۴- دلایل و شواهد متین دیگر
صحبت نبیص، مؤثرترین عامل رشد انسان است
از آیهها و احادیث این مطلب به دست آمد که در این امت بزرگترین فضیلت مختص کسانی است که با رسول خداصاز نزدیک مصاحبت داشتهاند وبعد کسانی که با مصاحبان رسول خداصبه نیکی مصاحبت نمودهاند و به همین ترتیب تا طبقات پایینتر. این مطلب به الفاظ کلی در این حدیث رسول خداصبیان شده است: «بهترین امت من، افراد قرنی هستند که من در آن زندگی میکنم، بعد کسانی که متصلاً پس از آنان میآیند و بعد کسانی که به دنبال آن افراد میآیند» [۷۲]. یعنی به ترتیب: صحابه، تابعین و تبع تابعینش . اینها همه برکت و اثر صحبت رسول خداصبود و بنابراین، هر کس به اصل آن (صحبت رسول) نزدیکتر بود، بهره و امتیاز بیشتری کسب کرده است.
خداوند متعال در صحبت رسول خویش اثری کیمیا آسا نهاده بود تا شاگردان او به سبب آن به بالاترین مدارج ایمانی و انسانی ارتقا یابند و لایق حمل بار امانتی گردند که بر دوش رسول گذاشته بود و ادامه دهندگان شایستهی رسالت و مبلغ تعلیمات او به جهانیان با علم و عمل و اخلاق و احوال شوند. آن چه صحابهش را از سایر افراد امت برتر گردانیده و مقتدا و واجب الاتباع ساخته، همین هدف الهی به وسیلهی همین صحبت بوده است.
اکنون به طور متفرق به زوایایی از فضل و برگزیدگی صحابهش که مولود صحبت نبوی بود و مثبت ایمان حقیقی و تقوا وعدالت در وجود آنان است، میپردازیم:
۱- حب شدید به رسول اللهصو اسلام:
رسول خداصفرمودند: «هیچ کس از شما مؤمن نیست مگر اینکه من به نزدش از اهل و مال او و از همه مردم محبوبتر باشم» [۷۳].
به فرمان این حدیث و احادیث مشابه، أحبیت (محبوبتر بودن) رسول خداصاصل و شرطی مسلم برای کمال ایمان به شماره میرود. برجستهترین مظاهر این حب، صحابهی کرامش بودند. آنان با فدای جان و مال و تمام هستی خویش در راه اسلام و برای اجرای ارادهها و اهداف رسول خداصثابت کردند که محبان پاکباز و مخلصی برای ایشان و دین اسلام هستند.
حضرت انسس گوید: وقتی رسول اللهصفرمودند: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ» [۷۴]. «هرکس با کسی خواهد بود که دوستش دارد»، اصحاب رسول خداصبه قدری شاد شدند که پس از نعمت اسلام، چنان شاد نشده بودند. (چون همه در دوستی عمیق و بیشایبهی خود نسبت به آن حضرتصمتیقن و مطمئن بودند).
از مصادیق شواهد ظاهری این دوستی راستین بود که مردان به فرمان محبوب خویش با تعداد و تجهیزات نظامی کم بدون درنگ برای مبارزه با لشکرهای جرار بزرگ و سر تا پا مسلح آماده میشدند. در جنگها بدنشان را در مقابل تیرها و نیزهها و ضربات شمشیر، سپر رسول خداصقرار میدادند واز جانشان میگذشتند. اسراء در دست دشمن حاضر نمیشدند برای حفظ جان خویش حتی به زبان آن حضرت را توهین نمایند. در حالی که هنوز جراحت یک جنگ مداوا نشده بود، با اعلان جنگی دیگر بپا میخواستند و عاشقانه به مسلخ عشق میشتافتند، زنان، فرزندان و پدران و شوهرانشان را درغزوات از دست میدادند اما بزرگترین دلشورهشان برای وجود رسول خدا صبود و.... .
هندلدختر عتبه زن ابوسفیانس پس از مسلمان شدن روزی به رسول خداصگفت: «قبل از این مغبوضترین افراد نزد من شما و بستگان نزدیک شما بودید، اما اکنون شما و بستگانتان را بیشتر از هرکسی دوست دارم». آن حضرت فرمودند: «به نزد من هم همین طور» [۷۵]. (قبل از شما به سبب کفرتان شدیدا نفرت داشتم و اکنون به سبب ایمان، بسیار دوستتان دارم).
