طريق دوم: ابو صالح از ابن عباس ب است
جورقانی در (الأباطیل) [۱۱۱]، و ابن جوزی در (الموضوعات) [۱۱۲] از عبدالله بن حسین بن احمد بن جعفر برقی روایت کرده که گفته: ابوالقاسم نصر بن علی بن محمد فقیه به ما خبر داد و گفت: احمد بن ابراهیم بن احمد به ما خبر داد و گفت: احمد بن حسین معروف به ابو حجناء برای ما روایت کرد و گفت: محمد بن جعفر بن علی بن احمد بن محمد بن احنف بن قیس تمیمی برای ما روایت کرد و گفت: ابو محمد عبدالله بن منیر دامغانی ـ بدیبل ـ برای ما روایت کرد و گفت: مسیب بن واضح، از محمد بن مروان، از کلبی، از ابو صالح، از ابن عباس برای ما روایت کرد که گفته: «لـما عُرج بالنبي ج إلی السماء السابعة، وأراه الله من العجائب في كل سماء، فلما أصبح جعل یحدث الناس من العجائب ربه، فكذبه من أهل مكة من كذبه، وصدقه من صدقه، فعند ذلك انقض نجم من السماء، فقال النبی ج: «في دار من وقع هذا النجم، فهو خلیفتي من بعدي»، قال: فطلبوا ذلك النجم، فوجدوه في دار علي بن ابی طالب، فقال اهل مكة: ضل محمد وغوی وهوی إلی أهل بیته، ومایل إلی ابن عمه علي بن ابی طالب، فعند ذلك نزلت هذه السورة»: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ٥﴾ [النجم: ۱-۵].
«چون نبی ج به آسمان هفتم عروج کرد و برده شد، و خداوند در همه آسمانها چیزهای عجیب و شگفت آوری به او نشان داد، صبح آن شب ـ شب معراج ـ از عجایب پروردگارش که دیده بود برای مردم سخن گفت، پس کسانی از اهل مکه که او را تکذیب کرده بودند تکذیب نمودند، و کسانیکه او را قبلا تصدیق کرده بودند تصدیق نمودند، در این هنگام ستارهای از آسمان فرود آمد، پیامبر ج فرمود: «این ستاره در خانه هر کس بیفتد، پس او خلیفه و جانشین من است» ابن عباس میگوید: دنبال آن ستاره را گرفتند، آن را در خانه علی یافتند، پس اهل مکه گفتند: محمد گمراه و منحرف شده است و به اهل بیتش میل دارد، و به پسر عمویش علی بن ابی طالب تمایل دارد. در این هنگام این سوره نازل گردید»: ﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ٤ عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ٥﴾ [النجم: ۱-۵]. «سوگند به ستاره چون فرود افتد* (که) یار شما (محمد ج) گمراه نشده و راه را گم نکرده است* و از روی هوای نفس سخن نمیگوید* این نیست جز آنچه به او وحی میشود (و بجز وحی چیزی نمیگوید) * (فرشتۀ) بس نیرومند (جبرئیل) او را تعلیم داده است».
میگویم: این حدیث جعلی و موضوعی است، و در اسناد آن چندین علت وجود دارد:
علت اول: ابوصالح است، وی: باذام مولی ام هانی میباشد؛ حافظ ابن حجر در مورد او میگوید: «ضعیف و مدلس است» [۱۱۳]، او از ابن عباس سماع نکرده است. ابن حبان در مورد او میگوید: «از ابن عباس حدیث روایت میکند اما از او نشنیده است» [۱۱۴].
علت دوم: محمد بن سائب کلبی است، حافظ ابن حجر در مورد او میگوید: «متهم به کذب و دروغ است، و به رافضی بودن نیز متهم است» [۱۱۵].
علت سوم: محمد بن مروان میباشد که در آن زمان کوچک بوده و حدیث او بیاعتبار و متروک است؛ و حافظ ابن حجر در مورد او میگوید: «متهم به دروغگویی میباشد» [۱۱۶].
علت چهارم: مسیب بن واضع است، وی اشتباهات زیاد داشته است [۱۱۷].
علت پنجم: عبدالله بن منیر دامغانی است، او را نشناختم و شناخته شده نیست.
علت ششم: محمد بن جعفر بن علی بن احمد بن محمد بن أحنف بن قیس تمیمی است، وی متهم است، احادیثی را روایت کرده که همه نامشروع و ناپسند و جعلی و ساختگی است، اما اسناد آنها صحیح میباشد. و به همین خاطر آشکارترین سخن را درباره او حافظ علی بن محمد میدانی گفته: «او حدیثها را جعل مینماید و به نام ائمه پخش میکند» [۱۱۸].
علت هفتم: احمد بن حسین معروف به أبی حجناء است، در بعضی از نسخههای (کتاب الموضوعات) بهجای احمد، محمد نوشته شده است، و تا کنون به شرح حال احمد بن حسین معروف به أبی حجناء دست نیافتهام، فقط حافظ ابن حجر در شرح حال محمد بن جعفر تمیمی از او نام برده است، و فقط او از وی روایت میکند.
و حافظ جوزقانی در مورد این حدیث میگوید: «این حدیث باطل است، و در سندش پیچیدگیها و تیرگیهایی وجود دارد».
ابن جوزی میگوید: «هیچ شک و تردیدی در موضوع و ساختگی بودن این حدیث وجود ندارد، و چه ساده اندیش بوده کسی که این روایت را وضع کرده و چقدر معنی و مفهوم این روایت از درک به دور است. و تعجب از کسی است که از ساختگی و موضوع بودن این حدیث خود را به غفلت میزند، چگونه به عقل برابر میآید که ستارهای در خانهای فرود آید و بیفتد، و ثابت بماند تا دیده شود؟! و یکی از کودنیهای او این است که این حدیث ساختگی را به ابن عباس نسبت داده است، در حالی که ابن عباس در زمان معراج دو ساله بوده است، پس چگونه شاهد این حالت بوده و آن را روایت کرده است؟!» [۱۱۹].
