مادران مؤمنان

فهرست کتاب

ازدواج

ازدواج

در آن روزها و در میان آن همه اندوه وغم، ابوطالب عموی پیامبر جوخدیجه در گذشتند و پیامبر جازدست دادن عمو وهمسرش به شدت غمگین بود.

اصحاب پیامبر جناراحتی پیامبر را احساس نمودند وبه فکر چاره افتادند که چگونه پیامبر جرا از این وضعیت بحرانی وفضای افسرده برهانند.

بنابر این خوله دختر حکیم همسر عثمان بن مظعون یکی از زنان مهاجر به حبشه را نزد رسول اکرم جفرستادند، خوله نزد پیامبر جآمد وگفت: ای پیامبر خدا! تو را می‌بینم که بر اثر ازدست دادن خدیجه خیلی غمگین هستی.

پیامبر جفرمود: آری، درست است خدیجه کدبانوی خانه‌ام و مادر فرزندانم بود.

خوله گفت: چرا با زنی ازدواج نمی‌کنی که جای خدیجه را پر کند؟! سپس گفت: می‌توانی با عایشه یا سوده ازدواج کنی، پیامبر جبعد از کمی تأمل گفت: برو در مورد ازدواج من با آن دو صحبت کن.

خوله نزد سوده که درخانه پدرش بود رفت وگفت: آیا می‌دانی که خداوند چه خیر وبرکت بزرگی برایت آورده؟! سوده با تعجب از خوله پرسید آن خیر وبرکت چیست؟!

خوله گفت: پیامبر جمرا فرستاده تا تو را برای او خواستگاری کنم. سوده بلا فاصله به یاد خوابی که دیده بود وتعبیری که شوهرش در مورد آن خواب کرده بود افتاد.

سوده گفت: دوست دارم این پیوند انجام گیرد!

نزد پدرم برو ومسئله را با او در میان بگذار.

خوله نزد پدر سوده وپیرمردی بود وچشمانش تار وضعیف شده بودند رفت و به او گفت: مرا محمد برای خواستگاری سوده فرستاده است.

پدر سوده گفت: مرد مناسبی است. سوده چه می‌گوید؟

خوله گفت: سوده راضی است ودوست دارد این پیوند صورت گیرد.

پدر سوده گفت: سوده را نزد من بیار، هنگامی که سوده آمد پدرش جریان را با او در میان گذاشت، سوده نیز موافقت نمود. آنگاه پدر سوده محمد جرا به خانه‌اش خواند ودختر خود را به عقد او در آورد و بدین صورت سوده پا به خانه محمد جگذاشت. و آنحضرت جاز ازدواج با عایشه به خاطر کوچکی سنش منصرف گردید.

سوده دختر زمعه بن قیس عامری اولین زنی بود که پیامبر جبعد از وفات خدیجه با او ازدواج کرد ونیز تا سه سال تنها زن پیامبر جبود که بعد از گذشت سه سال پیامبر جبا عایشه ازدواج کرد واو را به خانه خود آورد [۱۹].

سوده زنی شریف وبزرگوار بود [۲۰]وکسی بود که به خاطر بالا بودن سنش نوبت خود را به عایشه هدیه نمود [۲۱].

سوده احادیث پیامبر جرا روایت می‌نمود وبخاری احادیث او را ذکر کرده است. ابن عباس نیز از سوده حدیث روایت می‌کرد.

روزی سوده به پیامبر جگفت: ای رسول خدا! دیشب در نماز به شما اقتدا نمودم وشما چنان رکوع را طولانی کردید که من بینی ام را با دست گرفتم تا مبادا خون از بینی ام بیرون بیاید، رسول اکرم جخوشحال شد وتبسم نمود.

هنگامی که پیامبر جبه مدینه تشریف آورد زید و ابورافع را به مکه فرستاد و به آن‌ها دو شتر و پانصد درهم داد تا خانواده او را از مکه به مدینه بیاورند، زید وابو رافع به مکه رفته وفاطمه وام کلثوم وسوده بنت زمعه و ام ایمن واسامه فرزند زیدشرا به مدینه آوردند.

سوده در ماه شوال سال پنجاه وچهار هجری یعنی چهل سال بعد از وفات رسول اکرم جدار فانی را وداع گفت واز جهان چشم فرو بست. او عمر دراز خود را با عبادت وذکر الهی گذرانده بود.

رحمت خداوند بر ام المؤمنین سوده باد.

[۱۹] سیر أعلام النبلاء ج ۲ ص ۲۶۵. [۲۰] سیر أعلام النبلاء ص ۱۶۵. [۲۱] بخاری ۹/۲۷۴، باب المرأة تهب یومها لزوجها.