قرآن و تولّد عیسی÷
از دیدگاه قرآن، دو گروه از مردم در مسئلۀ تولّد مسیح به لغزش افتادهاند، یک دسته راه تفریط پیموده و دستۀ دیگر راه افراط را در پیش گرفتهاند، و قرآن مجید از انحراف هر دو گروه پرده برمیدارد و حقیقتِ مسئله را روشن میسازد. قرآن کریم، یهودیان (و همفکران ایشان) را در جانب تقصیر و تفریط نشان میدهد زیرا که آنها، عیسی÷را فرزندِ نامشروع یوسف میپندارند و آن پیامبر پاک را به ناپاکزادگی متّهم میدارند! و قرآن مقدّس این اتّهام زشت را «بهتانی عظیم» قلمداد میکند و سخت به نکوهش یهودیان میپردازد و میفرماید:
﴿وَبِكُفۡرِهِمۡ وَقَوۡلِهِمۡ عَلَىٰ مَرۡيَمَ بُهۡتَٰنًا عَظِيمٗا ١٥٦﴾[النساء: ۱۵۶] .
«بسبب کفر ایشان و آن تهمت بزرگ که بر مریم زدند (آنانرا به عقوبت گرفتار کنیم)».
میتوان گفت که ناشیگری انجیلها در بیان «شجرهنامۀ عیسی» بر جرأت یهودیان در این تهمت ناروا افزوده است، زیرا در انجیل متّی (باب اوّل) و انجیل لوقا (باب سوّم)، سلسله نَسَب عیسی÷به نامزد مریم یعنی یوسف میرسد! با آنکه بنابر عقیدۀ عموم مسیحیان، یوسف کمترین دخالتی در پیدایش عیسی نداشته است، و شگفت آنکه انجیلهای مزبور در نمایش شاخههای آن «شجرهنامه» با یکدیگر ناسازگاری دارند! امّا قرآن کریم از یک سو عیسی را «ابن مریم» (=پسر مریم) میخواند[۲۵۲] و هرگز نامی از یوسف (بعنوان پدر یا ناپدری عیسی) نمیبرد و از سوی دیگر، عیسی را (از جانب مادرش که نژاد اسرائیلی داشت) از «فرزندان ابراهیم÷» میشمرد و میفرماید:
﴿وَمِن ذُرِّيَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٤ وَزَكَرِيَّا وَيَحۡيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلۡيَاسَۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٥﴾[الأنعام: ۸۴- ۸۵] .
«و از فرزندان او(ابراهیم) داود و سلیمان و ایّوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم، و زکریّا و عیسی و الیاس را که همه از صالحان بودند».
امّا بدین مسئله که چرا یهودیانِ معاصر عیسی÷حق نداشتند وی را فرزند نامشروع یوسف یا دیگری بدانند؟ انجیل متّی چنین پاسخ میدهد که یوسف (نامزد مریم) در میان اطرافیان خود اعلام کرد: «فرشتۀ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: ای یوسف پسر داود، از بُردن مریم به خانه نترس زیرا آنچه در رحم او است از روحالقدس است»[۲۵۳] .! ولی واضح است که تنها ادّعای دیدن یک رؤیا مردم را قانع نمیساخت که آبستنی مریم، بدون آمیزش جنسی صورت گرفته باشد و در نتیجه، از سوء شهرت دربارۀ عیسی÷جلوگیری نمیکرد در حالی که لازم بود مسیح موعود، به ناپاکزادگی متّهم و مشهور نباشد چه این آوازه، دعوت او را در آینده با مشکل مواجه میساخت، زیرا در تورات (سفر تثنیه، باب ۲۳، شمارۀ ۲) آمده است: «حرامزاده داخل جماعت خداوند نشود حتی تا پست دهم أحدی از او داخل جماعت خداوند نشود».! بنابراین، سزاوار بود که تدبیر إلهی، مشکل مریم و عیسی – علیهما السّلام – را از راه دیگری – جز رؤیای یوسف – حل کرده باشد ولی آن راه، کدام طریقه بوده است؟! شک نیست که در اینجا لازم بود معجزهای صورت پذیرد تا مریم مقدّس از اتّهام پاک شود. در انجیل متّی میخوانیم که چون عیسی÷در فلسطین زاده شد تنی چند از مجوسیان، ستارۀ او را در مشرق زمین رؤیت کردند! و در پی آن ستاره به اورشلیم رسیدند و در آنجا ستارۀ مزبور را دیدند که بر بالای بیت لحم – زادگاه عیسی – متوقف شده است. آنگاه با شادی تمام بدرون بیت رفتند و بر عیسی سجده کردند[۲۵۴] ! آیا این روایت، میتواند به همان معجزهای اشاره کند که لازم بوده برای رفع اتّهام مریم، آشکار شود؟!
