عایشه رضی الله عنها همسر، همراه و همراز پیامبر

۳- حضور در مجالس علمی پیامبر همراه با سایر زنان

۳- حضور در مجالس علمی پیامبر همراه با سایر زنان

ام‌المؤمنین عایشه همراه با سایر زنان به مجالس علمی پیامبرصحاضر می‌شد. از پرسش‌هایشان استفاده می‌کرد و با پاسخ‌های پیامبر خداصبه فهم خود، عمق بیشتری می‌بخشید. می‌گوید: پیامبر خداصزنان مؤمنی را که به سوی او مهاجرت می‌کردندن، با این آیه مورد آزمایش قرار می‌داد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ يُبَايِعۡنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشۡرِكۡنَ بِٱللَّهِ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَسۡرِقۡنَ وَلَا يَزۡنِينَ وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ وَلَا يَأۡتِينَ بِبُهۡتَٰنٖ يَفۡتَرِينَهُۥ بَيۡنَ أَيۡدِيهِنَّ وَأَرۡجُلِهِنَّ وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١٢[الممتحنة: ۱۲] .

«ای پیامبر! هرگاه زنان مؤمن نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به دروغ فرزنید را به خود و شوهر خود نسبت ندهند و در کار نیکی از تو نافرمانی نکنند، پس با آنان بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزنده مهربان است».

عایشه صدیقه می‌گوید: هریک از زنان مؤمن که به این شرایط اعتراف می‌کرد، پیامبر خداصبه او می‌فرمود: با تو بیعت کردم. این عمل صرفاً به وسیله سخن صورت می‌گرفت، اما به خدا سوگند که، هیچ‌وقت در هنگام بیعت گرفتن دست پیامبر با دست زنی برخورد نکرده است. پیامبرصتنها با این سخن خود با آنان بیعت می‌نمود: «بر این چیز با تو بیعت کردم»[۲۰۳] .

ام‌المؤمنین هم‌چنین روایت می‌کند که: هند دختر عتبه زن ابوسفیان نزد پیامبر خداصآمد و گفت: «ای رسول خداص! ابوسفیان آدم بخیلی است. آن‌قدر خرجی به من نمی‌دهد که من و فرزندانم را کفایت کند. اگر بدون اطلاع او مقداری از پول او را بردارم، آیا گناهکار می‌شوم؟

پیامبر خداصفرمود: آن‌قدر که تو و فرزندانت را کافی باشد، از مال او بردار[۲۰۴] .

سیده عایشه به حکم زن بودن خود، در خصوص شناخت احکام مخصوص زنان که به ندرت ممکن است جلوی مردان از پیامبرصدر مورد آنها سئوال شود، به نسبت سایر صحابه از موقعیت برتر و نزدیک‌تری برخوردار بود. زنان به خانه عایشهسمی‌آمدند و در مورد احکام حیض و نفاس از پیامبرصمی‌پرسیدند. عایشه به هنگام پرسیدن حضور داشت. بنابراین پاسخ را به خاطر می‌سپرد. روایت می‌کند که: روزی فاطمه بنت أبی حبیش از پیامبر خداصپرسید:

من زنی هستم که استحاضه می‌شوم و بنابراین پاک نمی‌شوم. آیا نماز خواندن را رها کنم؟

پیامبر فرمود: این خونریزی (در اثر پارگی یک رگ) به وجود می‌آید. بنابراین چیزی جدای از خود حیض است. هرگاه زمان عادت ماهانه فرا رسید، نماز مخوان و چون به مقدار آن، مدت زمان سپری گردید، خونها را شستشو بده و نماز بخوان[۲۰۵] .

گاه شرم به پیامبرصاجازه نمی‌داد با زنان به جزئیات این قبیل مسائل بپردازد. این‌جا بود که سیده عایشه به صحنه می‌آمد، مهار سخن را به دست می‌گرفت و مطلبی راکه خودش با هوش و استعداد زیرکانه خود از سخنان پیامبرصدریافته بود، به صورت مفصل برای زن توضیح می‌داد.

زنی نزد پیامبرصآمد و در مورد قاعدگی از او پرسید: چگونه بعد از قاعدگی غسل کند؟ پیامبرصگفت: یک قطعه پشم یا پنبه بازدارنده بگیر و با آن وضو بگیر.

زن گفت: ای رسول خداص، چگونه با آن وضو بگیرم؟

فرمود: با آن وضو بگیر.

زن دوباره گفت: ای رسول خداصچگونه با آن وضو بگیرم؟

پیامبرصفرمود: با آن وضو بگیر.

