ازدواج آسمانی
خوابی که پیامبر جدر آن عایشه را دیده بود وشب دوم نیز دو باره آن خواب را دید در آنصدایی شنید که کسی به او گفت: ای پیامبر خدا! این زن غمهای تو را کاهش میدهد وجانشین خوبی برای خدیجه خواهد بود.
پیامبر جتعجب کرد که در دو شب پی در پی چنین خواب میبیند! بنابراین فرمود: اگر این خواب از جانب خداوند باشد خداوند آن را به انجام خواهد رساند.
و آنچه بیشتر، پیامبر جرا به تعجب وحیرت وا میداشت این بود که: عایشه دختر ابوبکر هنوز کم سن وسال بود، چگونه میتوان با دختر بچهای در این سن وسال ازدواج کرد؟! وچگونه این دختر بچه کوچولو میتواند جای خالی خدیجه را پر کند؟
پیامبر جطبق عادت همیشگی همواره به خانه دوست خود ابوبکرسرفت وآمد میکرد، عایشه بزرگ شده بود، بعد از وفات خدیجه، خوله دختر حکیم زن عثمان بن مظعون نزد پیامبر جآمد و به او پیشنهاد کرد تا با سوده و عایشه ازدواج نماید، پیامبر جبه خوله فرمود: «نزد آنها برو و در مورد ازدواج با من سخن بگو».
پیامبر جبا سوده ازدواج کرد و در همان وقت خوله به خانه ابوبکر صدیقسنزد همسر ابوبکر، (ام رومان) دختر عامر رفت. ام رومان زنی بود که پیامبر در مورد او فرمود: هر کسی دوست دارد که به یکی از حورهای بهشت نگاه کند به ام رومان نگاه کند [۲۴].
خوله گفت: آیا میدانی که خداوند چه خیر وبرکتی بر شما نازل کرده است؟ ام رومان با خوشحالی پرسید آن خیر وبرکت چیست؟ خوله گفت: مرا پیامبر خدا جفرستاده تا عایشه را برای او خواستگاری کنم.
ام رومان گفت: منتظر باش تا ابوبکر بیاید.
ابوبکر آمد وخوله به او گفت: خداوند خیر وبرکت بزرگی به شما عنایت فرموده است! ابوبکر پرسید چه خیروبرکتی؟ خوله گفت: مرا پیامبر جبرای خواستگاری عایشه فرستاده است. ابوبکر گفت: عایشه برادرزاده آن حضرت به حساب میرود، آیا مناسب است که او با برادرزادهاش ازدواج کند؟
رسول اکرم جوقتی گفته ابوبکر را از زبان خوله شنید گفت: برگرد و به ابوبکر بگو تو برادر اسلامی ودینی من هستی وایرادی ندارد که من با دختر تو ازدواج کنم.
وقتی خوله نزد ابوبکر بازگشت و به اوخبر داد که این ازدواج ممنوعیت واشکالی ندارد. ابوبکر به خوله گفت: منتظر باش تا برگردم. وقتی ابوبکر خانه را ترک کرد، ام رومان به خوله گفت: عایشه نامزد جبیر فرزند مطعم بن عدی است وابوبکر تاکنون هیچ وعده ای از وعدههایش را خلاف نکرده است و مطعم وفرزند او از مشرکین بودند، هنگامی که ابوبکر نزد آنها رفت و آنها را از خواستگاری عایشه مطلع کرد، مادر جبیر به مطعم گفت: اگر فرزند مان با دختر ابوبکر ازدواج کند از دین قریش بر میگردد وممکن است دین محمد جرا که دوست ابوبکر است بپذیرد بنابر این نباید فرزند مان با دختر ابوبکر ازدواج کند. ابوبکر از وعدهاش آزاد شد چون او هرگز دخترش را به عقد فرد مشرکی درنمیآورد، ابوبکر به خانه برگشت و با ازدواج پیامبرجبا عایشه موافقت کرد.
در آن هنگام عایشه دختر بچهای هفت ساله بود. وحالات آغازین اسلام وستم مشرکین را که بر پیامبر جروا میداشتند مشاهده مینمود.
مسلمین به حبشه هجرت کردند، پیامبر جاز خانه ابوبکر به سوی مدینه هجرت نمود.
بعد از اینکه پیامبر جدر مدینه مستقر شد ابوبکر فرزندش عبدالله را فرستاد تا خانواده او را از مکه بیاورد. خانواده ابوبکر از مکه به سوی مدینه رهسپار گردید بعد از رسیدن به مدینه مدت درازی گذشت تا اینکه عایشه با پیامبر جازدواج و به خانه او برده شد. برای عروسی پیامبر ججشن ولیمه برقرار نگردید وهیچ حیوانی سربریده نشد، بلکه کمی شیر از خانه سعد بن عباده آورده شده وهر دو از آن نوشیدند وعایشه به همسری پیامبر جدر آمد.
[۲۴] أسد الغابة ج ۶ ص ۳۳۱، طبقات ابن سعد ج ۸ ص ۲۷۷.