چرا صحابه را عادل می دانیم؟

صحابه خود در حفظ حریم صحابیت حساس بودند

صحابه خود در حفظ حریم صحابیت حساس بودند

به سمع حضرت عمر فاروقس رساندند که برخی نسبت به اصحاب رسول اللهصمطالب نا پسندی می‌گویند. ایشان در رد آن سخنان فرمود: «یکی از اوصاف بد برای هر کس این است که بگویند او مصاحبان و رفقای بدی دارد. اینان با این سخنانشان گویا دارند می‌گویند رسول اللهصبا یاران بد مصاحبت داشته است» [۱۰۴].

رباح بن حارث/گوید:

«نزد مغیره بن شعبهس در مسجد کوفه نشسته بودم و مردم کوفه نیز نزد ایشان بودند. در آن اثنا سعید بن زیدس بن عمرو بن نفیل آمد. مغیره به او خوش آمد گفت و تحیت نمود و نزد خود روی تخت نشانید. دیری نپایید که مردی از اهل کوفه که به او قیس بن علقمه می‌گفتند وارد شد و رو به جانب مغیره نمود و شروع به بدگویی کرد. سعید از مغیره پرسید: این مرد چه کسی را بد می‌گوید؟ گفت: علی را. سعید متغیر شد وگفت: چه می‌بینم! اصحاب رسول اللهصدر نزد تو مورد بدگویی قرار می‌گیرند و تو نه انکار می‌کنی و نه ناراحت می‌شوی؟! خودم از رسول اللهصشنیدم و نیازی نیست بر او دروغ بر بندم تا فردا چون با وی ملاقات کنم از من سؤال کند، که فرمود: «ابوبکر در جنت است. عمر در جنت است، عثمان در جنت است، علی در جنت است، طلحه در جنت است، زبیر در جنت است، سعد ابن ابی وقاص در جنت است، عبدالرحمن بن عوف در جنت است، ابوعبیده در جنت است». [او نفر دهم را که خودش بود متواضعاً نام نبرد ولی مردم دانستند]. سپس گفت: یک بار همراهی یکی از آنان با رسول اللهصدر غزوه‌ای که چهره‌اش گردآلود شده از عمل تمام عمر هر یک از شما بهتر است، ولو اینکه عمر نوح داده شود» [۱۰۵].

عمرو بن ابو قره/گوید:

«حذیفهس در مداین بود. گاهی در جلسات دوستان سخنانی را باز می‌گفت که رسول خدا صدر حین ناراحتی به بعضی از اصحابش گفته بود. بعضی از شنوندگان نزد سلمانس می‌رفتند وآن احادیث را به گوش او می‌رساندند. سلمان می‌گفت: حذیفه به آن چه می‌گوید، آگاه‌تر است. آنان سپس نزد حذیفه می‌آمدند و می‌گفتند: ما روایت تو را به سلمان گفتیم، ولی او تو را نه تصدیق نمود ونه تکذیب. روزی حذیفه نزد سلمان آمد و او در مزرعه کار می‌کرد. به او گفت: سلمان! چه چیز تو را از تصدیق سخنانی که من از رسول اللهصشنیده‌ام باز می‌دارد؟ سلمان گفت: رسول اللهصهم [چون بشر بود] گاهی ناراحت می‌شد و در حالت به بعضی از یارانش چیزهایی می‌گفت، همانطور که مسرور می‌شد و در حالت سرور چیزهایی به یارانش می‌گفت. از این سخنانت باز نمی‌آیی تا باعت شوی در بعضی مردان حب بعضی اصحاب و در بعضی دیگر، بغض بعضی دیگر به وجود آید و بدین طریق در میان مردم اختلاف و تفرقه ایجاد کنی، در حالی که به خوبی می‌دانی رسول اللهصدر خطبه‌ای فرمود: «الها! من یک انسان هستم و مانند سایر مردم دچار غضب می‌شوم، در حالی که تو مرا رحمتی برای عالمیان مبعوث فرموده ای. پس هر کس از افراد امتم را در حال غضب کلمه‌ای تند بگویم یا لعنت کنم، آن سخنان را در قیامت برای آنان رحمت قرار ده!»، و به حذیفه گفت: «به خدا سوگند یا از این سخنانت دست بر می‌داری یا این موضوع را حتماً به عمر می‌نویسم» [۱۰۶]. این در حالی بود که قصد حضرت حذیفهس به هیچ وجه ایجاد دو دستگی نبود، ولی حضرت سلمانس بنا بر احتیاط آن را در حق صحابهش نپسندید.