عایشه صدیقه می‌گوید: من به مقصود پیامبر پی بردم، بنابراین آن زن را به سوی خود کشیدم و به او یاد دادم[۲۰۶] .

خانه ام‌المؤمنین عایشهبهیچ‌گاه از زنانی که می‌آمدند و از پیامبرصسئوال می‌کردند، خالی نبود. بی‌تردید، این قضیه به جایگاه خاص عایشه نزد زنان دلالت دارد؛ چون به جای سایر همسران پیامبرصاغلب به خانه او می‌آمدند. عایشه نیز از زنان استقبال می‌نمود. حتی گاه سرگرم آلت ریسندگی یا کار دیگری بود. با این وجود، مشغولیت او را از پی بردن به سئوال یا حفظ پاسخ پیامبرصبه آن شخص، باز نمی‌داشت. روایت می‌کند که خوله دختر ثعلبه زن اوس بن صامت به خانه پیامبرصآمد. عایشه مشغول شستن یک قسمت سر پیامبرصبود. زن با فرزندان خود آمد و گفت: ای رسول خداص، شوهر من نابینا و فقیر است. چیزی ندارد. پس از آن به شکوه و گلایه از شوهرش پرداخت و این که با او ظهار نموده است[۲۰۷] . در این لحظه عایشه چرخید و به شستن قسمت دیگر سر پیامبر مشغول شد. خوله نیز چرخشی زد و داستان خود را دوباره از سر گرفت. پیامبر خداصسر خود را بلند کرد و گفت: من تنها این را می‌دانم که بر او حرام شده‌ای.

زن گفت: از فاجعه‌ای که به من و فرزندانم رخ داده‌است به خداوند شکایت می‌کنم.

در این زمان عایشه مشاهده نمود که چهره پیامبر دگرگون شد و به زن گفت: برو عقب، برو عقب.

زن دور شد. پیامبر مدتی در بی‌حالی و بی‌هوشی به سر برد. چون وحی به پایان رسید، گفت: عایشه، زن کجاست؟

عایشه زن را صدا زد. پیامبر این آیه را بر او خواند:

﴿قَدۡ سَمِعَ ٱللَّهُ قَوۡلَ ٱلَّتِي تُجَٰدِلُكَ فِي زَوۡجِهَا وَتَشۡتَكِيٓ إِلَى ٱللَّهِ وَٱللَّهُ يَسۡمَعُ تَحَاوُرَكُمَآۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِيعُۢ بَصِيرٌ ١[المجادلة: ۱] .

«محققاً خداوند سخن آن زن را شنید که با تو درباره شوهرش مجادله می‌کند و به خدا شکایت می‌نماید و خداوند گفتگوی شما را می‌شنود. خداوند شنوا و بیناست».

سیده عایشه در مجالس پیامبرصبه زنان تأکید می‌کرد و آنان را تذکر می‌داد که مطالبی را که از پیامبرصمی‌شنوند، حفظ کنند و بفهمند. حبیبه دختر ابوسفیان[۲۰۸] روایت می‌کند که: نزد عایشه بودم؛ پیامبرصآمد و فرمود: هر زن و مرد مسلمانی که سه کودک از آنان بمیرد، به کودکان گفته می‌شود: به بهشت وارد شوید. می‌گویند: باید پدر و مادرمان داخل شوند. در مرتبه سوم یا چهارم گفته می‌شود: شما و پدرانتان داخل شوید. عایشه صدیقه به من گفت: شنیدی؟

گفتم: بله.

گفت: پس آن را حفظ کن[۲۰۹] .

[۲۰۳] تفسیر القرآن العظیم، ج ۴، ص ۳۵۳ از ابن کثیر؛ صحیح بخاری، ج ۳، ص ۲۲۰؛ سیره ابن کثیر، ج ۳، ص ۶۰۴. [۲۰۴] سیره ابن کثیر، ج ، ص ۶۰۴، البخاری، ج ۲، ص ۳۱۶. [۲۰۵] صحیح بخاری، ج ۱، ص ۶۵. [۲۰۶] صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۷۰. [۲۰۷] ظهار، این است که شخص به زن خود می‌گوید: تو بر من مانند پشت مادرم حرام هستی. بنابراین با تو مقاربت نمی‌کنم. [۲۰۸] این ابوسفیان غیر از ابوسفیان بن حرب است. دخترش حبیبه نیز غیر از ام‌المؤمنین ام حبیبه است. این حبیبه خدمتکار سیده عایشه بوده است. [۲۰۹] الاصابه، ج ۴، ص ۲۷۰.