عایشه در عرصه پزشکی
ابن عبدالبر میگوید: عایشهبدر عرصه علم پزشکی، یگانه روزگارش بود. عروه میگوید: «مادرم! از فقاهت تو تعجب نمیکنم؛ چون با خودم میگویم: همسر پیامبر خداصو دختر ابوبکر است. از آگاهیات نسبت به شعر و رویدادهای عرب نیز تعجب نمیکنم؛ چون با خودم میگویم: او دختر ابوبکر است که از همه مردم در این زمینه آگاهتر بود. ولی چیزی که مرا به تعجب وا میدارد، آگاهی تو از علم طلب است. آخر چگونه و از کجا؟».
عایشهبروی شانه عروه زد و گفت: ابوعریه! پیامبر خداصدر اواخر عمر خود بیمار میشد. هیأتهای عرب از هر طرف نزد او میآمدند و برای او نسخههای گوناگون تجویز میکردند. و من نیز او را درمان کردم. از اینجا نسبت به طبابت آگاهی پیدا کردهام[۱۷۷] .
او با هوشیاری و استعداد سرشار و حافظه نیرومندش، داروها و گیاهانی را که عربها برای پیامبر تجویز میکردند، به خاطر میسپرد. چیزهایی را که پیامبرصدر زمینه درمان میگفت ـ که بعدها طب النبی نامیده شد ـ نیز حفظ میکرد و بدینسان او در زمینه پزشکی دانشمند گردید.
عبدالله بن زبیر، خواهرزاده عایشه افسوس میخورد که مبادا عایشه از دنیا برود و مردم این علم او را کسب نکنند. میگوید: مردم نزد عایشه میرفتند تا در مورد فقه از او سئوال کنند. اشتغال به این موضوع سبب میشد که در زمینه طبابت از او سئوال نکنند. از جمله احادیثی که او در زمینه طب روایت نموده، این است که میگوید: از پیامبر خداصشنیدم که میفرمود: «سیاه دانه (شونیز = الحبه السوداء)، به جز مرگ، درمان هر دردی است»[۱۷۸] .
[۱۷۷] اعلام النساء، ج ۳، ص ۱۰۵. [۱۷۸] صحیح بخاری، ج ۴، ص ۱۰.