این روایت میزان تاثیر صحبت رسول خداصرا خیلی روشن بازگو میکند. این سخن از زنی است که رسول خدا دشمن دیرینه و مؤثر او و شوهر معروف و مشهورش است و زمانی که این سخن را گفت، بیش از چند صباحی بر ایمان او و درک محضر رسول خداصنگذشته بود. از این به خوبی میتوان میزان اثر این صحبت را بر صحابهای که قدیم الایام با آن حضرت همراه بودند، حدس زد.
سخن عروه بن مسعودس از جایگاه رسول خداصدر میان صحابه به مثابهی کلیهای در این باب است. او در زمان صلح حدیبیه به عنوان سفیر قریش به اردوگاه مسلمانان رفت و چون نزد قریش باز گشت، به آنان چنین گزارش داد: «ای معشر قریش! من به دربار شاه فارس و شاه روم و شاه حبشه رفتهام. سوگند به خدا که هیچ شاهی را نزد قومش در محبوبیت و احترام مثل محمد در میان اصحابش ندیدهام» [۷۶]. او در این سفر با کمال حیرت دیده بود که وقتی رسول خداصوضو میگیرد، همه برای بهره مند شدن از آبهای مصرف شدهاش ازدحام میکنند و نمیگذارند قطرهای از آن بر زمین بیفتد. چون آب دهن میاندازد، آن را میقاپند و به صورت وبدن میمالند. اگر تار مویی از سرش کنده شود، محفوظش نگه میدارند. به سبب عظمت فوق العادهی ایشان و آداب عالی خودشان، هیچکس به صورتش خیره نمیشود و... غرض اینکه اگر فقط میزان محبوبیت رسول خداصدر نزد اصحابش مورد نظر قرار گیرد، از آن میتوان به امانت و صداقت آنان در نقل بار دین و شریعت مطمئن شد. زیرا هرگز نمیتوان پذیرفت کسانی که حاضر نبودند آب دهن و آب وضوی رسول خداصبر زمین بریزد و برای حفظ وجودش خود را فدا میکردند، در حفظ و نقل تعالیم وی خیانت ورزد. این پندار با آن محبت صادقانه منافات دارد.
۲- وصول به مدارج علیای علم نبوی:
اسلام با بر افروختن مشعل علم، تاریکیهای جهالت را از بین برد. جنبهی علم در زمان رسول خداصو صحابهش چنان اهمیت داشت که اصحاب، قسمت اعظم اوقات روزمرهی خویش را به تعلیم و تعلم قرآن و احادیث اختصاص داده بودند و مرد و زن در این کار که عنوان یک فریضهی بزرگ دینی را داشت، مساویاً شرکت داشتند. در آن زمان واژهی «علم» به طور خصوص بر حدیث اطلاق میگردید. زیرا حدیث بود که قرآن را تفسیر میکرد و برای تمام شئون زندگی احکام و دستور العمل روشن صادر میکرد.
رسول خداصدر کنار بیان فضایل علم و تأکید به فراگیری آن، اصحاب خویش را به مؤثرترین طرق آموزشی، تدریب و آموزش مینمود. مثلاً روزی دو نفر برای رفع خصومت نزد ایشان آمدند. آن حضرت کار قضاوت را به عمرو بن عاصس محول کرد و تشویق نمود که در محضر خودش مخامصه را حل کند و او چنین کرد.
این چنین آموزشهایی، تمرینی مؤثر برای پرورش استعداد علمی اصحاب بود.