بنظر میرسد که این داستان، ادّعای «ستارهشناسان کهن» را بازگو و تأیید میکند که عقیده داشتند هر شخصی در آسمان ستارهای دارد که با تولّد او نمودار میشود و با مرگش پنهان میگردد و میکوشیدند تا از راه نظرکردن در ستارۀ هر کس، از میلاد و مرگ و رویدادهای زندگانی او خبر دهند! و امروز این تئوری، فرضیّهای موهوم و بیارزش شمرده میشود و «علم نجوم» به ستارگانی که با تولّد افراد بشر پدید آیند، عقیده ندارد و از اینرو نمیتوان بر مبنای چنین فرضیّهای، به معجزۀ مذکور ایمان آورد و آن را برهان پاکدامنی مادر عیسی÷دانست[۲۵۵] .
قرآن مجید از معجزهای که مریم و فرزند گرامیش را تبرئه نمود بصورت دیگری یاد میکند و میفرماید که مریم÷نوزادش را نزد قوم خود آورد و به آنها نشان داد، نزدیکان مریم از اینکه وی – بدون زناشویی رسمی – فرزندی آورده سخت بشگفتی افتادند و او را سرزنش کردند. مریم ‘ در پاسخ اتّهام ایشان خاموش ماند ولی به نوزادش که در بستر خفته بود اشاره کرد تا پُرسندگانِ مزبور، حقیقت امر را از او جویا شوند! اینکار، بر شگفتی آنان افزود و گفتند: «ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم»؟! ناگهان آن کودک به فرمان خدا زبان گشود و گفت:
﴿إِنِّي عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَىٰنِيَ ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِي نَبِيّٗا ٣٠ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيۡنَ مَا كُنتُ وَأَوۡصَٰنِي بِٱلصَّلَوٰةِ وَٱلزَّكَوٰةِ مَا دُمۡتُ حَيّٗا ٣١ وَبَرَّۢا بِوَٰلِدَتِي وَلَمۡ يَجۡعَلۡنِي جَبَّارٗا شَقِيّٗا ٣٢ وَٱلسَّلَٰمُ عَلَيَّ يَوۡمَ وُلِدتُّ وَيَوۡمَ أَمُوتُ وَيَوۡمَ أُبۡعَثُ حَيّٗا ٣٣﴾[مریم: ۳۰- ۳۳] .
«من بندۀ خدا هستم، او به من کتاب داده و مرا پیامبر (خود) فرموده و هر کجا باشم مایۀ برکت قرار داده، و به نماز و انفاق تا هنگامی که زندهام سفارش کرده است. و مرا نسبت به مادرم، نیک رفتار قرار داده و زورگو و پندناپذیر نفرموده است، و سلام (خدا) بر من باد در آنروز که زاده شدم و در آنروز که میمیرم و در آنروز که زنده برانگیخته میشوم»[۲۵۶] .
آری، چنین معجزهای که نوزادی (شاید بدون آنکه خود بفهمد) دهان گشاید و از مقام والا و رفتار آیندهاش خبر دهد، میتواند او و مادرش را از هرگونه اتّهامی پاک سازد وگرنه رؤیای یوسف (بفرض آنکه روی داده باشد) نمیتواند ثابت کند که آبستنشدن مریم از راه غیرعادی بوده و أمر إلهی صورت پذیرفته است.
