گردنبند گرانبها در تخریج احادیث وصیّت پیامبر برای امیرالمؤمنین

طريق دوم: اُستادهايی از قوم جرير بن عبدالحميد، از سلمان س

طريق دوم: اُستادهايی از قوم جرير بن عبدالحميد، از سلمان س

خطیب بغدادی در کتاب (المتفق و المفترق) [۵۸]، و جورقانی در (الأباطیل و المناکیر) [۵۹]، و ابن جوزی در (الموضوعات) [۶۰]، از ابی عبدالله محمد بن علی بن عبدالله بن محمد صوری حافظ، ـ لفظا اصل وی از بغداد است ـ روایت کرده‌اند که گفته: ابو محمد عبدالغنی بن سعید بن علی بن سعید بن بشر بن مروان أَزدی حافظ برای ما روایت کرد و گفت: ابوبکر احمد بن محمد نرسی به ما خبر داد و گفت: محمد بن حسین أشنانی برای ما روایت کرد و گفت: اسماعیل بن موسی سدی برای ما روایت کرد و گفت: عمر بن سعد از اسماعیل بن زیاد، از جریر بن عبدالحمید کندی، از استادانی از قوم خودش برای ما روایت کرد که گفته‌اند: «أتینا سلمان، فقلنا له: من وصي رسول الله ج؟ قال: سألت رسول الله ج من وصیه؟ قال: «وصي وموضع سري، وخليفتي في أهلي، وخير من أخلف بعدي علي بن أبي طالب». «سلمان را دیدیم، از او پرسیدیم وصی رسول الله ج کیست؟ سلمان گفت: از رسول خدا ج پرسیدم وصی شما کیست؟ فرمود: «وصی و محرم راز من، و جانشین من در خانواده‌ام، و بهترین کسی‌که بعد از خود بجای می‌گذارم، علی بن ابی طالب است».

جورقانی می‌گوید: «این حدیث باطل است، و هیچ اصل و أساسی ندارد، مدار آن بر اسماعیل بن زیاد، از جریر بن عبدالحمید کندی، از استادانی از قومش می‌باشد. ابو حاتم محمد بن حبان درباره اسماعیل می‌گوید: او اُستادی حقه‌باز و دروغگو بود، و ذکر او جز بر سبیل طعن درست نیست.

و جریر و اُستادهایی از قومش مجهول می‌باشند، این جریری که در حدیث ذکر شده، جریر بن عبدالحمیدی که سهیل بن ابو صالح از او روایت می‌کند نیست [۶۱].

بدین ترتیب در سند این حدیث سه علت وجود دارد:

علت اول: اسماعیل بن زیاد است، وی متروک [۶۲] الحدیث می‌باشد، حافظ ابن حجر درباره اسماعیل بن زیاد می‌گوید: «متروک و تکذیب شده است» [۶۳].

علت دوم: ناشناخته بودن جریر بن عبدالحمید کندی می‌باشد. حافظ‌ ابن حجر در کتاب (لسان المیزان) [۶۴] در باره وی سخن گفته است. و سخن جورقانی درباره وی قبلا گذشت. و خطیب بغدادی در باره وی گفته: «جریر بن عبدالحمید کندی اهل کوفه و غیر مشهور است، جز در یک حدیث نامی از او نیست»، سپس همین حدیث را ذکر نموده است.

علت سوم: ناشناخته و مجهول بودن مشایخ قوم جریر بن عبدالحمید می‌باشد.

اما در اینجا یک علت دیگری باقی مانده که جورقانی آن را ذکر ننموده است، و آن ناشناخته بودن حال عمر بن سعد است که از اسماعیل بن زیاد روایت می‌کند، حافظ ابن حجر در (لسان المیزان) شرح حال او را آورده است، بیهقی گفته: او مجهول است [۶۵].

به همین خاطر حافظ ذهبی در (تلخیص الموضوعات) درباره این حدیث می‌گوید: «او حدیث را با سندی تیره (مظلم) از اسماعیل بن زیاد ـ که بسیار دروغگو است ـ از جریر کندی، از مشایخ قومش...... روایت کرده است» [۶۶].

[۵۸] (۱/ ۶۳۷- ۶۳۸). [۵۹] (۲/ ۱۴۸- ۱۴۹). [۶۰] (۲/ ۱۴۷). [۶۱] (۲/ ۱۴۹- ۱۵۰). [۶۲] متروک: در اصطلاح محدثان عبارت است از حدیثی که یک راوی متهم به کذب یا فسق یا غفلت و یا کثیرالوهم آن را نقل کرده باشد. (مترجم). [۶۳] التقریب: (۴۵۰). [۶۴] اللسان (۲/۱۰۲- ۱۰۳). [۶۵] (۴/ ۳۰۷). [۶۶] (شماره: ۲۶۸).