این از یک سو، و از سویی دیگر عرب در آن روزگار در قوت حفظ و یادداشتهای ذهنی، ضرب المثل بود. با آمدن اسلام و تابیدن نور ایمان در قلوب، این نعمت در مؤمنان مضاعف گردید و به طور کامل در خدمت قرآن و حدیث در آمد. قوت حفظ و اشتیاق به فراگیری تعالیم قولی وعملی رسول خداصو در کنار این دو، مذاکرهی احادیث که دامنهی علم حدیث را وسیعتر میکرد، باعث شده بود که هر یک از اصحاب، حافظ سنت رسول خداصگردد، حداقل به اندازهای که میتوانست یک زندگی اسلامی کامل داشته باشد و حداکثر به میزانی که او را از دیگران فقیهتر مینمایاند و به هر دو میزان، قابل اتباع مسلمانان جاهای دور دستی میشدند که به صحبت نبوی دسترسی نداشتند. حدیث: «». «ما أنا علیه و اصحابی»، ناظر به همین جنبه از شخصیت صحابهش بود:
دلیل موفقیت علمی اصحابش بود که رسول خداصبر «آن اعتماد داشت و به کثرت آنان را به عنوان نمایندهی خویش جهت تبلیغ دین و ارشاد مردم برای کوتاه مدت و دراز مدت به اطراف اعزام مینمود و به برخی دیگر مانند خلفای راشدین، ابن مسعود، ام المومنین عایشهلو کسانی دیگر اجازه داده بود در مسایل دینی به مردم فتوا دهند و این چنین کارهایی گاهی در حضور خود وی صورت میگرفت، چنان که در حدیث عمرو بن عاصس به نمونهای از آن اشاره کردیم. به عنوان نمونهای دیگر: در ماجرای محاصره و فتح قلعهی بنی قریظهی یهود که در جنگ احزاب علیه مسلمانان غدر و به کفار مهاجم کمک نمودند، میخوانیم که آنان به ناچار گفتند حاضریم به آنچه که سعد بن معاذس حکم کند، تن دهیم و سعدس از دیرباز دوستشان بود. رسول خداصسعدس را فرا خواندند و اجازه داد فتوایش را صادر کند. او گفت: مردانش از دم تیغ رد شوند، اموالشان مصادره و تقسیم گردد و زنان و کودکانشان اسیر شوند. رسول خداصفرمود: «به چیزی حکم کردی که خداوند در بالای هفت آسمان به آن حکم کرده است» [۷۷].
این نعمت خدادادی در وجود اصحاب پس از رسول خداصبه حال خود برقرار بود و حتی میتوان گفت چون بعد از رسول خداصرسالت و وظیفهی ابلاغ قرآن و سنت بر دوش آنان قرار گرفت، خداوند حکیم این آمادگیهای آنان را چند برابر ساخت.
نقل شده: مردم تا یک ماه برای دریافت حکم زنی که شوهرش بدون تعیین مهر او مرده بود، نزد حضرت ابن مسعودس آمد و شد میکردند. حدیثی در دست نبود. ابن مسعودس در آخر گفت: در این مورد من به رأی خود حکم میکنم. اگر درست باشد از جانب خداست و اگر خطا باشد، از جانب من و از طرف شیطان است و خدا و رسول او از آن بری هستند. به نظرم به این زن مهر مثل کامل و میراث تعلق میگیرد و لازم است عدت وفات نگه دارد. در این وقت عدهای از قبیلهی اشجع به پا خاستند و گفتند: گواهی میدهیم که رسول اللهصدر مورد زنی از ما بنام بروع بنت اوشق مثل قضاوت تو، قضاوت فرمود. خوشحالی ابن مسعودس از شنیدن این خبر به اندازهای بود که جز به مسلمان شدن چنان شاد نشده بود [۷۸].
تدبیر حکیمانه خداوندﻷ چنین اقتضا کرده بود که تیر ارشاد صحابهش هیچگاه به خطا نرود و سخنانشان همیشه موافق با روح اسلام و منطبق با تعلیمات رسول خداصاز آب در آید تا الگوهایی کامل و مقتدایانی مطمئن برای تمام قرون و اعصار گردند.
۳- حصول جنبهی ارشادی نبوت:
در صحابهش به سبب این صحبت، قوهی ارشادی بزرگ پدید آمده بود. موفقیت آنان در تعلیم و تبلیغ دین و پایمردی و حق گویی ومبارزه با جریانهای مخالف دین، گواه این حقیقت است.