دراینجا ممکن است مسیحیان اعتراض نمایند که: اگر چنین معجزهای رخداده بود پس چرا خبری از آن در انجیلهای چهارگانه (متّی، مرقس، لوقا، یوحنّا) نیامده است؟ پاسخ آن است که اوّلاً نویسندگان اناجیل مزبور، همۀ رویدادهای زندگی عیسی و معجزات او را در انجیلهای خود ثبت نکردهاند بدلیل آنکه در انجیل یوحنّا مینویسد: «کارهای بسیار عیسی بجا آورد که اگر فرداً فرداً نوشته شود گمان ندارم که جهان هم گنجایش نوشتهها را داشته باشد»[۲۵۷] ! هرچند این سخن، اغراقآمیز به نظر میرسد ولی به هر صورت نشان میدهد که اعمال عیسی÷بهنگام نوزادی، در «انجیل طفولیّت مسیح» که از اثار کهن مسیحیان است نقل شده چنانکه کشیش فندر در کتاب: «سنجش حقیقت» مینویسد: «متکلّمشدن مسیح در گهواره در کتاب احادیث که موسوم به انجیل طفولیّت مسیح میباشد، مسطور است»[۲۵۸] . و چه بسیار حقایقی که در آثار پراکندۀ مسیحی، وجود دارد ولی در انجیلهای چهارگانه نیامده و شهرت نیافته است!
بحث قرآنی دیگری که دربارۀ تولّد مسیح÷پیش میآید، گفتگو با مسیحیان است که زادهشدن عیسی را بدون پدر، مایۀ غلوّ و زیادهروی قرار دادهاند و گمان کردهاند که این حادثه، بدون آنکه الوهیّت مسیح را بپذیریم، قابل تفسیر نیست! وشگفت آنکه این گروه از مسیحیان در آثار خود تصریح نمودهاند که زادهشدن عیسی بدون پدر، نشانۀ آن است که خدای گیتی، مریم را همچون «عروسی» برگزیده و در رحم او نزول کرده است!
﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ ١٠٠﴾[الأنعام: ۱۰۰] .
پاپ مشهور، (۱۹۵۰ میلادی) در فتوای عجیب خود، به معراج مریم (Assomption) قائل شده و گفته است: «لازم بود آن عروسی که خدا به همسری گرفته بود در حجلۀ آسمانی منزل کند»[۲۵۹] .!! پاپ مذکور، علاوه بر آنکه مریم را «همسر خدا» پنداشته «مادر خدا»! نیز مینامد زیار که به پندار او، عیسی مسیح که همان خدای آسمانها و زمین بود، از مریم با کره متولّد شده است!
البتّه این نسبتهای زشت و کودکانه، بسختی مورد اعتراض قرآن مقدّس قرار دارد آنچنانکه میفرماید:
﴿ وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا ٨٩ تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١ وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ٩٢ إِن كُلُّ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ إِلَّآ ءَاتِي ٱلرَّحۡمَٰنِ عَبۡدٗا ٩٣﴾[مریم: ۸۸- ۹۳] .
«گفتند که خدای رحمن فرزندی گرفته است! بیشک که نسبتی، زشت و سنگین آوردهاید! نزدیکست که آسمانها از این سخن منفجر شود و زمین شکافته گردد و کوهها درهم شکسته فرو ریزند. از آنرو که برای خدای رحمن ادّعا فرزند کردهاند، خداوند رحمن را نسزد که فرزندی گیرد. هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست مگر آنکه به بندگی خدای رحمن آید».
قرآن مجید، آفریدگار بزرگ را والاتر از آن میداند که به «همسر گزینی» نیاز پیدا کند! تا از اینراه «فرزندی» پدید آید، و در این باره میفرماید:
﴿بَدِيعُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ ١٠١﴾[الأنعام: ۱۰۱] .
«پدیدآورندۀ آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی باشد با آنکه همسری برای وی نیست و همه چیز را او آفریده و به هر چیزی دانا است».
مسئلۀ تولّد مسیح از دیدگاه قرآن، بسیار ساده و منطقی حل شده است. قرآن کریم، عیسی را «آدم ثانی» میشمرد و همچنانکه آدم (یا نخستین موجود زنده)، به امر خدا و بدون پدر و مادر آفریده شده است، عیسی نیز به فرمان إلهی و بدون پدر پدید آمده و هیچ دلیلی وجود ندارد تا بدستاویز آن، عیسی را خدا یا فرزند (حقیقی) خدا، بدانیم و به اندیشههای کودکانه و تخیّلات بیاساس پناه بریم. قرآن مقدّس دراین باره میفرماید:
﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ ٱللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَۖ خَلَقَهُۥ مِن تُرَابٖ ثُمَّ قَالَ لَهُۥ كُن فَيَكُونُ ٥٩﴾[آل عمران: ۵۹] .
