گردنبند گرانبها در تخریج احادیث وصیّت پیامبر برای امیرالمؤمنین

طریق اول: عبدالله بن عباس از علی ب

طریق اول: عبدالله بن عباس از علی ب

ابن جریر طبری در (تفسیرش) و در (تاریخش) [۱۳۸] ـ و در این دو داستانی است ـ و در (تهذیب الآثار) [۱۳۹] ـ مختصراً و لفظ از آن است ـ، و ابن عساکر در (تاریخش) [۱۴۰]، و طحاوی در (معانی الآثار) [۱۴۱] از محمد بن اسحاق، از عبدالغفار بن قاسم، از منهال بن عمرو، از عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب، از عبدالله بن عباس، از علی بن ابی طالب روایت می‌کنند که گفته: رسول الله ج فرمودند: «يابني عبدالـمطّلب، إنّي قد جئتكم بخير الدنيا والآخرة، وقد أمرني الله تعالى أن أدعوكم إليه، فأيّكم يؤازرني على هذا الأمر، على أن يكون أخي ووصيي وخليفتي فيكم؟»، قال: فأحجم القوم عنها جميعاً، وقال علي: أنا يانبي الله أكون وزيرك، فأخذ برقبتي، وقال: «إنّ هذا أخي ووصيي وخليفتي فيكم فاسمعوا له وأطيعوا». «ای فرزندان عبدالمطلب! من با خیر دنیا و آخرت به‌سوی شما آمده‌ام، و خداوند به من دستور داده شما را به‌سوی او دعوت کنم، پس کدام یک از شما در این امر به من کمک می‌کند تا برادر و وصی و جانشین من در میان شما باشد؟». علی می‏گوید: همه کسانی که در آنجا حاضر بودند از این کار امتناع ورزیدند، و من گفتم: ای پیامبر خدا! من تو را در این کار کمک و یاری می‌نمایم. پس گردن من را گرفت و فرمود: «این برادر و وصی و جانشین من در میان شماست، به حرف‌هایش گوش کنید و از او اطاعت نمائید».

حافظ ابن کثیر در تفسیرش بعد از آنکه روایت ابن جریر طبری را ذکر کرده می‌گوید: «با این سیاق (لفظ) فقط عبدالغفار بن قاسم ابی مریم روایت کرده است، وی متروک و دروغگو و شیعه است، ابن مدینی و دیگران او را به جعل حدیث متهم کرده‌اند، و امامان حدیث رحمهم الله او را ضعیف شمرده‌اند» [۱۴۲].

بزار در (مسندش) [۱۴۳] این را روایت کرده و گفته: علی بن حرب کندی برای ما روایت کرد و گفت: اسحاق بن ابراهیم داماد سلمه بن فضل، از سلمه بن فضل، از ابن اسحاق، از عبدالغفار بن قاسم، از منهال بن عمرو، از عبدالله بن حارث، از ابن عباس ب برای ما روایت کرد که علی گفته: هنگامیکه این آیه: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤ «و خویشاوندان نزدیکت را هشدار بده» نازل شد، رسول خدا ج فرمود «يا علي اصنع رجل شاة بصاع من طعام، واجمع لي بني هاشم»، ـ وهم يومئذ أربعون رجلا أو أربعون غير رجل ـ ، قال: فدعا رسول الله ج بالطعام، فوضعه بينهم، فأكلوا حتى شبعوا، وإن منهم لمن يأكل الجذعة بإدامها، ثم تناول القدح فشربوا منه، حتى رووا ـ يعني من اللبن ـ فقال بعضهم ما رأينا كالسحر ـ يرون أنه أبو لهب الذي قال ـ ، فقال: «يا علي اصنع رجل شاة بصاع من طعام، واعدد قَعباً من لبن»، قال: ففعلت فأكلوا كما أكلوا في اليوم الأول، وشربوا كما شربوا في المرة الأولى، وفضل كما فضل في الـمرة الأولى، فقال: ما رأينا كاليوم في السحر، فقال: «يا علي، اصنع رجل شاة بصاع من طعام، واعدد قعبًا من لبن»، ففعلت، فقال: «يا علي، أجمع لي بني هاشم»، فجمعتهم، فأكلوا وشربوا، فبدرهم رسول الله ج، فقال: «أيكم يقضي عني ديني؟»، قال: فسكت وسكت القوم، فأعاد رسول الله ج المنطق، فقلت أنا يا رسول الله! فقال: «أنت يا علي أنت يا علي». «ای علی! با یک پای گوسفند و یک مد طعام، غذایی درست کن، و بنی هاشم را برایم جمع کن»، ـ بنی هاشم در آن روز چهل نفر یا سی و نه نفر بودند ـ علی گفت: رسول خدا ج آن‌ها را برای غذا خوردن دعوت کرد، پس سفره را برای آن‌ها پهن کرد و غذا را آورد، آن‌ها غذا خوردند تا سیر شدند، در بین آنان کسانی بودند که هر یک نفرشان به تنهایى، یک بره را با خورش آن مىخورد، سپس کاسه شیر را گرفتند و از آن نوشیدند تا سیراب شدند، یعنی از شیر سیراب شدند، یکی از آن‌ها گفت: آنچه که دیدیم مانند سحر بود. ـ گویا این را ابولهب گفت ـ، (روز بعد) پیامبر فرمود «یا علی! با یک پای گوسفند و یک مد طعام، غذایی درست کن، و کاسه‌ای از شیر نیز آماده کن»، علی گفت: این کار را کردم، پس آنان مانند روز گذشته خوردند، و همانند مرتبه اول نوشیدند، و چنانکه در مرتبه اول غذا و شیر اضافه ماند، این دفعه هم اضافه ماند، پس باز هم گفت: آنچه امروز دیدیم مانند سحر بود. (روز بعد نیز رسول خدا ج) گفت: «با یک پای گوسفند و یک مد طعام، غذایی درست کن، و کاسه‌ای از شیر نیز آماده کن»، پس این کار را کردم، آن حضرت ج گفت: «ای علی! بنی هاشم را برایم گرد آور». من هم بنی هاشم را جمع کردم، پس خوردند و نوشیدند، رسول خدا ج با شتاب روی بهسوی آن‌ها نمود و گفت: «کدام یک از شما دین من را یاری می‌کند»؟، علی گفت: من ساکت بود و آنان نیز ساکت بودند، پس رسول الله ج گفته خود را تکرار نمودند، من گفتم: من ای رسول خدا!، آن حضرت ج فرمود: «تو ای علی، تو ای علی».

بزار می‌گوید: «به اسناد این روایت آگاه نیستم که آیا متصل است یا خیر، به جز از طریق حدیث سلمه از ابن اسحاق».

می‌گویم: در اسناد این حدیث یک کذاب شیعی به نام عبدالغفار بن قاسم وجود دارد. چنانکه حافظ ابن کثیر گفته و قبلا بیان شد: «سلمه بن فضل ضعیف است» [۱۴۴].

[۱۳۸] (۱/ ۵۴۲). [۱۳۹] در مسند علی(ص ۶۲-۶۳). [۱۴۰] (۴۲/۴۸). [۱۴۱] (۳/۲۸۴) (۴/۳۸۷). [۱۴۲] (۶/۱۷۰) زیر آیه ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤ [الشعراء:۲۱۴]. [۱۴۳] همانطور که در کشف الأستار آمده: (۳/۱۳۷-۱۳۸). [۱۴۴] به سند بریده مراجعه کنید.