توانایی و ملکهی ارشاد در همهی اصحاب به تفاوت میزان وجود داشت. در بعضی از آنان به حدی بود که خصایل نبوت را نیز به وجود آورده بود. خلفای راشد از این دسته افراد بودند. رسول خداصدربارهی دو خلیفهی راشد اول فرمودند: «اگر مردم از ابوبکر و عمر اطاعت کنند، رشد خواهند یافت» و دربارهی حضرت عمرس فرمودند: «اگر بعد از من پیامبری میآمد، حتما عمر میشد» [۷۹]. و فرمودند: «خداوند حق را بر زبان و قلب عمر نهاده است».
کمال حضرت عمرس در این جنبه به اندازهای بود که بعضی از تقاضاهای قلبی و زبانی او موافق با حکم و وحی الهی افتاد و در چند مورد وحی به عین الفاظ وی نازل گردید. این کمال عمرس در میان صحابهش مشهور بود. حضرت علی و حضرت ابن مسعودبگفتهاند: «ما اصحاب محمد ص- که تعدادمان زیاد بود - هیچ بعید نمیدانستیم که هر آن ممکن است وحی و سکینه به زبان عمر تکلم نماید» [۸۰].
شرح صدری که برای خلیفهی اول در قتال با مرتدان و مانعان زکات حاصل شد و موفقیتهای پاینده و ریشهای خلیفهی دوم در امر خلافت و نشر اسلام و تحکیم پایههای دین، شواهد ظاهری حقیقت فرمودههای رسول خداصدر مورد این دو صحابی بزرگ بود.
آن حضرتصدرباره حضرت علیس فرمودند: «خداوندا! حق را با وی دایر گردان». و به روایتی دیگر: «حق با اوست، هر جا که باشد». و به خود وی فرمودند: «تو برای من، به منزلهیهارون برای موسی هستی، با این فرق که پس از من پیامبری نخواهد آمد» [۸۱]. بر مبنای همین جنبه بود که رسول خداصدر مورد چهار خلیفهاش به مومنان توصیه فرمود: «بر شما باد اتباع از سنت من و سنت خلفای راشد هدایت یافته بعد از من. آن را محکم بگیرید!».
۴- حصول معرفت و یقین و اخلاص:
صحابهش در أثر صحبت با رسول خداصبه نهاییترین مدارج صفای باطن و اخلاق تزکیه شدند. از آثار تزکیه و اخلاص و یقین آنان بود که پیوسته در یاد و عبادت خداوند متعال مستغرق و از دنیا و مظاهر فریبندهی آن گریزان بودند، چون فایده و متاعی دنیوی به دستشان میرسید از بیم آن که شاید جزای عاجل اعمالشان باشد به هراس میافتادند، با خواندن و شنیدن آیات انذار و مواعظ رسول خداصچون مرغ نیم بسمل بر زمین میغلتیدند و.... حضرت علی مرتضیس در «نهج البلاغة» این وصف دنیا گریزی و استغراق درونی و معنوی آنان را چه زیبا ترسیم کرده است و ما آن را همراه با سایر سخنان ایشان در خصوص صحابهش نقل خواهیم کرد.
چون از تابعی بزرگ، حسن بصری/پرسیدند: «اصحاب رسولصدر ظاهر چگونه بودند؟» گفت: «اگر شما آنان را میدیدید، میپنداشتید دیوانه هستند!» آری دیوانگان معرفت و محبت خداوند متعال که غالبا شوریدگی و ژولیدگی علامت ظاهری آن است و چون از حضرت عبدالله بن عمرس پرسیدند: «آیا اصحاب رسول خداصهم میخندیدند؟» گفت: «آری، اما ایمان در قلوبشان بزرگتر از کوهها بود» [۸۲]. (و این خنده ضرری بر ایمانشان نداشت).