«همانا مثل عیسی نزد خدا، چون مَثَل آدم است که او را از خاک بیافرید (مایۀ آفرینش وی از موادّ زمینی بود) سپس به او گفت: (انسان) شو! و او (انسان) گشت».
از اینجا دانسته میشود که موضوع «کلمه یا لوگوس» یعنی مسئلهای که در مسیحیّت آنهمه دشواریها پدید آورده، در اسلام به سادگی حل شده است. آدم و مسیح، هر دو به «کلمۀ خدا» آفریده شدهاند، یعنی آفرینش ایشان از راه عادی صورت نپذیرفته بلکه به «فرمان تکوینی خدا» پدید آمدهاند و این فرمان تکوینی – همچنانکه در خطبۀ امام علی÷تفسیر شده – چیزی از نوع لفظ و صوت نیست بلکه عین ایجاد و آفرینش خدا است[۲۶۰] . خدا آدم را بیواسطه پدید آورد همچنانکه مسیح را بیواسطه در رحم مریم، آفرید. از این رو به مسیح÷«کلمۀ الله» گفته میشود و این تعبیر، از باب اطلاق نام «سبب» برای «مسبّب» است، چنانکه «آفریدۀ خدا» را به اعتبار سببیّت، «آفرینش خدا» گویند همانگونه که در قرآن مجید میخوانیم:
﴿هَٰذَا خَلۡقُ ٱللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ ٱلَّذِينَ مِن دُونِهِ﴾[لقمان: ۱۱] .
«این، آفرینش خدا است پس بمن نشان دهید کسانیکه غیر از خدا هستند چه چیزی را آفریدهاند؟».
در این آیة شریفه چنانکه ملاحظه میشود «خلق الله» بجای «مخلوق الله» بکار رفته است، بهمین صورت مسیح÷را «کلمه الله» خوانند چون به سبب کلمة إلهی، آفریده شده است. بنابراین، تعبیر مزبور با توحید خالص به هیچ وجه منافاتی ندارد بهمین جهت قرآن کریم در آنجا که کلمة الله را برای عیسی÷بکار برده در عین حال، مسیحیان را از اعتقاد به «ألوهیّت مسیح» و «تثلیث» نیز نهی کرده است، و میفرماید:
﴿يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّۚ إِنَّمَا ٱلۡمَسِيحُ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ رَسُولُ ٱللَّهِ وَكَلِمَتُهُۥٓ أَلۡقَىٰهَآ إِلَىٰ مَرۡيَمَ وَرُوحٞ مِّنۡهُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦۖ وَلَا تَقُولُواْ ثَلَٰثَةٌۚ ٱنتَهُواْ خَيۡرٗا لَّكُمۡۚ إِنَّمَا ٱللَّهُ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ سُبۡحَٰنَهُۥٓ أَن يَكُونَ لَهُۥ وَلَدٞۘ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗا ١٧١﴾[النساء: ۱۷۱] .
«ای اهل کتاب، در آیین خود از اندازه درنگذرید و بر خدا جز سخن حق مگویید، همانا مسیح – که عیسی پسر مریم باشد – فرستادۀ خدا و کلمة او بود که آن را بر مریم القاء کرد و روحی از جانب خدا بود[۲۶۱] * پس به خدا و فرستادگانش ایمان آورید و به تثلیث قائل مشوید، (از این گفتار) باز ایستید که خیر شما در آن است. همانا خدای حقیقی، معبودی یکتا است، و از آنکه فرزندی داشته باشد پاک و منزّه میباشد، هرچه در آسمانها و زمین وجود دارد از آنِ او است، و خدا برای کارسازیِ (بندگانش) کافی است».