حضرت سعد بن ابی وقاص و حضرت خالد بن ولیدبدر موضوع اندکی با هم اختلاف پیدا نمودند. بعضی نزد سعدس درباره‌ی همان موضوع از خالدس حرف زدند. سعد به گوینده‌ی سخن گفت: «خودت را از این سخنان باز بدار! چون آن چه میان من و او پیش آمده، به دین ما سرایت نکرده است» [۱۰۷].

در ایامی که جنگ جمل در شرف وقوع بود، حضرت عمارس از کسانی بود که در بصره مردم را به خروج برای کمک حضرت علی س تشویق می‌کرد. در آن جمع شنید یکی ام المؤمنین عایشهلرا توهین می‌کند. فوراً به طرف او رو بر گرداند و گفت: «ساکت شو سگ پست فطرت! سوگند به خداوند که او در دنیا و آخرت زوجه‌ی رسول اللهصاست» [۱۰۸].

حضرت ابن عباسبدر مشاجره‌ی میان حضرت علی و حضرت معاویهبدر جانب امام علی قرار داشت. با این وصف وقتی یکی به او خبر داد که معاویه وتر را یک رکعت می‌خواند، از او چنین دفاع نمود: «بگذارش! او خود با رسول اللهصمصاحبت داشته است» [۱۰۹].

گروهی نزد حضرت ابوذرس از امیر المؤمنین عثمانس سخن به میان آوردند. شاید بدین غرض که از او گله نمایند. اما ایشان فرمود: «پس از واقعه‌ای که خودم شاهد بودم، هیچ گاه از عثمان به بدی یاد نخواهم کرد». و سپس در سخنی طویل واقعه‌ی تسبیح سنگ ریزه‌ها در دستان رسول خداصو سپس به ترتیب در دستان ابوبکر و عمر و عثمانش را تعریف نمود [۱۱۰].

حضرت عائذ بن عمروس - از اصحاب بیعت رضوان - بر والی خون ریز، عبید الله بن زیاد وارد شد و او را اندرز نمود. عبیدالله به او گفت: بنشین! تو چیزی بیش از آشغال‌های اصحاب رسول اللهصنیستی. عائذس گفت: «مگر در میان اصحاب رسول اللهصآشغالی هم وجود داشته است؟! آشغال و تفاله‌ها بعد از آنان و در کسانی دیگر پیدا شده است». (یعنی تو و امثال تو!) [۱۱۱].

به ام المؤمنین عایشهلخبر رساندند که عده‌ای اصحاب رسول اللهصرا بد می‌گویند و حتی از ابوبکر و عمربهم اسم می‌برند. فرمود: «مگر از این تعجب می‌کنید؟ پس از مرگ، دروازه‌ی عمل به روی آنان [صحابه] بسته شد، ولیکن خداوند دوست داشت دروازه‌ی اجر و ثواب به رویشان بسته نشود [وبه سبب غیبت دیگران اجر آنها همچنان ادامه داشته باشد]» [۱۱۲].