به نظر ما قصه ابوبکر صدیقس و حضرت حنظلهس تصویر کاملی از حقیقت حال صحابهش در بعد معنوی آنان به دست ما میدهد: حضرت صدیق س روزی حنظله س را دید که سراسیمه و گریان از خانه خارج شده است. پرسید: تو را چه شده است؟ گفت: گرفتار نفاق شده ام! پرسید: به چه علت؟ گفت: ابوبکر! وقتی در محضر رسول اللهصهستم، در حالتی قرار میگیرم که گویا بهشت و دوزخ را با چشمان خود میبینم. اما وقتی با زن و بچهها مشغول میشوم، آن حالت مفقود میگردد. آیا این دورنگی علامت نفاق نیست؟ دارم نزد رسول اللهصمیروم تا این حالتم را به وی باز گویم. حضرت صدیقس به او گفت: اگر این طور است پس قسم بخدا که فرزند ابوقحافه هم منافق شده است. من هم با تو نزد رسول اللهصمیآیم. بدین ترتیب این دو صحابی با بیم و هراس از وضع ایمانی خود، بر رسول خداصوارد شدند. آنان جریان خود را باز گفتند. رسول خداصفرمودند: «خیر این نفاق نیست. قسم به خداوند که اگر شما همیشه به همان حالت باقی میماندید، فرشتگان آشکارا بر بسترهای خوابتان و در کوچهها بر شما وارد میشدند و با شما مصافحه میکردند!» [۸۳].
در این حدیث دو حقیقت به وضوح خود نمایی میکند:
اول، صحابهش از کوچکترین مظهر نفاق هراسناک بودند، به حدی که از دگرگونیهای طبعی درونی هم به وحشت میافتادند و آن را علامت نفاق تصور میکردند که این خود علامت اخلاص کامل است. دوم، صحابهش در اثر مجالست با رسول خدا صدر بعد روحانی چنان رفعت و ملکوتیت یافته بودند که به عین الیقین و یک نوع مکاشفهی غیبی و کفام روحانی بسیار عالی دست یافته بودند، به آن حد که حکمت خداوند متعال اقتضا میکرد، کما اینکه برای بعضی از آنان این حالت فوق العاده پیش آمده بود.
علاوه بر این دو نکته، مطلبی دیگر هم در حدیث مذکور حایز تدبر است و آن اینکه واقعهی مزبور مربوط به دو صحابی است که یکی از آنان بلند مرتبهترین صحابی رسول خداصبود و دیگر در رتبهای پایینتر قرار داشت «ولکل فضل بین». از این مطلب و همچنین از جواب عام رسول خداص- بدون تخصیص این دو صحابی - به این حقیقت راه مییابیم که ترس واجتناب از نفاق و حصول قوا و آمادگیهای ملکوتی و روحانی از خصایل متقیانه و عرفانی همهی اصحاب بود.
ثبوت کرامات بیشمار از صحابهش نیز دلیل بر رشد معنوی آنان بود، چه کرامات در اصل خاصهی اولیا و خواص امت میباشد. به سبب اخلاص عمیق صحابهش بود که اعمال هیچ فرد از امت به پای اعمال آنان نمیرسد ولو اینکه به اعتبار ظاهر و کمیت چندین برابر اعمال آنان باشند. در این مورد رسول خداصفرمودند: «اصحاب مرا بد مگویید. چون اگر یکی از شما به اندازهی کوه احد طلا انفاق کند، به اندازه یک مد انفاق صحابه و حتی نصف آن نمیرسد» [۸۴]. این پاداشی بود که به سبب قبول و نصرت اسلام در سختترین و طاقت فرساترین دورهی عمر اسلام و مشارکت با رسول خداصو تحمل مشقات و شکنجهها و از خود گذشتگیها به آنان اعطا گردید.
۵- مشاهدهی احوال تنزیل و معجزات بسیار و امداد غیبی:
احوال و اتفاقات خارق العادهای که فقط در زمان پیامبران‡صورت میپذیرد بزرگترین اثر را در جذب قلوب و جذب مردم به طرف دعوت توحیدی آنان دارد این نوع پدیدهها باعث ایمان به صداقت پیامبران و پختگی یقین در قلوب مومنان شده است. به همین دلیل خالصترین پیروان هر پیامبر، کسانی بودهاند که در عصر او میزیسته و از نزدیک با وی ارتباط داشته و احوالش را مشاهده کردهاند.
