۶- اجتهاد
گاه امالمؤمنین در حضور پیامبر خداصبا استناد به مطلبی که از او فراگرفته بود، به اجتهاد میپرداخت. او میدانست که وظیفه زن در قبال شوهر، آرایش خویشتن است. بنابراین، اگر زنی شوهر ندارد، میتواند تزیین و آرایش خود را ترک دهد. روایت میکند:
روزی خویله بنت حکیم به خانه آمد. پیامبر خداصفرمود: شکل و قیافه خویله چقدر نامرتب و ژولیده است؟
گفتم: زنی است بیشوهر. روزها روزه میگیرد و شبها به نماز میپردازد. بنابراین او همچون پارچهای کهنه و مندرس است[۲۱۳] .
امام بخاری از امالمؤمنین عایشه نقل میکند:
«رسول خداصبه خانه آمد، دیگی روی آتش بود. مقداری نان و خورشت به او تقدیم شد (یعنی غیر از گوشتی که در دیگ میجوشید). فرمود: مگر در دیگ گوشت نبود؟».
سیده عایشه گفت: مقداری گوشت، کسی به بریره صدقه داده و سپس او آنها را به ما هدیه داده است. تو هم که صدقه نمیخوری.
فرمود: برای او صدقه و برای ما هدیه است[۲۱۴] .
امالمؤمنین میدانست که گوشت به بریره صدقه شده است، پیامبرصهم صدقه نمیخورد. بنابراین گوشت را تقدیم پیامبرصننمود؛ چون گمان میکرد، گوشت کاملاً و برای همه صدقه است.
زنان، نزد امالمؤمنین عایشه صدیقه میآمدند و مشکلات خود را با او در میان میگذاشتند. متقابلاً او اگر خودش به موضوع آگاهی داشت، مشکل آن را حل و فصل مینمود وگرنه منتظر پیامبر خداصمیشد. روزی حولاء به خانه آمد و گفت:
ای امالمؤمنین! من هر شب از خوشبویی استفاده میکنم و همچون عروسی که به خانه شوهر فرستاده میشود، خودم را آرایش میکنم. میآیم و داخل بستر شوهرم میشوم. با این کار، خواهان خشنودی پروردگارم هستم. اما او چهرهاش را از من میگرداند. من به جلوی او میروم و او از من روی میگرداند. فکر میکنم او از من نفرت و کینه دارد».
عایشه صدیقه پاسخ داد: سر جایت بمان تا پیامبر خداصبیابد.
پیامبرصبه محض آمدن فرمود: من بوی حولاء را حس میکنم. اینجا آمده است؟ از او چیزی خریدهاید؟[۲۱۵]
عایشه صدیقه گفت: نه، ولی او آمده، تا از شوهرش شکایت کند.
پیامبرصبه او گفت: چه شده حولاء؟
مطالبی را که با عایشه صدیقه در میان گذاشته بود، برای پیامبرصتکرار کرد. پیامبر صفرمود: برو زن، به حرف شوهرت گوش کن و از او اطاعت نما.
حولاء گفت: آیا پاداشی به من تعلق میگیرد؟
پیامبرصمطالبی درباره حقوق شوهر بر زن و حقوق زن بر شوهر و پاداشی که به خاطر بارداری، زایمان و گرفتن کودک از شیر، به او تعلق میگیرد بیان نمود[۲۱۶] .
بدین سان عایشه صدیقه با توسل به همه راهها، میکوشید فرا بگیرد و آنچه را از آموزگار نخستین خود، محمد حبیب خدا، فرا گرفته بود، به دیگران بیاموزد.
[۲۱۳] الاصابه، ج ۴، ص ۲۹۱. [۲۱۴] صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۴۳؛ مسلم، ج ۱۰-۹، صص ۴۰۲-۴۰۱ با شرح نووی. [۲۱۵] حولاء، زنی مشکل فروش (عطار) بود. [۲۱۶] الاصابه، ج ۴، ص ۲۷۸.