زیباترین سیمای انسانیت در جهان
هر فردی از افرادی که پیامبرصآماده کرده بود نمونهای زیبا برای تربیت نبوی و مایه شرف و افتخار انسانیت بود. و سیمایی در جهان زیباتر و شریفتر از این نمونههای انسانیت و الگوهای بشریت یافته نمیشود به جز پیامبران صلوات الله علیهم اجمعین. ایمان راسخ و دانش عمیق و قلب صادق و زندگی ساده آنها و فروتنی ایشان در برابر خدا و پاکدامنی و پاکیزگیشان و مهربانی و دلسوزی آنان و شجاعت و دلیری آنها و لذت بردن آنها از عبادت و علاقه شدید آنها به شهادت و شهسواری آنان روزها در میدان جهاد و عبادتهای شبانه و آزاد بودنشان از سلطهی ثروتها و تودههای انباشته طلا و نقره و بیعلاقه بودنشان به دنیا و عدالت و حسن تدبیر آنها در دنیا همانند و نظیری نداشت، و از افتخارات و شاهکارهای پیامبرصاین است که مردانی ساخت که در نوع خود یکتای روزگار بودند و اگر تاریخ به تواتر به حالات این مردان گواهی نمیداد وجود چنین افرادی تخیلی، شاعرانه و افسانهای ساختگی بود، اما اینک حقیقتی تاریخی و واقعیتی مشخص میباشد که مجالی برای شک در آن وجود ندارد.
و اینک برای خوانندگان گرامی شهادتهایی از تاریخ بازگو میکنیم تا ثابت شود که آن چه گفتیم بر اساس ارادتمند بودن به شخصیتها نیست، علی مرتضیساصحاب کرامشرا چنین توصیف مینماید: دوست داریم این موضوع را با دو مطلب که بر گرفته شده از سخنرانیهای حضرت علیساست آغاز کنیم، که شهادت حضرت علیسدر مورد اصحاب کرام (که شخصیت آنان نزد بعضی فرقهها و مکتبهای فکری محل بحث میباشد) شهادتی عینی است و بیان او نمونهای زیبا از صداقت و امانت داری است که اهل بیت پیامبر به آن معروف بودند و نمونهای گویا برای بلاغت و شیوایی است که علیسبه آن معروف بود و نباید فراموش کرد که این توصیف او در مورد دوستان و رفقایی است که زندگی را به درود گفته و به جهان آخرت شتافتهاند و نمیتوان گفت که این سخن علی فقط به صحابه چهار گانه و همراهان بزرگ او (سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد ابن اسود و عمار یاسر) که شیعه امامیه معتقدند فقط همین چهار نفر به اسلام وفا دار ماندهاند و به تعالیم پیامبر متمسک بودهاند، اختصاص دارد. زیرا غیر از اینها افراد زیادی در دوران حیات علیسموجود بوده و یاور او بودهاند و در کارهایش اورا کمک میکردهاند [۵].
این دو مطلب از کتاب علیسکه مورد اعتماد و اتفاق شیعه امامیه است برگرفته شدهاند، کتابی که سخنرانیها و نامهها و گفتههای علی را جمع نموده و آن «نهج البلاغة»میباشد، این کتاب را ادیب بزرگ و شاعر هاشمی شیعه معروف به «شریف رضی (۳۵٩ - ۴۰۴ ﻫ)» تالیف کرده است، و این کتاب همواره در دسترس و مورد استفاده و بزرگداشت شیعیان قرار دارد و از زمان تالیف تا عصر حاضر از ارزش ادبی والاییی نزد علمای ادب بر خوردار است و عالم و متکلم مشهور شیعه ابن ابی الحدید (۵۸۶- ۶۵۵ ﻫ) با اهتمام و توجه زیاد بر آن شرح و توضیح نگاشته است. و اینک خواننده گرامی این دو متن را بخواند و از بلاغت ادبی و زیبایی فنی که دارا میباشند لذت ببرد.
امیر المؤمنین علیسدر حالی که از اصحاب محمدصسخن میگوید میفرماید: من یاران محمد را دیدهام، هیچ کسی از شما را نمیبینم که مانند آنها باشد با موهایی ژولیده و غبار آلود صبح میکردند، زیرا شب را با سجده و قیام گذرانده بودند، گاه بر پیشانی به سجده میافتادند و گاه رخسارهایشان را به زمین میساییدند، وقتی معاد و قیامت ذکر میشد چنان هراسان میشدند که گویا بر اخگر آتش قرار دارند، از بس که سجدههایشان طبود پیشانیهایشان چنان خشک بود که گویا پای گوسفند است، چون نام خدا برده میشد چنان اشکهایشان سرازیر میشد که گریبانهایشان تر میگشت و از ترس عذاب و به امید پاداش چنان لرزه بر اندام میشدند که درخت در روز طوفانی چگونه میلرزد [۶]. و در خطبهای دیگر میگوید: کجا هستند مردمانی که به اسلام فرا خوانده شدند و آن را پذیرفتند، قرآن را خواندند و به بهترین صورت به آن عمل نمودند و برای جهاد تحریک شدند پس چنان به سوی آن شتافتند که شتران به سوی بچههایشان میشتابند، شمشیرهایشان همواره بدون غلاف بود و گروه گروه به گوشههای زمین رفتند ؤ برخی نجات یافتند و برخی شهید شدند، اگر کسی نجات مییافت دوستانش اورا به زنده ماندن شادباش نمیگفتند و اگر کسی شهید میشد به بازماندگانش تسلیت نمیگفتند، چشمهایشان از بس که گریه میکردند سفید شده بود و شکمهایشان از بس که روزه میگرفتند به کمر چسبیده بود، از بیخوابی و بیداری در شبها رنگهایشان زرد شده بود و بر چهرهایشان غبار فروتنان به چشم میخورد، این آن برادران من هستند که از دنیا رفتهاند! پس جا دارد که تشنه دیدار آنها باشیم و از حسرت جدایی آنان انگشت به دندان بگیریم [٧].
