عروس جوان
پیامبرصدر مدینه استقرار یافته و مسجدش را ساخته بود. در کنار مسجد دو اتاق به عنوان محل سکونت وجود داشت. این محل سکونت، دیوارهایی کوتاه و حیاطی کوچک داشت[۲۸] .یکی از این دو اتاق به عایشه صدیقه اختصاص داشت. این اتاق از خشت و چوب درخت خرما ساخته شده بود. در درون اتاق بستری ساخته شده از پوست گذاشته شده که از الیاف پر شده بود. حصیری نیز این بستر را از زمین جدا میکرد. در شکاف در پردهای مویین آویخته شده بود[۲۹] .
خانهای که برای عروس آماده شده بود، همهاش همین بود. این خانه نمیتوانست کاخی بزرگ و باشکوه باشد؛ چرا که حاوی زیورآلات گرانبها نبود. البته، به حد کافی از فروغ و تابش برخوردار بود. صدها بار از وحی آسمانی استقبال نمود. هدایتی که کرانههای هستی را فرا گرفت، این خانه به عنوان مرکز آن محسوب میشد. ده سال پس از این تاریخ، این خانه پیکر عزیزترین فرزند آدم، محمد بن عبدالله، را در خود جای داد و سپس در آن بسته شد، تا برای همیشه تاریخ زیارتگاه فرخنده همه مسلمانان از گوشه و کنار جهان باشد. راستی که چه خانه شگفتی است! در زمان حیات پیامبرصبرای کلیه نمایندگان اعزامی، محل گسترش نور و هدایت و دانش بود و پس از اینکه درهایش همراه با پیکر محمدصبسته شد، بوی پاک و دلانگیز خود را بر زائران میپاشاند و دلهایشان را زنده مینمود.
پیامبرصدر مدینه استقرار یافت. مسجد خود را ساخت و در پیرامون مسجد، ساختمان چند اتاقهای را نیز به پایان رساند. درهای همه این اتاقها به طرف حیاط مسجد باز میشدند. سوده بنت زمعه را در یکی از این اتاقها اسکان داد، تا به کار منزل بپردازد و شؤون خانه را کنترل کند و جهت آسایش پیامبرصو دو دخترش، ام کلثوم و فاطمه، بیداری بکشد.
در ماه شوال سال دوم هجرت، آن شب مبارک و میمون فرا رسید. شبی که عایشه به خانه نبوت وارد شد و بزرگترین شرفی را که ممکن است یکی از زنان جهان کسب کند، به دست آورد. او همسر محمدصو مادر همه مؤمنان گردید.
ام رومان دختر خوشبخت خود، عایشه، را به پیامبرصتقدیم نمود. عایشه تنها نُه سال داشت، اما از نظر رشد جسمی یک زن کامل بود و از عقل و ذهنی قوی و مستعد برخوردار بود. روزی عایشه روی ریسمانی که به دو درخت خرما بسته شده بود، تاب میخورد. ام رومان مادر عایشه آمد و او را از روی تاب، پایین آورد. نخست صورت عایشه را با آب شست؛ موهای پرپشت و انبوه و به هم چسبیده سرش را صاف و شانه کرد و سپس او را برد، تا به در خانه رسید. ایستاد تا نفس نفسزدن عایشه تمام شود، چون آرام گرفت، او را درباره جمعی از زنان انصار داخل خانه برد. زنان گفتند:
به خیر و برکت ...!.
ام رومان دختر را به زنان سپرد، تا او را آرایش کنند و سپس به پیامبرصبسپارند. پیامبرصدر عروسی خود با عایشه، نه شتری کشت و نه گوسفندی سر برید. تنها سعد بن عباده، صحابی بزرگوار و سردار قبیله خزرج، طبق عادت همیشگی خود یک کاسه بزرگ برای پیامبرصو خانوادهاش فرستاد. این کاسه را چهار نفر مرد حمل میکردند. کاسه حاوی خوراک ترید و گوشت استخواندار بود. سعد همچنین شیر نوشیدنی برای پیامبرصفرستاد[۳۰] .
