گردنبند گرانبها در تخریج احادیث وصیّت پیامبر برای امیرالمؤمنین

حدیث اول

حدیث اول

این حدیث را ابو نعیم در (حلیة الأولیاء) [۴]، و از طریق او خوارزمی در (المناقب) [۵]، و ابن عساکر در (تاریخش) [۶]، و ابن جوزی در(الموضوعات) [۷] آورده است.

از ابراهیم بن محمد بن میمون روایت شده که گفته: علی بن عابس، از حارث بن حصیره، از قاسم بن جندب، از انس روایت کرد که گفت: پیامبر ج فرمودند: «يا أنس، اسكب لي وَضوءا» ثم قام فصلى ركعتين، ثم قال: «يا أنس أول من يدخل عليك من هذا الباب أمير الـمؤمنين، وسيد الـمسلمين، وقائد الغر الـمحجلين، وخاتم الوصيين»، قال أنس: قلت: اللهم اجعله رجلاً من الأنصار، وكتمته إذ جاء علي، فقال: «من هذا يا أنس؟»، فقلت: علي، فقام مستبشراً، فاعتنقه، ثم جعل يمسح عرق وجهه بوجهه، ویمسح عرق علي بوجهه، قال علي: يا رسول الله! لقد رأيتك صنعت شيئًا ما صنعت بي من قبل؟ قال: «وما يمنعني وأنت تؤدی عني، وتسمعهم صوتي، وتبين لهم ما اختلفوا فيه بعدي».

«ای انس، آب وضو برایم بریز» پس از آن از جای بلند شد و دو رکعت نماز خواند، سپس گفت: «ای انس! اولین کسی‌که از این در وارد شود و با تو دیدار ‌کند، امیر المومنین، سرور مسلمانان، پیشرو سپید چهرگان و خاتم وصیین‌ است». انس می‌گوید، پیش خود دعا کردم و گفتم: خداوندا، او را یکى از مردان انصار قرار بده، در این هنگام علی آمد. آن حضرت پرسید: «یا انس! این چه کسی است»؟ گفتم: علی است. پس آن حضرت مژده دهنده و شادمان برخاست و با وی معانقه کرد، سپس عرق صورت خود را با صورت او پاک کرد، و عرق صورت علی را به صورت خود پاک نمود. علی گفت: ای رسول خدا! چیزی را دیدم انجام دادی که قبلاً با من انجام نداده بودی؟! رسول الله گفت: «چرا چنین نکنم وحال آن که تو از سوى من پیام مى‌گزارى، وصداى مرا به گوش مردم مى‌رسانى، و پس از من در اختلافات آنان حق را روشن مىسازى».

ابو نعیم گفته است: جابر از ابی طفیل، از انس مانند این را روایت کرده است.

می‌گویم: این إسناد به سه سبب بسیار ضعیف است:

سبب اول: به نام قاسم بن جندب که یکی از راویان این حدیث است تا کنون دست نیافته‌ام.

سبب دوم: علی بن عَابس می‌باشد که از قبیله أسد و کوفی است؛ حافظ ابن حجر می‌گوید: او ضعیف [۸] است.

سبب سوم: ابراهیم بن محمد بن میمون؛ ابن ابی حاتم [۹] در مورد او چیزی نگفته است [۱۰]، و حافظ ذهبی گفته است: «ابراهیم بن محمد بن میمون شیعۀ سرسختی است، و از علی بن عابس خبرهای عجیبی را روایت کرده است، و ابو شیبه بن ابوبکر و دیگران از او روایت کرده‌اند» [۱۱].

و حافظ ابن حجر این حدیث را که از انس س است ذکر کرده و سپس گفته: «از دست نوشته اُستادمان (ابوالفضل الحافظ) مطلبی را نقل کرده‌ام که در آن نوشته شده این مرد ثقه و مورد اعتماد نیست» [۱۲].

و این قول ابو نعیم: «جابر از ابی طفیل، از انس س مانند این را روایت کرده است»، این روایت را ندیده‌ام، و در اسناد آن جابر جعفی است، و سخن [جرح] درباره او مشهور است، حافظ ابن حجر گفته: «وی ضعیف و رافضی است» [۱۳].

[۴] (۱/۶۳). [۵] (شماره: ۷۵). [۶] (۴۲/۳۸۶). [۷] (۲/۱۵۱). [۸] التقریب (۴۷۹۱). [۹] ابن ابی حاتم چون از ابراهیم بن محمد بن میمون شناختی نداشته، در مورد وی سکوت کرده و عبارت «بیض له ابن أبي حاتم» به این معنی است که در مورد او ورق را سفید گذاشته و چیزی ننوشته است. (مصحح). [۱۰] الجرح و التعدیل (۲/۱۲۸). [۱۱] میزان الأعتدال (۱/۶۳). [۱۲] لسان المیزان (۱/۱۰۷). [۱۳] التقریب (رقم: ۸۸۶).