اندیشههای پولس از کجا مایه گرفت؟
با توجّه به اینکه پولس در روزگار مسیح÷بدو ایمان نیاورد تا از تعالیم عیسی÷بیواسطه برخوردار شود. باید پرسید: که آیا پولس انجیل را از کدام حواری تعلیم گرفت! و انجیلی که بدان بشارت میداد اساساً چه بود؟ پولس در نامۀ خود به غلاطیان، پرسشِ نخست را بدینگونه پاسخ میدهد: «ای برادران، میخواهم بدانید انجیلی که من به شما دادم ساخته و پرداختۀ دست انسان نیست. من آن را از کسی نگرفتم و کسی هم آن را به ما نیاموخت بلکه عیسی مسیح بوسیلۀ الهام آن را به من آشکار ساخت»!![۲۴]
بدین ترتیب، پولس خود را «نخوانده، ملاّ میشمرد»! و نیازی برای رجوع به حواریّون در خویشتن نمییافت، و از اینرو در آثار وی ظاهراً نمیبینیم که از انجیلِ فلان حواری گزارشی آورده و نقلِ قول کند. امّا به سؤال دوّم چگونه میتوان پاسخ داد؟
پولس چنان نبود که همواره در سرزمینی آرام گیرد. بنابراین، بزودی به روم و یونان سفر کرد و مدّتی در شهرهای «آتنِ» و «کورینت Corinth» اقامت گزید و با آراء یونانیان آشنا شد. وی میکوشید نظر رومیان و یونانیها را به سوی آرمانهایش جلب کند. نامۀ پولس به «رومیان» بهمراه انجیل به چاپ رسیده و در دسترس قرار دارد و نامۀ دیگرش به «قرنتیان» از شدّت دلبستگیِ وی به مجذوب ساختن یونانیها حکایت میکند. پولس در این نامه مینویسد: «من انجیل را مفت و مجّانی به شما رسانیدم، من خود را حقیر ساختم تا شما سرفراز شوید. آیا با این کار، من مرتکب گناه شدم؟ من معاش خود را از کلیساهای دیگر گرفتم و یا به اصطلاح، آنها را غارت کردم تا بتوانم مجّانی بشما خدمت کنم ... به حقانیّتِ مسیح که در زندگیِ من است سوگند یاد میکنم که هیچ چیز نمیتواند مانع فخر من در تمام سرزمین یونان باشد»![۲۵]
پیوند پولس با یونانیان – در عین آنکه قصد تبلیغ انجلیش را داشت - وی را تحت تأثیر آنها قرار داد. کشیش آمریکایی، مستر هاکس در: «قاموس کتاب مقدّس» دربارۀ تاثیرپذیریِ پولس از یونانیها مینویسد: «از مهارت و تسلّطی که در زبان یونانی داشته است معلوم میشود که در نوشتجات یونانیان نیز بیاطّلاع نبوده، با فیلسوفان ایشان مباحثات بسیار نموده، از شعرای آنها مثل اریتس (اع ۲۸:۱۷) و میندر (اقر ۳۳:۱۵) واپای مندیز (تیط ۱۳:۱) اقتباس میکند»۲۶. با رجوع به مراسلات پولس که در واقع، «انجیل پولس» را بازگو مینماید ملاحظه میشود که آراء پولس به تثلیث یونانی و اندیشههای «فیلون Philon»، فیلسوفی که حدود بیست سال قبل از میلاد مسیح متولد شده، نزدیک است. فیلون، متفکّری یهودی بود که در «اسکندریّه» بدنیا آمد و از یونانیان مایه گرفت و حکمت خود را براساس «تأویل» بنا نهاد و از این راه میان تعالیم تورات و فلسفۀ یونانی را جمع کرد. آراء و اندیشههای او در مردمِ یونان مؤثّر افتاد و از طریق یونان در افکارِ آباء کلیسا نیز تأثیر گذاشت. کشیش لبنانی «فردینان توتل» در این باره مینویسد: «حاول أن یفصح عن معتقده الدینی مستعینا بتعابیر الفلسفة الیونانیة، کان یکثر استعمال الطريقة الرمزیة. له تأثیر جدی علی آباء الکنیسة الشرقیة ...»[۲۷] .
یعنی: «(فیلون) با زیرکی عقاید دینی خود را بکمک فلسفۀ یونانی بیان کرد و در آثارش شیوۀ رمز را فراوان بکار گرفت. او تأثیر جدّی بر آباءِ کلیسایِ شرقی بجای نهاد...».