یکی از احوال نادره، فرود آمدن حضرت جبرئیل÷ و ابلاغ وحی الهی بر پیامبر بوده است. نازل شدن پیام سنگین آسمانی بر پیامبر با آثار و علایمی ظاهری همراه بود که برای همه حاضران قابل درک و احساس بود. وقتی فرشته وحی بر رسول خداصنازل میشد، ایشان از حالت عادی خارج میشدند، میلرزیدند و رنگ چهره اشان تغییر مییافت، قطرات عرق از پیشانی مبارکشان به پایین میغلتید و فضای آکنده از سنگینی معنویت به وجود میآمد و بعد از تمام شدن وحی رسول خداصسر برمیآورد و آیات نازل شده را برای مردم تلاوت میفرمود. صحابهش همه به طور مستقیم شاهد این پدیده ایمان ساز بودند.
یکی دیگر از این طیف پدیدهها معجزه بود. معجزه مخصوص پیامبران‡و اتفاقی کاملاً خارج از قلمرو اسباب خارق عادات و قوانین طبیعی دنیا است و برای همیشه شگفت انگیزترین رویداد واقعی تاریخ جهان میباشد.
معجزات رسول اسلامصاز همه پیامبران بیشتر و در قوه اعجاز و اثرگذاری قویتر و مؤثرتر بوده است. صحابهش همه آن معجزات را با چشمان سر مشاهده میکردند.
امدادهای الهی در شرایط دشوار و در میادین نبرد با کفار به صورتهای مختلف که برای مؤمنان محسوس و مشهود بود، از حالات یقینی آور دیگری بود که صحابه ش در رکاب رسول خداصبه بهترین و کاملترین صورت از آن بهره مند میشدند آنان در بسیاری از غزوات وجود و صدای فرشتگانی را که از طرف خداوند متعال به کمکشان آمده بودند، احساس میکردند و همه دست کم میخواندند یا میشنیدند که خداوند متعال در قرآن از شرکت فرشتگان و نزول سکینه بر آنان در غزوههای بدر و حنین خبر داده است.
دیدن فرشتگان و احساس حضور آنان هم یکی از نادرترین وقایع مربوط به صحابهش و دلیلی بر ایمان و یقین کامل و تقوی و برگزیدگی آنان است. در حدیث جبرئیل÷ میخوانیم که این فرشته بزرگ خداوند متعال در جلسهای که بسیاری از صحابه حضور داشتند، به شکل مردی مسافر بر رسول خداصوارد شد و از ایشان درباره ارکان و مسایل مهم ایمان و اسلام و علایم قیامت سوال نمود، در آن مجمع همه جیرئیل÷ را دیدند [۸۵].
نزول جبریل÷ در غزوه بنی قریظه و مشاهده آن فرشته توسط بسیاری از مسلمانان مشهور است. پس از پیروزی بر احزاب (در غزوه احزاب)، جبرئیل÷ بر رسول خدا وارد شد و او را به جنگ با یهودیان خائن بنی قریظه فرا خواند و خود پیشاپیش بدان سو شتافت. ام المؤمنین عایشهلمیگوید: او را دیدم که به صورت مردی غبار آلود در خانه من نزد رسول اللهصآمد [۸۶].
حضرت انسس میگفت: هنوز منظره گرد و غباری که از موکب جبریل در کوچههای بنی غنم ساطع شده بود جلوی چشمانم هست [۸۷].
در آن روز گروهی از مسلمانان بنی غنم او را به شکل دحیه کلبیس دیدند که سوار بر قاطری تیزرو از کنارشان عبور کرد.
وقتی رسول خداصاز آنان پرسید: «کسی از کنار شما عبور نکرد؟»، گفتند: چرا دحیه کلبی را دیدیم. او سوار بر قاطری خاکستری رنگ که بر پشتش پارچهای ابریشمین نهاده بود، از اینجا رد شد.
فرمودند: «این جبریل بود که بسوی بنی قریظه فرستاده شده تا در قلوبشان ترس ایجاد نماید و متزلزلشان سازد» [۸۸].
اینها و صدها موارد ما به الامتیاز و نمونههای بیشمار خصوصیات، از امتیازات منحصر بفرد صحابهش بود که احدی از افراد امت در آنها با آنان شریک نیست. خداوند متعال در قرآن کریم، دوام ایمان اصحاب رسول خویش را به همین اسباب مستند میکند.
میفرماید: ﴿وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٠١﴾[آلعمران: ۱۰۱]. «چگونه به کفر مبتلا میشوید در حالی که آیات خدا بر شما تلاوت میشود و رسول او در میانتان هست؟!».
