دو تصویر متضاد

فهرست کتاب

ارتباطات اهل بیت و اصحاب كرامس

ارتباطات اهل بیت و اصحاب كرامس

قرآن کریم اصحاب کرامشرا چنین توصیف نموده است: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ[الفتح: ۲٩]. «بر کافران سرسخت و با یکدیگر مهربان‌اند»، زندگی و روابط متبادل آن‌ها و رفتارهای برادرانه‌شان با یکدیگر و دوستی آن‌ها با یکدیگر و بزرگداشت یکدیگر و رعایت کردن همدیگر و ادای حقوق یکدیگر، این نص قرآنی را تایید می‌کند، امیر علی راست گفته است، آنجا که می‌گوید: «صلابت اصحاب در خود دین بزرگ‌ترین دلیل بر صداقت پیامبرصو اخلاص داشتن او در هدفی که برای آن مبعوث شده می‌باشد [۳۱]. و هر آن چه بر خلاف این شهادت قرآنی مردم از آن‌ها گفته یا می‌گویند، به معنی تکذیب قرآن و غلط قرار دادن تاریخ و بد گمانی و تردید افکنی در تربیت پیامبرصاست و در اینجا برخی از واقعه و رخدادهایی که به آن‌ها مربوط است نقل می‌کنیم:

در روایت بخاری از عقبه بن حارثسآمده است که گفت: «ابوبکرس نماز عصر را خواند و بیرون آمد و به راه افتاد و حسن را دید که با کودکان بازی می‌کند، حضرت ابوبکر او را بردوش خود گذاشت وگفت: پدرم فدایش باد شبیه پیامبرصاست وشبیه علی نیست، و علی خندید» [۳۲].

و حسین بن علیسمی‌گوید: «روزی عمرسبه من گفت: چرا تونمی آیی و پیش ما نمی‌نشینی؟ پس از آن روزی من آمدم او و معاویه تنها بودند و فرزند عمر دم درمنتظر بود و به او اجازه ورود داده نشده بود، من برگشتم عمر مرا دید فرمود: فرزندم پیش من نیامدی؟ گفتم آمدم تو با معاویه به خلوت نشسته بودی ابن عمرسرا دیدم به انتظار اجازه ورود بیرون نشسته است پس برگشتم گفت: تو از عبدالله بن عمرسبه ورود سزاوارتر بودی و می‌توانستی واردشوی، مفاهیم ایمانی و نیکی‌هایی که بر ما فرو ریخته است احسان خداوند است و بعد به برکت شماست و سپس دست نوازش روی سر من گذاشت» [۳۳].

و ابن سعد از جعفر صادق و او از محمد باقر و او از پدرش علی بن حسین روایت می‌نماید که گفت: باری از یمن به نزد عمرسلباس‌های گرانب‌هایی آورده شد او آن‌ها را میان مردم تقسیم کرد، مردم این لباس‌ها را پوشیدند و به مسجد آمدند عمرسدر میان قبر ومنبر نشسته بود، مردم به نزد او می‌آمدند و او را سلام می‌کردند و برایش دعای خیر می‌نمودند، حسن و حسین از خانه مادرشان فاطمهلبیرون آمدند و از آن لباس‌های قیمتی بر تن آنان نبود. عمرساخم کرد و اندوهگین نشسته بود سپس گفت: آنچه پوشیده اید مرا ناراحت کرده است، گفتند: ای امیرالمؤمنین تو به رعیت خود پوشاک داده‌ای و خوب کرده‌ای؟ گفت: من بخاطر این نوجوانان ناراحت هستم که از این لباس بر تن ندارند، چون این لباس‌ها برایشان بزرگ بود و آن‌ها کوچک بودند سپس به فرماندار یمن نامه نوشت که دو لباس قیمتی برای حسن و حسین بفرست و زود این کاررا بکن و فرماندار یمن دو دست لباس قیمتی فرستاد و عمر آن‌ها را به حسن و حسین داد و آن‌ها پوشیدند [۳۴].

