‌ای روشن و پاکیزه و به دین صحیح و آیین یکتاپرستی مژده داده بود.

[۱۰] سیر أعلام النبلاء ج ۲ ص ۱۰۹ و به بعد. [۱۱] سیر أعلام النبلاء ج ۲ ص ۱۱۰. [۱۲] بخاری ۷/۱۰۲، ۱۰۳ در فضائل أصحاب النبی باب تزویج النبی خدیجه وفضلها.