خلاصه آنکه قرآن مجید، هیچ مشکلی در تولّد عیسی ÷نمیبیند و این امر را همانند دیگر آیاتِ ویژۀ خدا (چون آفرینش گیتی و نیز نخستین موجودِ زنده و نخستین انسان و جز اینها) میشمارد که با توحید حق کمترین برخوردی ندارند. در عین حال برای آنکه عموم مسیحیان – چه هشیار و چه غافل – را از غلوّ دربارۀ عیسی÷باز دارد، به دلائل بسیار روشنی اشاره میکند، و بعنوان نمونه میفرماید:
﴿لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۚ قُلۡ فَمَن يَمۡلِكُ مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔا إِنۡ أَرَادَ أَن يُهۡلِكَ ٱلۡمَسِيحَ ٱبۡنَ مَرۡيَمَ وَأُمَّهُۥ وَمَن فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗاۗ وَلِلَّهِ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَيۡنَهُمَاۚ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ١٧﴾[المائدة: ۱۷] .
«براستی آنانکه گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است! حقیقت را انکار نمودهاند، از آنها بپرس: چه کسی میتواند خدا را مانع شود اگر که اراده کند تا مسیح پسر مریم و مادرش و همۀ اهل زمین را بهلاکت رساند؟ (آری) فرمانروایی بر آسمانها و زمین و هر چه در میان آنها قرار گرفته از آنِ خدا است آنچه را بخواهد خلق میکند و خدا بر همه چیز توانا است».
آیا مسیحیان در برابر این پرسشِ قرآنی چه پاسخی میدهند؟ اگر آنان ادّعا کنند که خدای سبحان نمیتواند مسیح را به هلاکت افکند! در این صورت، قدرت حق را محدود پنداشته و ألوهیّت مطلقه را انکار نمودهاند! و چنانچه اعتراف کنند که خدای متعال بدون هیچ مانعی، میتواند عیسی و روحالقدس و همۀ زندگان را هلاک سازد، در این حال اذعان نمودهاند که ذات إلهی، مستقل از مسیح و روحالقدس و دیگران است و با این اعتراف، تثلیث باطل میشود.
باز، قرآن کریم از راهی دیگر پیش میآید و نشان میدهد که عیسی مسیح و مادرش، هر دو به موادّ این جهان نیازمند بودند و از غذاهای دنیا بهره میگرفتند (چنانکه در انجیلها نیز گزارش شده است[262] ) و از این رهگذر، بدین نتیجه میرسد که آن دو همانند دیگر آفریدگان «موجوداتی وابسته» بودند و برخلاف خدای متعال که بینیاز و مستقل از همهچیز است، نسبت به پدیدههای طبیعی، استغناء و استقلالی نداشتند و بنابراین، نمیتوانستند در «مقام الوهیّت» شریک باشند چنانکه میفرماید:
﴿لَقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَۖ وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢ لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّآ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۚ وَإِن لَّمۡ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۡهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٧٣ أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى ٱللَّهِ وَيَسۡتَغۡفِرُونَهُۥۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٧٤ مَّا ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّيقَةٞۖ كَانَا يَأۡكُلَانِ ٱلطَّعَامَۗ ٱنظُرۡ كَيۡفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ ثُمَّ ٱنظُرۡ أَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ ٧٥﴾[المائدة: ۷۲- ۷۵] .
«براستی آنانکه گفتند خدا یکی از اقنومهای سهگانه است، حقیقت را انکار نمودهاند با آنکه هیچ خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و اگر از آنچه میگویند باز نایستند به کافرانشان عذابی دردآور خواهد رسید. آیا بسوی خدا توبه نمیکنند و از او آمرزش نمیخواهند؟ و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. مسیح پسر مریم، رسولی بیش نبود که پیش از وی رسولانی گذشتند و مادرش زنی بسیار راستگو بود، هر دو غذا میخوردند (نیازمند و وابسته به پدیدههای طبیعی بودند) بنگر که چگونه آیات را برای ایشان (واضح و روشن) بیان میکنیم سپس بنگر که چگونه آنان رویگردانی میکنند؟!».
و باز هم قرآن کریم موضوع دیگری را مطرح میسازد و نشان میدهد که مسیح÷و فرشتگان إلهی، هیچکدام از «بندگی خدا» و فرمانبرداری او، خودداری نمیورزیدند (چنانکه در انجیلها نیز از این موضوع به تصریح سخن رفته است[263] ) قرآن از طرح این واقعیّت، ذهن خواننده را بدین نتیجه رهبری میکند که عیسی و روحالقدس در مرتبۀ خدایی و ربوبیّت قرار نداشتند (زیرا خدای سبحان را نمیتوان به بندگی و فرمانبرداری وصف کرد) بلکه همچون دیگر آفریدگان، در مقام عبودیّت بسر میبردند و در اینباره میفرماید:
﴿لَّن يَسۡتَنكِفَ ٱلۡمَسِيحُ أَن يَكُونَ عَبۡدٗا لِّلَّهِ وَلَا ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ﴾[النساء: ۱۷۲] .