۶- موفق شدن در آزمایشهای سخت:
خداوند متعال مؤمنان را به اسالیب مختلف میآزماید تا صدق و کذب یا قوت و ضعف ایمان آنان را برای همه مشخص سازد، ایشان فرموده است: (آیا مردم گمان کردهاند که وقتی گفتند ایمان آوردیم، به حال خودشان رها میشوند و مورد امتحان قرار نمیگیرند؟ و ما امتحان کردیم کسانی را که قبل از آنان بودند. بدین طریق خداوند راستگویان و دروغگویان را مشخص میکند). عنکبوت: ۲ و ۳.
صحابهش نیز مورد امتحان قرار گرفتند، با شدیدترین آزمونهایی که قابل تصور باشد و همه دیدند که نتیجه چه از آب در آمد. از طرف صحابه، استقامت آهنین و پایمردی در ایمان و عقیده و از طرف خداوند متعال، رضای کریم دایم و سایر توصیف و تمجیدهایی که به کثرت در قرآن برایشان نازل فرمود و در حکم مدالهای افتخاری همیشه بر سینه شخصیتشان میدرخشد. این موفقیت شگفت آور نیز اثری از آثار صحبت و تربیت نبوی بود.
خوانندهی مسلمان به خوبی میداند که هر یک از امتیازات یاد شده عاملی مؤثر در پرورش و ترفیع شخصیت ظاهری و باطنی مؤمنان تا حد اعلای انسانیت میباشد و صحابهش در مصاحبت رسول خداصاین شانس را داشتند که از همه آنها محفوظ گردیدند و اثر پذیرفتند و شدند آنچه که شدند! در حالی که سایر افراد عادل امت هیچ یک از این امتیازات را ندارند. به همین دلیل عقیده بر این است که «صحابه عادلترین افراد امت هستند».
۷- صحابهش با رسول اللهصمیثاق صداقت بسته بودند:
عباده بن صامتس میفرماید:
«ما با رسول اللهصبر این امر بیعت نمودیم که حق را هر کجا و تحت هر شرایطی که باشیم، بگوییم و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای نترسیم» [۸۹].
آنان این عهد را عملاً ایفا کردند.تاریخ زندگی آنان نمونههای بسیار برجستهای از این حق گویی را به رخ آدمی میکشد. من باب مثال حضرت ابوسعید خدریس بر بعضی از کارهای مروان که امیر مدینه بود با جرات انکار ورزید. حضرت عمرو بن عبسهس بر معاویهس در حرکت او به سوی دشمنان رومی قبل از اتمام مدت پیمان مخالفت ورزید، در حالی که معاویهس خلیفه بود، اطاعتش کرد.
حضرت ابن عمرببر حجاج ظالم با آن سطوت و جبروتش اعتراض کرد و عمرو بن سعید را نیز که زمانی والی مدینه بود، مورد تذکر و انتقاد قرار داد. حضرت عائذ بن عمروس بر عبیدالله بن زیاد قاتل حضرت حسین بن علیس وارد شد و او را از ظلم و تعدی ترسانید و با جرأت از حریم صحابهی رسول خداصدفاع نمود. حضرت معقل بن سیارس نیز با بیان یک حدیث ابن زیاد را مورد اندرز قرار داد و....
وقتی صحابهش در موقعیتهای خطرناک پروای جانشان را نمیکردند و طبق پیمان رسول خداصحق را ظاهر میساختند، در بیان احکام و مسایل دیگر چه ترسی بالاتر از آن، آنان را وادار به کذب و نقض میثاق میکرد؟! در حالی که علاوه بر این میثاق، همه شنیده بودند و خود روایت میکردند که رسول خداصفرمودند: «هر کس دانسته بر من دروغ بندد، منتظر جایگاهی آتشین در جهنم باشد!».