یکی از محقّقان معاصر مینویسد: «از جمله آراء فیلون یکی این است که: خدا یکی است و موجودِ مجرّد است و اوّل صادر از خدا (کلمه یالوگوس) است. کلمه، واسطۀ بین خدا و عالم است و روح صادر از کلمه، روحِ عالم است. این تثلیث، شبیه تثلیث مسیحی است که بعدها پیدا شد و در دو لفظ کلمه و روح با یکدیگر مشترکند»[۲۸] .
بنا به تحقیق و تعبیر فردریک کاپلستن P. Copleston کشیش متفلسفِ مسیحی در کتاب «تاریخ فلسفه»: فیلون میان خداوند و جهان مادّی خلأ و فاصلهای عظیم میدیده و از اینرو ناچار شده به پیروی از فلسفۀ یونانی با «واسطهای» فاصلۀ مزبور را پر کند! و آن واسطه، «کلمه» یا عقل (لوگوس) بوده که بعنوان «نخستین مولود خدا» تلقی شده است[۲۹] .
اینک هنگام آن فرا رسیده که اصول مبادی افکار پولس را از خلال نامههایش بیاوریم تا معلوم شود که وی، آیین پاک مسیحیّت را بکدام راه کشانده است؟
پولس در آغاز رسالۀ خود به «عبرانیان» مینویسد: «خدا در ایّام قدیم، در اوقات بسیار و به راههای مختلف به وسیلۀ پیامبران با پدران، تکلّم فرمود، ولی در این روزهای آخر به وسیلۀ پسر خود با ما سخن گفته است. خدا این پسر را وارثِ کلّ کائنات گردانیده و به وسیلۀ او همۀ عالم هستی را آفریده است. آن پسر، فروغ جلال خدا و مظهر کامل وجود اوست و کائنات را با کلامِ پر قدرت خود نگه میدارد و پس از آنکه آدمیان را از گناهانشان پاک گردانید در عالم بالا در دستِ راستِ حضرت أعلی نشست»![۳۰]
و در نامۀ دیگرش به کلیسای شهر «کولسیه» مینویسد: «مسیح، صورت و مظهر خدای نادیده است و از همۀ مخلوقات برتر است، زیرا بوسیلۀ او هر آنچه در آسمان و زمین است، دیدنیها و نادیدنیها، تختها، پادشاهان، حکمرانان و اوّلیاءِ امور آفریده شدند. آری، تمام موجودات بوسیلۀ او و برای او آفریده شد، او قبل از همه چیز وجود داشت و همه چیز بوسیلۀ او بهم میپیوندند و مربوط میشود»[۳۱] .
و در نامۀ دیگر به کلیسای شهر «فیلپی» چنین مینگارد: «اگر چه او (عیسی مسیح) از ازل دارای الوهیّت بود ولی این را غنیمت نشمرد که برابری با خدا را به هر قیمتی حفظ کند، بلکه خود را از تمام مزایای آن محروم نمود بصورت یک غلام درآمد و شبیه انسان شد»[۳۲] .
چنانکه ملاحظه میشود «انجیل پولس» تا حدود زیادی به فلسفۀ فیلون که در میان یونانیان و رومیها تأثیر نهاده[۳۳] بود، شباهت دارد. از دیدگاه پولس، شخصیّت مسیح در جای «لوگوس» قرار داشت که نخستین مولود خداوند! شمرده میشد و همۀ کائنات از او پدید آمده بودند. بدین صورت، پولس با پیروی از فلسفۀ فیلونی، فاصلۀ نامحدود! میان خلق و خدا را – بگمان خود – پر کرده است.
