دو تصویر متضاد

فهرست کتاب

گواهی سر ویلیام میور

گواهی سر ویلیام میور

ما این شهادت‌ها و تصریحات را با مطالبی بر گرفته شده از مورخ غربی، سر ویلیام میور (Sir William muir) که به کینه ورزی و جفا نسبت به اسلام و پیامبرصمعروف است تا جایی که سید احمد خان، پرچمدار تعلیم غربی روز در هند مجبور شد برکتاب سر ویلیام میور ( حیات محمد ) ردی بنویسد، به پایان می‌بریم، سر ویلیام میور در کتابش (وقایع الخلافة الاولی )می گوید: عمرسبزرگ‌ترین مرد بعد از پیامبرصدر سرزمین اسلامی بود، از جمله نتیجه‌های هوشیاری و پایداری‌اش این بود که در خلال این ده سال تمام مناطق شام، فارس و مصر تحت سیطره و نفوذ اسلامی در آمد و از آن روز تا کنون این مناطق جزء کشورهای اسلامی هستند.

اما با وجود این که او فرمانروای سر زمینی بزرگ بود، فرمانروایی چنین سلطنت بزرگی هیچ گاه فراست و متانت و نگاه عادلانه او را در امور و قضایا تحت تاثیر قرار نداد، او خودش را به لقب‌های بزرگ ملقب نمی‌کرد، به جز لقب عادی و ساده که با آن خوانده می‌شد و آن لقب (رییس عرب) بود. مردم دسته دسته از ایالت‌های دور دست می‌آمدند و در صحن مسجد نبوی و گوشه‌هایش از عمرسحاکم و خلیفه می‌پرسیدند که کجاست؟ در صورتی که امیر المؤمنین در مسجد و با لباس‌های عادی خودش جلوی آن‌ها نشسته بود. و در مورد خلیفه ابوبکرسمی‌گوید: مجلس ابوبکر به همان سادگی دوران محمدصبود، خدمت‌گزار و نگهبان نداشت و نه در مجلس نشانه‌هایی بود که به ابهت حکومت و خلافت اشاره می‌کرد، او عادت بر این داشت که تلاش‌های فراوانی در امور خلافت مبذول می‌داشت. حوادث زیادی است که به تعمق او در جزییات اموردلالت می‌نماید. شب‌ها به گشت و گذار می‌پرداخت تا از حالت ستمدیدگان و نیازمندان مطلع شود. او در تعیین عاملان و فرمانداران بزرگ، بزرگتر از این بود که از طرفداری و بر اساس انگیزه انتقام جویی عمل نماید و در همه تصرفات و فرمان‌هایش تدبر عمیق نمایان می‌شود.

عثمان بن عفانس، تاریخ مستند و معتبرشهادت می‌دهدکه زندگی عثمان بن عفانسساده بوده است او به مردم غذایی شاهانه می‌داد و به خانه‌اش می‌آمد و با سرکه و روغن زیتون غذا می‌خورد ، همواره روزه بود و با وجود این که خدمتگزار داشت کارهایش را خودش انجام می‌داد. ابن سعد از عبدالله رومی روایت می‌کند و می‌گوید: عثمان شب آب وضو را خودش تهیه می‌کرد ووضو می‌گرفت، به او گفته شد که اگر یکی از خدمت‌گزاران را دستور می‌دادی آب وضورا برای تو تهیه می‌نمود گفت: آن‌ها در شب استراحت می‌کنند [۱۵]. او به غلامش گفت: من باری گوش تو را کشیده‌ام، بیا از من قصاص بگیر، غلام گوش او را گرفت، عثمانسگفت: خوب آن را بکش تا در دنیا از من قصاص گرفته باشی نه در آخرت [۱۶].