«مسیح هرگز ابائی نداشت از اینکه یکی از بندگان خدا باشد و فرشتگان مقرَّب نیز (از عبودیّت خدا خودداری نمیورزند)...».
بدین صورت، قرآن مجید با ذکر اشاراتی کوتاه و پرمعنی و در عین حال واضح و همه فهم، الوهیّت مسیح و روحالقدس را نفی میکند و بعلاوه، براهینی استوار بر یگانگی خدا و نفی هرگونه شریک و نظیر و دستیاری برای او، ارائه میدهد.
[۲۵۲] به سورههای: البقرة، آیات ۸۷ و ۲۵۳ و آل عمران، آیه ۵۴ و النّساء، آیات ۱۵۷ و ۱۷۱ و المائدة، آیات ۴۶، ۷۸، ۱۱۰، ۱۱۲، ۱۱۴، ۱۱۶ و مریم، آیه ۳۴ و الأحزاب، آیه ۷ و الزّخرف، آیه ۵۷ و الحدید، آیه ۲۷ الصّفّ، آیه ۶ و ۱۴ رجوع شود. [۲۵۳] انجیل متّی، باب ۱، شماره ۲۰. [۲۵۴] انجیل متّی، باب ۲، از شماره ۱ تا ۱۴. [۲۵۵] در آثار مسلمانان آمده است که علی÷هنگامیکه به پیکار با «خوارج» میرفت شنید که منجّمی میگوید: «اگر در این لحظه حرکت کنی، بیم دارم که به مقصود دستنیابی و این آگاهی را از طریق علم نجوم یافتهام»! امام پاسخ داد: «فمن صدقک بهذا فقد کذب القرآن!» یعنی: «هر کس تو را در اینباره تصدیق کند، قرآن را تکذیب کرده است»! آنگاه یاران خود را از آموختن چنین موهوماتی که در علم نجوم جایی ندارد، نهی نمود و «بنام خدا» فرمانِ حرکت داد. (نهجالبلاغه، خطبه ۷۹). [۲۵۶] قرآن کریم از آنجا که بزبان عربی نازل شده ناگزیر، سخن عیسی÷را به عربی گزارش میکند وگرنه واضح است که مسیح به زبان قوم خود تکلّم نموده است. [۲۵۷] انجیل یوحنّا، باب ۲۱، شماره ۲۵. [۲۵۸] سنجش حقیقت، اثر فندر، صفحه ۲۳۳. [۲۵۹] به کتاب: «پاسخ به ایّوب» اثر کارل گوستاویونگ، ترجمه فؤاد روحانی (بنگاه ترجمه و نشر کتاب) صفحه ۲۰۷ نگاه کنید. [۲۶۰] در خطبه امیرالمؤمنان÷میخوانیم: «إنّما کلامه سبحانه فعل منه» (نهجالبلاغه، خطبه شماره ۱۸۶) یعنی: «کلام خداوند پاک در مقام تکوین، همان عمل حقتعالی یا آفرینش او است». [۲۶۱] یعنی: روحی که از سوی خدا (نه از مجاری طبیعی) آفریده شد همچون آدم نخستین... . [262] در انجیل لوقا، باب ۷، شماره ۲۴ میخوانیم: «پسر انسان (مسیح) آمد، او هم میخورَد و هم مینوشد...». [263] در انجیل متّی، باب ۲، شماره ۱۸ درباره عیسی از قول خدایتعالی آمده است: «اینست بنده من که او را برگزیدهام» و ذکر عبادت و سجده و تضرّع مسیح بدرگاه خدا نیز در مواضع گوناگون از انجیلها دیده میشود. و در انجیل لوقا، باب ۱، شماره ۱۹ میخوانیم که فرشته خدا (روحالقدس) به زکریّای نبیّ گفت: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا میایستم و فرستاده شدهام که با تو صحبت کنم» و مراد از ایستادن در حضور خدا، آمادگی برای اجرای امر و فرمانبرداری از حقتعالی است.