شخصی به امیر المؤمنین حضرت علیس گفت: من از عثمان بدم می‌آید. فوراً گفت: «خودتان را از این افکار بیرون آوردید! آن افراد کسانی هستند که خداوند درباره‌شان نازل فرموده: ﴿ٱلَّذِينَ يَحۡمِلُونَ ٱلۡعَرۡشَ وَمَنۡ حَوۡلَهُۥ يُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡ وَيُؤۡمِنُونَ بِهِۦ وَيَسۡتَغۡفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْۖ رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا فَٱغۡفِرۡ لِلَّذِينَ تَابُواْ وَٱتَّبَعُواْ سَبِيلَكَ وَقِهِمۡ عَذَابَ ٱلۡجَحِيمِ ٧[غافر: ۷]. «فرشتگان حامل عرش و اطراف آن، پروردگارشان را به حمد تسبیح می‌گویند و به او ایمان دارند و برای کسانی که ایمان آوردند دعای استغفار می‌کنند و می‌گویند پروردگارا! بر هر چیز رحمت و علمت گسترده است، پس مغفرت کن کسانی را توبه کردند و راه تو را اتباع نمودند، و آنان را از عذاب جهنم نجات ده». و به عنوان تفسیر و مصداق آیه، فرمودند: «اصحاب نبیصاز شرک توبه کردند و از رسول پیروی نمودند» و سپس آیه‌ی نهم همان سوره را که ادامه‌ی دعای نیک فرشتگان برای آنان است، قرائت کرد و در آخر فرمود: «پس خودتان را از بغض داشتن نسبت به اصحاب نبیصو بغض داشتن نسبت به عثمان که از همان افراد است، دور نگهدارید» [۱۱۳]. ایشان در یکی از مهم‌ترین و طویل‌ترین وصایای خویش فرمودند: «درباره‌ی اصحاب نبی خود از خداوند بترسید، چون آن حضرت به حفظ حقوق و احترام آنان وصیت فرموده است» [۱۱۴].

از این سخنان صحابهش که نظایر آن فراوان است ثابت می‌شود که آنان - چنان که خداوند متعال خبر داده‌است - مظهر مودت و احترام فی مابین بودند و به هیچکس به هیچ بهانه ای اجازه نمی‌دادند علیه احدی از اصحاب رسول خداصگستاخانه سخن بگوید.

[۱۰۴] ن. ک: مراجع حدیث عشره مبشره در پی نوشت شماره‌ی ۶۳. [۱۰۵] سنن ابوداود: السنة/ ح ۴۴۹۴. قسمت آخر که بیان حدیث نبوی است، متفق علیه است. [۱۰۶] تطهیر الجنان واللسان: ۵. [۱۰۷] صحیح بخاری: مناقب/ باب ۳۰، ح ۲۷۷۲ و فتن/ باب ۱۸، ح ۷۱۰۰ و ۷۱۰۱ سنن کبرای بیهقی: ۱۲/ ح ۱۷۱۸۳ و ۱۷۱۸۴ به همین معنا در: مصنف ابن ابی‌شیبه: ۵/۲۶۴، ح ۱۹۶۲۹. [۱۰۸] صحیح بخاری: مناقب/ باب فضل معاویه سنن کبرای بیهقی: صلاة/ ح ۴۹۰۲. [۱۰۹] تاریخ ابن عساکر: ۴۱/۷۸، ح ۸۴۸۵ الی ۸۴۸۷ کنز العمال: ح ۳۵۴۰۹، دلایل النبوة: (بیهقی). [۱۱۰] صحیح مسلم: اماره/ باب فضیلة الإمام...، ح ۴۶۹۷. [۱۱۱] تاریخ کبیر دمشق (ابن عساکر) ۴۷/۲۹۳. [۱۱۲] تاریخ کبیر دمشق (ابن عساکر): ۴۱/۳۱۱ -۳۱۰. [۱۱۳] معجم کبیر طبرانی: ۱/ ح ۱۶۸. هیثمی در مجمع الزوائد (۹/۱۴۹) حدیث را مرسل و اسناد آن را حسن گفته است. [۱۱۴] اصول کافی (با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی).: ۱/۸۴ (کتاب فضل العلم) باب اختلاف الحدیث، ح ۳ (و به شماره مسلسل ۱۹۰) طبع تهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه.