استقامت خمینی بر عقاید شیعه و اظهار آن و دعوت دادن آشكار به آن
چند سال پیش وقتی خمینی به انقلاب اسلامی دعوت داد و با سرنگون کردن نظام شاهنشاهی پهلوی به قول خودش حکومت اسلامی تأسیس کرد و عصر جدیدی را آغاز کرد - برحسب نشانهها و دلایل - مردم توقع داشتند که او برای این که دعوتش فرا گیر شود و مورد پسند و قبول مردم واقع شود صفحات تاریخ اختلافات گذشته و مستمرشیعه و سنی را باز نخواهد کرد واگر نمیتواند آن را از کتاب پاک کند حد اقل آن را دوباره باز نخواهد کرد، وانتظار داشتند که اگر خمینی با توجه به مصالح سیاسی نمیتواند از عقاید فرقه امامیه اظهار برائت نماید حد اقل آن را آشکار و اظهار نخواهد کرد، بلکه از چنان رهبری دینی شجاع و با جرأتی که با جرأت و شهامت خود و قطع نظر از پیامدهای ناگوار و نتایج و با سخنرانیها و تصریحات جذاب خوبش توانست که تخت شاهنشاهی پهلوی را که فراوانی نیروها و تدابیر و برنامههای کلان او برای تحکیم پایههای حکومتش در جهان معروف بود را واژگون نماید، انتظار میرفت تا براساس بررسی و فکر عمیقش برای وحدت مسلمین و به خاطر جرأت طبیعیاش در آشکار کردن حق تاخیر نورزد و اعلام دارد که اینک جای برای این باورها وجود ندارد و نیازی به این عقاید نیست، عقایدی که تیشه به ریشه اسلام میزند و اسلام را در دنیا بد نام و بیاعتبار میکند، عقایدی که مانع بزرگی در راه دعوت دادن غیر مسلمانها به اسلام میباشند، عقایدی که نتیجه توطئه و دسیسه خطرناکی است که دشمنان اسلام در قرن اول و عهد صحابه طراحی کرده بودند، عقایدی که با انگیزه گرفتن انتقام شکست و از بین رفتن نظام شاهنشاهی امپراتوری ایران که صدها سال ادامه داشت و به دست مسلمانان عرب نابود شد و از بین رفت عرض اندام کرده بودند، معقول این بود که خمینی با صراحت بگوید: ما باید گذشته را فراموش کنیم تا بتوانیم قدرت اسلام را باز گردانیم و کشورهای اسلامی را سامان بخشیده و اصلاح نماییم و فساد جامعه مسلمان را از بین ببریم تا صفحه جدیدی آغاز شود که در آن تصویر گذشته اسلام و وضعیت درخشان فعلی نماد پیدا کند و دیگر ملتهای جهان اسلام را بپذیرند، اما برعکس همه آرزوها و شواهد و قراین رساله و کتابها که به قلم او نگاشته شدهاند به دست مردم رسید که او در آن با تمام قدرت و صراحت همان عقاید شیعه را بیان میکند، کتاب او «الحكومة الاسلامیة» یا «ولایت فقیه» افکاری از امامت و ائمه در بر دارد که آنها را بجایگاه خدایی و الوهیت میرساند و ثابت مینماید که امامان ار هر پیامبر و فرشتهای افضل و برتراند و این جهان هستی خاضع و تسلیم آنهاست و به طریق تکوین [٩٩]تابع و پیرو قدرت وسلطه آنهاست و همچنین کتاب «كشف الاسرار» او نه تنها که اصحاب پیامبرصو به خصوص خلفای سه گانه را مورد انتقاد و عیبجویی قرار میدهد بلکه آنها را به باد ناسزا و دشنام میگیرد، و سخنانی در بر دارد که میتوان آنها را بر گروهی گمراه و گمراه کننده و فاجر و فاسق و منحرف و توطئه گر اطلاق کرد [۱۰۰]. این هر دو تضاد دوشادوش دعوت او حرکت میکنند و تعلیماتی پنهانی نیستند و به صورت رسالههای مخصوص نوشته نشدهاند بلکه چاپ شدهاند و پخش شدهاند و در دسترس عموم قرار گرفتهاند.
[٩٩] الحكومة الإسلامية ص ۵۲. [۱۰۰] كشف الاسرار (فارسی) ۱۱۲-۱۱۴.