سیمای مشوه و تاریكی كه شیعه از دوران نمونه ونسل اول اسلامی به تصویر میكشد
اما کاملاً برعکس این، گروهی ادعا میکنند که مسلمانند و امت پیامبرصمیباشند که فرقه امامیه اثنا عشری هستند آنها از این جامعه و دوران تصویری بر عکس ارائه میدهند که همه تلاشهایی که پیامبرصدر زمینه تربیت و توجیه مبذول داشته است را پوچ و باطل میانگارد و چنان شکستی برای او ثابت میکنند که در دنیا شاید هیچ مصلح و مربی ماهر و مخلصی که از جانب خدا مامور نبوده و از آسمان کمک نمیشده است، ووحی بر او نازل نمیشده با آن موجه نشده است، گروه امامیه به علت نا سپاسی و جفا و خیانت و حق پوشی و خود پرستی و حب جاه و جایز قرار دادن استفاده از هر نوع تلاشها و دسیسهها و تحریفات و افتراءها به خاطر اهداف پلیدشان چنان سیمای مشوه و کم رنگ و نا پسندی ارایه میدهند. این سیمایی مشوه و ناپسند است که نه تنها مردم را از سر نوشت تلاشهای اسلامی تربیتی نا امید میکند، بلکه انسان را از صلاحیت تمام انسانیت و سر نوشت و آینده مایوس میکند.
از دیدگاه شیعه امامیه نتیجه تمام تلاشهای سهمگین که پیامبرصدر طی بیست و سه سال صرف نمود فقط سه نفر (و طبق روایتی چهار نفر) بوده است. و همین سه یا چهار نفر فقط بعد از وفات پیامبرصبه اسلام پایبند بودهاند و غیر از اینها دیگر اصحاب بلافاصله بعد از وفات پیامبرصرابطهشان را با اسلام قطع نمودهاند - العیاذبالله - و امامیه ثابت کردهاند که همراهی پیغمبرصو تربیت او در هدفی که مورد نظرش بوده است شکست خورده و نا کام شده است [۴۰]. در کتاب «الجامع الكافی» که شیعه اثنا عشریه آن را صحیحترین کتاب میشمارند در فصل آخر آن تحت عنوان «كتاب الروضة»روایتی از امام ابی جعفر (امام محمد باقر) نقل شده که میگوید: «همه مردم بعد از پیامبرصمرتد شدند، به جز سه نفر، گفتم: آن سه نفر کی هستند؟ گفت: مقداد ابن اسود، ابوذر غفاری و سلمان فارسی رحمة الله علیهم و برکاته» [۴۱].
[۴۰] اگر سخن گفتن از هدایتها و اثرات افراد امت - که به فضل تربیت پیامبرصبه آن جایگاه رسیدهاند - در کنار تاثیر انقلاب انگیزی که همراهی پیامبرصو تربیت او بوجود آورد نوعی بیادبی و جسارت نبود ما از زندگی مصلحان بزرگوار و راهنمایان راه در طی عصرهای مختلف سخن میگفتیم که سخن گفتن از آنها بر این دلالت مینماید که هر کس مدت زمانی با آنها همنشین بوده و دست در دست آنها گذاشته است به فردی خوب و شایسته تبدیل میشده است، اما سراغ داریم که مجرمان سرکش و منحرفان سنگدل وقتی که دیدارشان با آن مصلحان و توبه در پیش آنها برایشان مقدور بوده به مردانی پرهیز گار و نمونه در استقامت بر عقیده و پرهیز از گناه و بدیها تبدیل شدهاند، و در تاریخ اتفاق افتاده که فرد گناه پیشه و مجرمی که مردم از ترس اخلاق و رفتار نادرستش از او فرار میکردند و از اصلاح او ما یوس بودند اگر اتفاقی فقط یک شب را در کنار یکی از این صالحان و مربیان سپری مینمود این مجرم به مرد پرهیزگار که شبها را با خواندن نماز صبح مینماید تبدیل میشد و تا آخرین دم زندگی بر این خصلت زبانی استقامت داشت، چنین واقعاتی از دوران رسالت تا قرنها بعد حتی در سرزمینهایی دور از مرکز اسلام مانند هند رخ دادهاند، برای تفصیل بیشتر به کتاب «الإمام الذي لم يوف حقه عن الانصاف والاعتراف» اثر مؤلف و دیگر کتابش «إذا هب ريح الايمان» و علاوه از این به دیگر کتابها مراجعه کنید. [۴۱] فروع الكافي الجزء الثالث فصل «كتاب الروضة» ص ۱۱۵ چاپ لکهنو و طبق روایتی دیگر عمار بن یاسر چهارمین این افراد است.