[۷۲] متفق علیه (بخ: ایمان/ باب ۸، ح ۱۴ و ۱۵ مس: ایمان/ باب ۱۱). [۷۳] صحیح بخاری، ح ۶۶۵۴ الی ۶۶۵۷ سنن ترمذی: ابواب الزهد/ ح ۲۳۵۸. [۷۴] صحیح بخاری، البدایة والنهایة. [۷۵] صحیح بخاری: کتاب الشروط/ باب «الشروط في الجهاد...»، ح ۱۸ البدایة والنهایة: ۴/۱۸۲–۱۸۱ و ۱۹۰ (حوادث سال ۶). [۷۶] متفق علیه (بخ: جهاد/ باب ۱۶۸، ح ۳۰۴۳ و مغازی/ باب ۳۰،ح ۴۱۲۱ و مناقب/ باب ۱۲، ح ۳۸۰۴... مس: جهاد/ باب ۲۲، ح ۱۷۶۸ به بعد) سنن ابو داود: ادب/ باب ۱۵۵. [۷۷] سنن ترمذی: نکاح/ باب ۴۰، ح ۱۱۴۸ سنن ابو داود سنن ابن ماجه... (ر. ک: أعلام الـموقعین: ۱/ ۶۵). [۷۸] سنن ترمذی: مناقب/ باب ۱۸، ح ۳۸۸۶. تذهیب سنن ترمذی: ۳/۴۹۳، تاریخ ابن عساکر: ۴۷/ح ۱۰۵۱۳ الی ۱۰۵۱۶، معجم کبیر طبرانی. [۷۹] ر. ک سیر اعلام النبلا «سیرة الخلفاء»: ۷۶ البدایة والنهایة: ۶/۲۰۲، اعلام الموقعین: ۲/۴۲۳. منصف عبدالرزاق: جامع/ باب ۱۸۰، ح ۲۰۵۴۸. حلیة الأولیاء: ۱/۲۴. تاریخ ابن عساکر ۴۷/۱۰۸. [۸۰] صحیح بخاری/ مغازی/ باب ۷۸، ح ۴۴۱۶ صحیح مسلم: فضائل/ باب ۴، ح ۲۴۰۴ مسند احمد مسند ترمذی مناقب/ باب ۲۱، ح ۳۷۲۴ سنن کبرای نسایی: مناقب/ باب ۴، ح ۸۱۳۸ الی ۸۱۴۳ مصنف عبدالرزاق: جامع/ باب ۱۸۰، ح ۲۰۵۵۸. [۸۱] مصنف عبدالرزاق: کتاب الجامع/ باب ۲۶۸،ح ۲۱۱۴۲. [۸۲] صحیح مسلم: کتاب التوبة/ باب «فضل دوام الذکر والفکر في أمور الآخرة»، ح ۲۷۵۰ سنن ترمذی: صفة القیامة والرقائق/ باب ۵۹ ح ۲۵۱۴ سنن ابن ماجه: زهد/ باب «الـمداومة علی العمل»، ح ۴۲۳۹. سخن پیامبرصدر این مورد از ابو هریرهسنیز روایت شده است: مسند احمد: ۱۵/۱۹۰ ـ ۱۸۹، ح ۸۰۳۰. [۸۳] صحیح بخاری: فضایل/ باب ۵، ح ۳۶۷۳ صحیح مسلم: فضائل/ باب ۵۴، ۲۵۴۰ و ۲۵۴۱ سنن ترمذی: مناقب/باب ۵۸ ح ۳۸۶۱ سنن کبرای نسایی: مناقب/باب ۶۰ ح ۸۳۰۸ و ۸۳۰۹ سنن ابوداود: السنة/ ح ۴۶۵۸ .... [۸۴] صحاح. [۸۵] دلائل النبوة (از: بیهقی): ۷/ ۶۶. [۸۶] صحیح بخاری: بدء الخلق/باب ۶، ح ۳۲۱۴ و مغازی/باب۳۰، ح ۴۱۱۸ مسند احمد: ۱/۱۷۳ و ۳/۱۱۳ دلایل النبوي: ۷/۶۵. [۸۷] دلایل النبوي: ۷/۶۶ به بعد. [۸۸] متفق علیه (بخ: احکام/ باب ۴۳، ح ۷۱۹۹ مس: اماره/ باب ۸، ح ۱۰۷۹) ... . [۸۹] نهج البلاغه: خطبهی ۱۱۸. ترجمه و شرح فیض الإسلام: جزء سوم/۵۹۶.