حافظ ذهبی در (تلخیص الموضوعات) در باره این حدیث میگوید: «چنانکه میبینی این حدیث از سُستترین احادیث موضوعی است» [۱۲۰].
و شوکانی میگوید: «در اسناد این حدیث سه نفر کذاب وجود دارد، و بدون شک این حدیث موضوعی است» [۱۲۱].
وضع این حدیث از خلال این وجوه نیز روشن میگردد [۱۲۲]:
وجه اول: عدم صحت سند به پیامبر ج.
وجه دوم: از آنچه که به ساختگی و دروغ بودن این حدیث دلالت میکند. این است که ابن عباس شاهد این داستان بوده است، آنجا که میگوید: «با جمعی از جوانان بنی هاشم نزد پیامبر ج نشسته بودم، ناگهان ستارهای فرود آمد»، و معلوم و معین است که ابن عباس بعد از نزول این سوره (نجم) به دنیا آمده است، چون سوره نجم از نظر نزول از سورههای اولیه قرآن است، و ابن عباس ب در زمان هجرت نبی ج تقریباً ۵ ساله بوده است.
وجه سوم: این که علی بن ابی طالب (در هنگام نزول سوره نجم کوچک بوده است، و نزول این سوره در اوایل اسلام بوده است، و احکام شرعی مانند فرائض و غیر آن بعداً مشروع گردیده است، اگر این وصیت پیامبر در مورد علی راست بود، مناسب این بود که در آخر کار باشد نه در اول اسلام.
وجه چهارم: هیچ یک از مفسرین تا کنون اقرار به اتفاق علما به تفسیر آیات سوره نجم به شیوهای که در روایت آمده نکرده اند، یعنی به ستارهای که سوگند خورده شده همان ستارهای است که در خانه علی فرود آمده است.
وجه پنجم: جاعل این حدیث ندانسته که این ستاره در مکه فرود آمده است نه در مدینه، اگر این مسأله شناخته شده بود، افراد مورد اعتماد بسیاری آن را نقل مینمودند، پس چگونه است که فقط از طریق دروغگویان و جعل کنندگان و هلاک شدهگان روایت شده است؟!.
وجه ششم: در فرود آمدن ستاره به خانه علی بن ابی طالب س هیچ فضیلت و کرامتی برای علی وجود ندارد، چرا که یکی از وظیفه ستارهها این است که شیاطین را برانند، و هیچ گاه به زمین نمیرسند، و اگر فرض شود به خانه علی (رسیده باشد، این برای او منقبت و سرافرازی نیست، بلکه این باعث طعن در او میباشد، چقدر واضع (سازنده) این حدیث بیشرم و بیحیا و گستاخ بوده که با جرأت چنین دروغی را گفته است.
و هم چنین میگویم: این حدیث ناقض و باطل کننده حدیث سلمان فارسی س است که قبلا بیان شد، پس حدیث سلمان س همان است که عقیلی با سند خود از ابو هریره س روایت کرده که سلمان س از پیامبر ج سوال کرد و گفت: یا رسول الله! إن الله لم یبعث نبیاً إلا له من یلي من بعده، فهل بین لك؟ فقال: «لا»، ثم سألته بعد ذلك؟ فقال: «نعم، علي بن أبي طالب». «یا رسولالله! خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر این که کسی را که بعد از او جانشینش میشود، برای آن پیامبر بیان کرده است، آیا خداوند به تو بیان نموده که چه کسی بعد از تو جانشینت خواهد شد؟ پیامبر فرمود: «خیر». سپس بعد از آن دوباره از او پرسیدم پس فرمود: «علی بن ابی طالب». واضح و روشن است که سلمان فارسی س پیامبر را جز در مدینه ندیده است، پس حدیث سلمان بعد از حدیث ابن عباس میباشد که در مکه و قبل از هجرت بوده است. پس چگونه درست است که پیامبر ج به سلمان گفته باشد خداوند جانشینش را برای او بیان نکرده است، با وجود این که در حدیث ابن عباس بیان کرده که چه کسی بعد از او جانشینش خواهد شد، و این حدیث قبل از حدیث سلمان میباشد؟!، لیکن میگویم: نفرین خداوند بر کسی باد که این احادیث دروغین را جعل کرده است.
[۱۱۱] (۱/۱۳۵). [۱۱۲] (۲/۱۴۴- ۱۴۵). [۱۱۳] التقریب: (شماره: ۶۳۹). [۱۱۴] المجروحین: (۱/ ۱۸۵). [۱۱۵] التقریب: (رقم: ۵۹۳۸). [۱۱۶] التقریب: (رقم: ۶۳۲۴). [۱۱۷] لسان المیزان: (۶/۴۰). [۱۱۸] لسان المیزان: (۵/۱۰۵). [۱۱۹] الموضوعات: (۲/ ۱۴۵- ۱۴۶). [۱۲۰] (ص ۱۲۴). [۱۲۱] الفوائد المجموعه (ص: ۳۶۹). [۱۲۲] بسیاری از این صورتها را از کلام شیخ الاسلام ابن تیمیه گرفتهام که در بررسی این حدیث در کتاب محکم و استوار به نام (منهاج السنة) (۷/ ۶۰- ۶۸) همراه با کمی از کلام خودم.