و از عبدالملک بن شداد روایت است که گفت: روز جمعه عثمانسرا بر بالای منبر دیدم که یک لباس عدنی کلفت پوشیده بود که قیمتش چهار یا پنج درهم بود، و از حسن بصری روایت شده است که گفت: «عثمانسبن عفان را دیدم که به هنگام ظهر در مسجد می‌خوابید و او آن روز خلیفه بود ووقتی بلند می‌شد اثر حصیر بر پهلوهایش نمایان بود، می‌گوید: گفته می‌شد این است امیر المؤمنین، این است امیرالمؤمنین» [۱٧] او در حالی که بر بالای منبر بود از آنجا که به امور مسلمین توجه داشت، از اخبار و نرخ‌ها می‌پرسید. از موسی بن طلحه روایت است که گفت: عثمانسبن عفان که روز جمعه بیرون می‌آمد در حالی که دو پارچه رنگین پوشیده بود و بر منبر می‌نشست و مؤذن اذان می‌گفت و او سخن می‌گفت و مردم را از نرخ‌ها و از اخبار و امورشان می‌پرسید و بزرگ‌ترین نشانه فداکاری‌اش این بود که برای جنگیدن با دشمنانش که از مصر آمده و براو حمله کردند راضی نشد. با این که وسیله‌های فراوانی برای دفاع از خودش داشت، اما او نمی‌پسندید که با مسلمان بجنگد و خونش را بریزد، و او در حالی که قرآن تلاوت می‌کرد به شهادت رسید، و نیز او نپسندید که از خلافت که امانت مسلمین به دوش او بود دست بکشد. و او در پرتو احادیث و رهنمودهای نبوی نتیجه‌ی دست برداری از خلافت را می‌دانست.

امیر علی می‌گوید: «و از بزرگ‌ترین خصوصیت‌هایش پرهیزگاری و تقوایش بود». ویلیام میور می‌گوید: «او مهربان بود و اگر در دوران امنیت خلافت را به دست می‌گرفت بسیار مورد پسند و تقدیر مردم قرار می‌گرفت».

ولیوی دلاویدا، در دایرة المعارف اسلام ( Shorten Enclopedia of Islam) که (ویلهاسن Wailhasansau) و همچنین کیتانی (Caetany) با تفصیلی بیشتر می‌گوید: عثمانسسیاست عمرسرا اجرا کرد و خوبی‌هایی در آن داخل کرد.

در دوران خلافت عثمانسکه دوازده سال ادامه یافت در طی آن فتوحات بزرگی با سرعت عجیبی که در تاریخ کم نظیر بودند به دست آمد و دایره کشور اسلامی در این دوران وسعت قابل ملاحظه‌ای یافت تا این که حدود این قلمرو از سند تا اندلس امتداد یافت و نیروهای اسلامی در این دوران مانور‌های دریایی انجام دادند و در جنگ‌های بزرگ از رزم دریایی استفاده کردند و جزیره‌های قبرص و رودس فتح شدند و ناوگان دریایی بزرگی آماده کردند، با این که قبل از آن حتی یک کشتی نداشتند!!.

لشکر اسلامی در سال ۳۲ ﻫ به تنگه قسطنطنیه (باسفورس) رسید و در سال ۲۵ ﻫ وارد طرابلس غربی (لیبی) شدند و بعد از دو سال تونس و الجزایر و مغرب دور فتح شدند. ودر همین سال، عبدالله بن نافع بعد از عبور از دریا، اندلس را فتح نمود، تا این که لشکرهای مسلمین به تفلیس و ساحل دریای سیاه رسید و در سال ۳۰ ﻫ به سر زمین خراسان و طبرستان وارد شدند و گرگان و خراسان و طبرستان فتح شد و عبدالله بن عامر پیش رفت و سوات و کابل و سجستان (سیستان) و نیشابور را فتح کرد و مناطق اطراف آن در برابر خلافت اسلامی سر تسلیم فرود آورد تا این که طخارستان و کرمان فتح شد و قلمرو اسلامی تا دریای خزر (قزوین) و کوه (قاف) گسترش یافت و در دوران عثمانسمسلمانان به سوی هند رفتند و به مناطق ساحلی ایالت گجرات هند رسیدند [۱۸]. و بزرگ‌ترین شاهکار عثمانساین بود که تمام جهان اسلام را بر یک مصحف و یک نوع قرائت اتفاق کرد و دستورداد تا از همین قرآن رو نویسی شود و در همه‌ی کشورهای اسلامی توزیع گردد [۱٩].

