یازدهم: مرسل عطیة العوفی
ابن جوزی در (الموضوعات) [۱۷۲] گفته: عبدالله بن احمد الخلال برای ما خبرداد و گفت: علی بن حسین بن ایوب برای ما خبر داد و گفت: ابو علی بن شاذان برای ما خبر داد و گفت: ابوالحسن علی بن محمد بن زبیر برای ما خبر داد و گفت: علی بن حسین بن فضاله کوفی برای ما روایت کرد و گفت: حسین بن نصر بن مزاحم برای ما روایت کرد و گفت: پدرم برایم روایت کرد و گفت: ابو عرفجه از عطیه عوفی برای ما روایت کرد که گفته: «مرض رسول الله ج الـمرض الذي توفي فیه، قال: فكانت عنده حفصة وعائشة، فقال لهما: «أرسلا إليّ خلیلي»، فارسلتا إلی أبي بكر، فجاء فسلم ودخل، فجلس، فلم یكن للنبي ج حاجة فقام، فخرج، ثم نظر إلیهما، فقال: «أرسلا إليّ خلیلي»، فارسلتا إلی عمر، فسلم، ودخل، فلم یكن للنبي ج حاجة فقام، فخرج، ثم نظر إلیهما، فقال: «أرسلا إليّ خلیلي»، فارسلتا إلی علي، فجاء، فسلم ودخل، فلما جلس أمرهما، فقامتا، قال: «یا علي ادع بصیحفة ودواة»، فأملی رسول الله، وكتب علي وشهد جبریل ÷، ثم طویت الصحیفة، فمن حدثكم أنه یعلم ما في الصحیفة إلا الذي أملاها أو كتبها أو شهدها فلا تصدقوه». «پیامبر ج مریض شد، همان بیماری که در آن فوت کرد، عطیه گفته: در آن وقت حفصه و عایشه نزد پیامبر بودند، پس به آنان فرمود: «دوست مهربانم را نزد من بفرستید». پس آنان به دنبال ابوبکر فرستادند، ابوبکر آمد و سلام کرد و داخل شد و نشست، چون نبی ج به او نیاز نداشت، پس برخاست و از خانه خارج شد، سپس آن حضرت به آن دو نگاه کرد و گفت: «دوست مهربانم را نزد من بفرستید». پس آنان به دنبال عمر فرستادند، عمر آمد و سلام کرد و داخل شد، چون نبی ج به وی نیاز نداشت، پس برخاست و از خانه خارج شد، سپس آن حضرت به آن دو نگاه کرد و گفت: « دوست مهربانم را نزد من بفرستید». پس به دنبال علی فرستادند، علی آمد و سلام کرد و داخل شد، پس چون نشست، رسول الله ج به آن دو دستور داد که بیرون بروند، و گفت: «ای علی! کاغذ و دوات حاضر کن». پس رسول اکرم ج دیکته کرد، و علی نوشت و جبرئیل ÷ شاهد بود، سپس کاغذ را تا کرد و برروی هم قرار داد و فرمود: «هر کس غیر از کسیکه آن را گفته، و کسیکه آن را نوشته، و کسیکه شاهد بوده به شما گفت که میداند در این صحیفه چه چیزی است گفته او را باور نکنید».
میگویم: در اسناد این حدیث چند علت وجود دارد:
علت اول: انقطاع است، چون عطیه العوفی زمان پیامبر ج را در نیافته است.
علت دوم: عطیه العوفی ضعیف است، و حافظ ابن حجر در باره او میگوید: «راستگوست اما بسیار خطا و اشتباه میکند، وی شیعه و مدلس میباشد» [۱۷۳].
علت سوم: ابو عرفجه همان عمیر بن عرفجه فَائِشی است، و ابن ابی حاتم در مورد وی چیزی ننگاشته (ورق را در مورد وی سفید گذاشته) [۱۷۴]، و ابن حبان او را از جمله رجال موثوق بر شمرده است و در کتاب (ثقاتش) ذکر کرده است [۱۷۵].
هیچ توجهی به توثیق و تصدیق ابن حبان در مورد او نمیشود، چون این عادت ابن حبان است که افراد ناشناس و نا معلوم را مورد اعتماد معرفی میکند.
علت چهارم: نصر بن مزاحم کوفی است، حدیث وی بیبنیان و ضعیف است، و مورد اعتماد و اطمینان نیست، حافظ ذهبی در باره او میگوید: «وی رافضی سرسختی بود، حدیث او را ترک کردهاند» [۱۷۶].
علت پنجم: حسین بن نصر بن مزاحم است، به شرح حال وی دست نیافتم.
این پایان نوشتهای است که به جمع و تخریج آن اقدام نمودم، والله أعلم، وصلیالله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه وسلم.
خلیفه بن ارحمه بن جهام آل جهام الکواری
پنجشنبه: ۲ ذیحجه ۱۴۲۲ هجری.
[۱۷۲] (۲/۱۵۲-۱۵۳). [۱۷۳] التقریب: (رقم:۴۶۴۹). [۱۷۴] (۶/۳۷۷). [۱۷۵] (۷/۲۷۳). [۱۷۶] میزان الاعتدال: (۴/۲۵۳).