از ابو جعفر روایت است که عمرسوقتی خواست برای مردم حقوق مقرر نماید پس از آن که خداوند شهرها را برای‌شان فتح نمود پس مردمانی از اصحاب پیامبرصرا جمع نمود، عبدالرحمن بن عوفسبه او گفت: از خودت شروع کن، گفت: نه سوگند به خدا، از کسی شروع می‌کنم که به پیامبرصنزدیک‌تر باشد و از بنوهاشم، قبیله پیامبر شروع می‌نمایم، پس برای عباس و سپس برای علی حقوق مقرر کرد و به ترتیب برای برای پنج قبیله حقوق مقرر نمود تا که به قبیله بنی عدی در آخر رسید، و به این ترتیب اسم افرادی از بنی‌هاشم را که در جنگ بدر حضور داشته‌اند نوشت، سپس افرادی از بنی امیه بن عبدالشمس که در جنگ بدر شرکت داشته‌اند نام‌هایشان را نوشت و سپس همچنان نام افراد نزدیک‌تر به پیامبرصرا نوشت و برای‌شان بخشش و هدایا را مقرر نمود و برای امام حسن و امام حسین گرچه در این گروه نبودند حقوقی به اندازه این‌ها مقرر کرد، به خاطر نسبت و مقامی که نزد پیامبر صداشتند [۳۵].

علامه شبلی نعمانی در کتابش «الفاروق»تحت عنوان «رعایت حقوق و آداب میان اهل بیت و اصحاب» می‌گوید: عمرسدر امور مهم قبل از آن که با علی مشوره کند هرگز تصمیم قطعی نمی‌گرفت و علی با نهایت خیر خواهی و مخلصانه به او مشوره می‌داد و عمرستلاش نموده بود تا فرماندهی لشکر را در جنگ «نهاوند» به علی بسپارد، اما علی موافقت نکرد و هنگامی که عمرسبه بیت المقدس سفر کرد علی را در همه کارهای خلافت در مدینه جانشین خود نمود و نهایت انسجام و یکپارچگی آن‌ها وقتی که علی دخترش ام کلثوم که دختر فاطمهلبود به ازدواج عمر در آورد متجلی شد و نماد پیدا کرد» [۳۶]. و آنچه بیش از همه چیز بر روابط محکم و خالص عمر و علی دلالت می‌نماید این است که علی دخترش را به ازدواج عمر در آورد با این که سن عمر بالا بود و زن‌هایی هم داشت و همچنین علی سه فرزندش را بنام‌های خلفای پیش از او (ابوبکر، عمر. عثما) نام‌گذاری کرد [۳٧].

این واضح‌ترین نمونه برای اعتماد و محبتی است که علی و عمر با یکدیگر داشتند و نیز می‌توانیم مثال‌های دیگری برای این ارتباط قوی ارایه دهیم، اما از آن جا که می‌خواهیم بحث را مختصر کنیم به آنچه بیان نمودیم اکتفا می‌کنیم.

[۳۱] Amir ali . The spirit of islam London . ۱٩۲۳ P. ۲۲ [۳۲] صحیح البخاری کتاب الـمناقب باب صفة النبيج ۱/۵۰۱ چاپ هند. [۳۳] كنزالعمال ٧/۱۰۵ الاصابة ۱/۱۳۳، با سندصحیح. [۳۴] نیز حواله گذشته ص ۱۰۶. [۳۵] کتاب الخراج ابو یوسف ص ۲۴-۲۵. [۳۶] در مورد این ازدواج و دلایل آن و مناقشه تاریخی و علمی و کلامی در این موضوع بحث مهمی در کتاب معروف محسن الملک بنام آیات بینات ۱/۱۲٧-۱۶۴ چاپ مرزا پور آمده است. [۳٧] العبقريات عباس محمود عقاد مصری، عبقرية الإمام ص ٩۵ چاپ دارالفتوح، قاهره.