تفاوتی که انجیل پولس با الهیّات فیلونی دارد آنست که فیلون، به حلول یا اتّحاد لوگوس با پیکر یک انسان اشاره نمیکند و به اصطلاح از تجسّد Incarnation سخن بمیان نمیآورد، ولی پولس به اتّحاد مولود نخستین با «عیسی ناصری»[۳۴] تصریح مینماید! همان دکترین نادرستی که مشرکان هند، قرنها پیش از پولس در دنیا شایع ساخته بودند و «ویشنو» نخستین مولودِ «برهما» را در صورت انسانی بنام «کریشنای هندی» متجلّی میشمردند که در اعصار کهن بجهان مادّی نزول کرده تا نجات آدمیان را عهدهدار شود![۳۵]
البته ما (مسلمانان)، ساحتِ قدس مسیح÷را از اینگونه پندارهای وارداتی و غلوآمیز پاک میدانیم، چنانکه در فصل آینده این مسئله را با گواه آوردن از کلام عیسی÷و ادّلة عقلی به اثبات خواهیم رساند. در اینجا پیام مقدس قرآن را (که در آغاز فصل آوردیم) بگونهای دیگر خاطرنشان میسازیم که در قرنهای دیرینه، از «نفوذ شرک در جهان مسیحیّت» پرده برداشته و به پیروان مسیح÷هشدار میدهد:
﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ غَيۡرَ ٱلۡحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓاْ أَهۡوَآءَ قَوۡمٖ قَدۡ ضَلُّواْ مِن قَبۡلُ وَأَضَلُّواْ كَثِيرٗا وَضَلُّواْ عَن سَوَآءِ ٱلسَّبِيلِ ٧٧﴾[المائدة: ۷۷] .
«بگو: ای اهل کتاب، بناحق در دین خود غلو مکنید و از تمایلات آن گروهی که در زمان پیشین گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه اعتدال بیرون رفتند، پیروی نکنید».
[۲۴] رساله پولس به غلاطیان، فصل اوّل، شماره ۱۱-۱۲ (از انتشارات انجمن کتابِ مقدّس، سال ۱۹۸۱). [۲۵] نامه دوّم پولس به قرنتیان، فصل یازدهم، از شماره ۷-۱۱. [۲۶. قاموس کتاب مقدّس، صفحه ۲۳۰ (کلمات و ارقامی که در نوشتار هاکس بنظر میرسد، اشاره به نامههای پولس و شماره فصول آنها است). [۲۷] «معجم لأعلام الشرق و الغرب» چاپ بیروت، ذیل نام «فیلون». [۲۸] تاریخ تصوّف در اسلام (بحث در آثار و افکار و احوال حافظ) تألیف دکتر قاسم غنی، صفحه ۹۶. [۲۹] تاریخ فلسفه، اثر فردریک کاپلستن، ترجمه جلال الدّین مجتبوی، جلد اوّل – قسمت دوم، صفحه ۶۳۸. [۳۰] نامه پولس به عبرانیان، فصل اوّل، شماره ۱-۲-۳. [۳۱] نامه پولس به کلیسای شهر «کولسیه» فصل اوّل، شماره ۱۵-۱۶-۱۷. [۳۲] نامه پولس به کلیسای شهر «فیلپی» فصل دوّم، شماره ۶-۷. [۳۳] فیلون در روزگار پولس به دربار رومیها راه پیدا کرده و در میانشان شهرت یافت. کاپلستون در «تاریخ فلسفه» مینویسد: «(فیلون) کمی بعد از ۴۰ میلادی در گذشت، در این سال در رم به عنوان سفیر یهودیان اسکندرانی در نزد امپراطور کائیوس، بسر میبرد». (تاریخ فلسفه، جلد اوّل، قسمت دوّم، صفحه ۶۳۶). [۳۴] ناصره (Nazareth) نام شهری است که عیسی÷دوران کودکی خود را در آنجا سپری کرد و از اینرو وی را «ناصری» لقب دادهاند. (اعمال رسولان ۹-۲۶) و بهمین اعتبار پیروانش را «نصاری» خوانند. [۳۵] برخی از پژوهشگران معاصر از تأثیر فلوطین Plotin فیلسوفی که حدود دو قرن و نیم بعد از میلاد مسیح میزیسته، در عقاید مسیحیان سخن گفتهاند و تثلیث عیسوی را تقلیدی از آراء وی شمردهاند. از جمله متفلسف آلمانی، کارل یاسپرس Karl Jas pers در کتاب «فلوطین» مینویسد: «أقانیم سه گانه فلوطین (واحد، عقل، روح جهان) جای خود را به اقانیم سه گانه دین مسیح داد و روابط اسرارآمیز أقانیم سه گانه مسیحی با یکدیگر و اندیشه آفرینش جهان، جای اندیشه فیضانِ واحدِ فلوطینی را گرفت» (فلوطین، اثر کارل یاسپرس، ترجمه محمّد حسن لطفی، صفحه ۱۴۴) ولی چنانکه ملاحظه شد تحقیقات ما، این تأثیرپذیری را در دورانی پیش از روزگار فلوطین نشان میدهد هر چند تأثیر فلوطین را بر اصحاب کلیسا نیز انکار نمیکنیم.