دانشمند آلمانی کتیانی در کتابش «سنین الإسلام» میگوید: این اصحاب کرام نمایشگران راستین سرمایه بجا مانده اخلاقی پیامبر بودند و آنان دعوتگران آینده و حاملان تعالیم محمد بودند که آن را به پرهیزگاران رسانیده بود، ارتباط مستمر آنها با پیامبر و محبت با احساسات و عواطف آنها را به جایی رسانیده بود که هیچ محیطی بالاتر و پیشرفتهتر از آن را مشاهده نکرده است، و حقیقت این است که تحولات ارزشمندی از هر جهت در این اصحاب پدید آمده بود،و بعدها آنان در دشوارترین موقعیتهای جنگ ثابت کردند که محمد بذر و تخم اصول و اندیشههایش را در زرخیزترین زمین کاشته است که بهترین محصول را ببار آورده است، که انسانها با بهترین صلاحیتها و شایستگیها به وجود آمدند و آنان حافظان و امانت داران صحیف مقدس بودند و هر سخن یا دستوری که از پیامبر فرا گرفته بودند با تمام توان از آن حفاظت میکردند و اینها بودند رهبران نخستین اسلام که اولین فقهای جامعه اسلامی و دانشمندان و محدثین را به جهان عرضه داشتند.
دکتر گوستاو لوبون نویسنده معروف فرانسوی در کتابش «حضارة العرب»میگوید: و خلاصه این دین جدید با مناسبتها و فرصتهای زیادی مواجه میشد و هوشیاری و زیرکی اصحاب و حسن تدبیر آنها آنان را چنان نمود ه بود که در هر فرصت و مناسبت موفق میشدند و در نخستین دوران اسلام آنان افرادی را برای خلافت انتخاب کردند که بزرگترین هدفشان نشر و اشاعه دین محمدی بود [۸].
و نویسنده مشهور انگلیسی، گیبسون در مورد خلفای راشدین در کتابش «انقراض و سقوط پادشاهی روم» میگوید: اخلاق و عملکرد چهار خلیفه اول بسیار خوب و ضرب المثل بود. و فعالیت و از خود گذشتگی آنها همراه با اخلاص کامل بود و با این که ثروت و قدرت در اختیار داشتند اما آنها عمر خویش را در انجام مسولیتهای دینی و اخلاقی صرف نمودند. و دکتر فیلیپ حتی در کتاب معروف خود «مختصر تاریخ عرب» میگوید: ابوبکر سرکوب کننده مرتدین و کسی که جزیره عربی را زیر پرچم اسلام یک پارچه و متحد نمود زندگی ساده و متین داشت، او در شش ماه اول خلافت کوتاه مدت خود هر روز صبح از محل زندگیاش(سنح) که او و همسرش حبیبه در آن جا در خانهای معمولی زندگی میکردند به سوی پایتخت، مدینه میآمد، او از حکومت حقوق دریافت نمیکرد، چون در آن روز حکومت در آمدی که قابل ذکر باشد نداشت، او تمام کارهای دولت را در صحن مسجد نبوی انجام میداد.
اما خلیفه دوم حضرت عمر، در مورد او باید گفت که او مردی چابک و دلیر بود و نمونه زندهای برای سادگی و میانه روی بود، او مردی بلند قامت که موهای جلوی سرش ریخته بودند و چهرهای گندمگون داشت، او در دوران خلافتش مخارج خانوادهاش را از طریق تجارت تامین میکرد و زندگی او مانند یک سردار بیابانی به دور از هر گونه شأن و شکوه و تظاهر به بزرگی بود و در روایتهای اسلامی بعد از پیامبر اسلام او درخشندهترین مسلمان بود، و نویسندگان اسلامی از عمر به خاطر پرهیزگاری و عدالت و تواضع و وقارش تمجید کردهاند و این ویژگیها و خوبیهایی که باید هر خلیفهای آن را دارا باشد در او مشخص و نمایان کردهاند و گفتهاند: عمر پیراهن کهنه و شلواری که با تکههای چرم وصله شده بود میپوشید، او بر حصیر میخوابید و از امور زندگی دنیا چیزی برای او جز دفاع از شعایر دین و اقامه عدل و سربلندی اسلام و تامین منافع مهم نبود [٩].
[۵] عمار ابن سار در دوران خلافت حضرت علی در سال ۳٧ ﻫ وفات نمود و سلمان فارسی یک سال قبل از او در سال ۳۶ ﻫ در گذشت و علی کرم الله وجهه در سال ۴۰ ﻫ به شهادت رسید. [۶] نهج البلاغه، تحقیق دکتر صبحی صادق/استاد اسلامیات و فقه لغت در دانشکده ادبیات دانشگاه لبنان، چاپ دارالکتب اللبنانی بیروت صفحه ۱۴۳. [٧] همان - صفحات ۱٧٧-۱٧۸. [۸] بر گرفته شده از کتاب «حضارة العرب» ص ۱۳۴ ترجمه شمس العلماء دکتر سید علی بلکرامی. [٩] العرب تاریخ موجز، دکتر فیلیپ حتی، دارالعلم للملايين، بیروت ۱٩۴۶ ص ٧۲-٧۳.