علی بن ابی طالبسآن چه به شخصیت خلیفه چهارمسمربوط می‌شود کسی جز خوارج با آن مخالفت نمی‌ورزد و ما به توصیف یکی از همراهانش بنام ضرار بن صخرۀ اکتفا می‌کنیم ، او تاثرات خود را از امیر المؤمنین علی بن ابی طالبسبه درخواست معاویهسبیان نموده و از معلومات و مشاهدات شخصی خود سخن گفت و کوشید تا آن را با کلمات به تصویر بکشد و مجسم نماید و با این وصف بیانی، ما می‌توانیم اندازه کنیم که این جماعت مؤمن و پاک حتی در حالت حکومت و خلافت چقدر پرهیزگار بوده‌اند. گروهی از مدرسه پیامبر فارغ التحصیل شده بودند و شاگردان ایمان و قرآن بودند. ضرار بن صخره می‌گوید:

علی از دنیا و شکوفایی آن وحشت داشت و به شب و تاریکی آن انس می‌گرفت اشک از چشمانش سرازیر بود، تا مدت زیادی همواره به فکر فرو می‌رفت، دست‌هایش را بر می‌گرداند و خودش را خطاب می‌کرد، لباس کلفت می‌پوشید و غذای ساده و معمولی را دوست می‌داشت، او مانند فردی معمولی بود و با ما فرقی نداشت. هر وقت او را سؤال می‌کردیم به ما جواب می‌داد و چون او را فرا می‌خواندیم می‌آمد وچون به نزد او می‌آمدیم ابتدا او سلام می‌کرد، اما با وجود این که او خودش را به ما نزدیک می‌کرد و ما به او نزدیک بودیم از هیبت و رعبی که داشت نمی‌توانستیم گفتگو را با او آغاز کنیم. هرگاه لب بسخن می‌زد گویا مرواریدهایی در رشته می‌درخشیدند. اهل دین را تعظیم می‌کرد و بینوایان را دوست می‌داشت، قدرتمند برای کار نا حق به او امیدی نداشت و ناتوان از عدالتش نا امید نبود و خدا را گواه می‌گیرم، او را در بعضی مواقع که شب سایه افکنده بود و ستارگان آسمان را پر کرده بودند، دیدم او در محرابش ایستاده و ریشش را گرفته بود و چون مار گزیده به خود می‌پیچید و چون غمزده گریه می‌کرد و گویا صدایش را می‌شنوم که می‌گفت:

ای دنیا! ای دنیا! آیا با من گلاویز شده‌ای و به من چشم دوخته‌ای؟ نا امید باش! و کسی دیگر را فریب بده من تورا برای همیشه رها کرده‌ام و به سویت باز نخواهم گشت،‌عمرت کوتاه و زندگی ات نا چیز و خطرت بزرگ است، آه، توشه سفر چقدر کم است و سفر چقدر دراز و راه چقدر وحشتناک است [۲۰].

[۱۵] طبقات ابن سعد - ۳/۶۰. [۱۶] الرياض النظره في فضايل العشره للمحب الطبري، اخرجه بن السمان في موافقه عن ابي الفرات ورقه ۲۰۵ (ب) رقم الـمخطوط ۱٧۸۴ مكتبه ندوة العلماء. [۱٧] حليةالاولياء لابی نعیم ۱/۶۰. [۱۸] در نتیجه این فتوحات بزرگ و گسترده اسلام تا حد زیادی منتشر شد و ملت‌ها و کشورهایی به طور کامل در دین خدا وارد شدند، که در پرتو شهادت‌های تاریخ به راحتی می‌توانیم آن را اندازه نماییم. [۱٩] مردانی از اهل کوفه به علیسشکایت کردند که خلیفه پیش از او همه مردم را به یک قرائت قرآن جمع نموده است، علیسخشمگین و در پاسخ آن‌ها گفت: ساکت باشید! عثمانساین کاررا با رای بزرگان اصحاب انجام داد و اگر من در آن وقت به جای او می‌بودم همان کاررا که عثمانسکرده بود انجام می‌دادم. [۲۰] صفة الصفوة لابن جوزی.