خوراک و آشامیدنی عروسی همین بود و بس. در اوج سادگی خوشبختترین زن به خانه بزرگترین مرد برده شد. دختر ابوبکرساز همان نخستین روز خود را آماده میکرد تا حامل علوم و برکات نبوت باشد و در طول پنجاه و هفت سال پس از این ماجرا، به عنوان نخستین منبع، دانشهای خانه نبوت را در میان همه مردم گسترش دهد.
عایشه در ماه شوال به خانه پیامبرصبرده شد. این ماه در تمام زندگی برایش از ارزش و لطافت خاصی برخوردار بود. ماه شوال، ماه خاطرات بود. به همین خاطر از صمیم قلب دوست داشت، زنان فامیلش در همین ماه به خانه بخت بروند. با مباهات خاصی میگفت: «در ماه شوال پیامبرصمرا به عقد خود درآورد و همین ماه با من زفاف نمود. کدام یک از زنانش بیشتر از من، خوششانس بوده است؟»[۳۱] .
* * *
عایشه به خانه پیامبرصرفت تا زندگی دیگری را شروع کند. او با این ازدواج، تولدی دوباره یافت و انسانی دیگر شد. این ازدواج برای او منجر به عشقی پایدار، عمیق و ریشهدار گردید. درست برخلاف عشقهایی که ابتدا شعلهور میشوند و منجر به ازدواج میگردند، اما در آستانه حجله خاموش میشوند. خانه پیامبرصرا رشتهای نامریی با آسمان متصل میکرد. جبرئیل با پیامهای خدایی، همواره نزد پیامبرصمیآمد. رسالت خدایی مردم را مشخص مینمود. در این فضا، عایشهبدر زیر باران تند وحی قرار داشت. روحش بزرگ و بزرگتر میشد و ایمانش تکامل مییافت. از اینجا بود که کمکم اندیشههای ناب به مغزش هجوم میآوردند و مغز کوچکش را زیر حملات تند خود قرار میدادند تا در آینده از او شخصیتی قوی و مستقل بسازند.
پیامبر با فراست ایمانی خود دریافته بود که در وجود عایشه چیزی وجود دارد که به ندرت در دیگر زنان یافت میشود. بنابراین با او ازدواج کرد و او را به خانه خود آورد و به اصلاح و تربیتش پرداخت. درست مثل یک غنچه تازه شکفته یا به مانند یک شاخه تازه جوانه زده، او را نوازش میکرد. گیاهان هرز را از دور و برش میزدود تا مبادا مانع رشد و ترقی او بشوند. بدینسان عایشه نوجوان در سایه وحی، تربیت گردید. سیمای شخصیتش، قالببندی شد. خطوط خلاقی او مشخص گردید و فکر و اندیشهاش شکل گرفت و هویت یافت.
رفته رفته این تکامل اوج گرفت و پیشرفت کرد و بر دامنهاش افزوده شد. در نهایت خداوند با صراحت در آیتی تکاندهنده و قاطع بیان داشت:
﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ﴾[الأحزاب: ۶] .
«پیامبر از خود مؤمنان نسبت به آنان اولویت دارد و همسرانش مادران مؤمنانند».
اینجاست که عایشه در کنار دیگر همسران پیامبرص«مادر مؤمنان» میشود. مؤمنان، آنانی هستند که باور و اعتقادشان به مبدأ هستی و یگانه مطلق، از مظاهر و قالبها فراتر رفته و به باطنیترین و ژرفترین لایههای دلشان نفوذ یافته است و عایشهب«مادر» چنین کسانی است.
[۲۸] السیره، ج ۴، ص ۳۱۳. [۲۹] تراجم سیدات بیت النبوه، ص ۲۷۰. [۳۰] السیره النبوه ـ التراجم، ص ۲۷۰. [۳۱] مسند امام احمد، ج ۶، صص ۵۴ و ۲۰۶؛ مسلم، شماره ۱۴۲۳؛ ترمذی، شماره ۱۰۹۳؛ نسائی، ج ۶، صص ۷۰ و ۱۳۰؛ ابن ماجه، شماره ۱۹۰۰؛ ابن سعد، ج ۸، ص ۵۹؛ المصنف، ج ۶، ص ۱۹۰ (مترجم).