صحابه مصداق پیش گوییهای کتابهای آسمانی گذشته بودند
از روزنه دیگر نیز میتوان به وضوح شخصیت پاک و مقدس صحابهش را مشاهده کرد. در آن روزنه، باز این انسانهای وارسته و پاکباز را برگزیدگان الهی برای مصاحبت آخرین رسول او به غرض نصرت و تبلیغ آخرین دین الهی میبینیم و اولین نتیجهی این نگاه، عادل و لازم الاتباع بودن آنان خواهد بود. این روزنه کتابهای آسمانی پیشین هستند که اوصاف و فضایل اصحاب محمدصدر آنها به معجزه پیش گفته شده است. قرآن کریم این حقیقت را با الفاظ جاودانهی خود چنین بیان میدارد: ﴿ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ﴾[الفتح: ۲۹].«این مثل آنان [یاران محمد ج]در تورات و مثلشان در انجیل است».
حضرت ابن عباسبدر تفسیر این جمله فرمودند: «یعنی وصفشان قبل از آفریده شدن آسمانها و زمین، در تورات و انجیل نوشته شده است» [۱۳۳].
هر چند چهرهی حقیقی این کتابها در چنگال بیرحم تحریف احبار و رهبان مسخ شده است، ولی تا زمان بعثت رسول خداصکه هنوز آنان امیدوار بودند، حقایقی مربوط به این مورد در لابه لای لکههای سیاه تحریف برق میزد و رسول خداصو مسلمانان به همان حقایق گاهی آنان را مورد احتجاج قرار میدادند.
حضرت ابن عباسبگوید:
رسول خداصبه یهود خیبر نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم ـ از محمد رسول خدا، صاحب و برادر موسی و تصدیق کنندهی دین او. آگاه شوید، یقیناً خدا به شما ای گروه اهل تورات خبر داده و شما این را در کتاب خود میبینید که: محمد رسول خداست و کسانی که با او هستند، شدید هستند بر کافران و مهربانند در میان خود... [با درج آیهی پایانی سورهی فتح]» [۱۳۴].
این پیشگوییهای تورات و انجیل محدود به بیانهای کلی نبود، بلکه در کتاب عظیمی مانند تورات خصایل و علایم بسیار جزیی بعضی از صحابهی برجسته نیز وجود داشت.
ابوبکره گوید: روزی نزد عمر فاروقس رفتم. نزد او چند نفر غذا میخوردند. به یکی که در آخر نشسته بود نظر انداخت و از او پرسید: در کتابهایی که قبلاً میخواندید چه دیدهاید؟ آن مرد - که قبلاً اهل کتاب بود - گفت: «در کتابهای گذشته خواندهام که خلیفهی رسول خدا، صدیق او خواهد شد» [۱۳۵].
ربیع بن انسس گوید: «در کتاب اول [تورات] نوشته شده بود: مثال ابوبکر صدیق مثل باران است که هر جا ببارد نفع میدهد» [۱۳۶].
حضرت ابن مسعودس گوید: ابوبکر صدیقس تعریف میکرد: «قبل از بعثت نبیصبه یمن رفته بودم. در آن جا مهمان یک شیخ ازدی سیصد و نود ساله شدم. او کتب سابقه را خوانده بود و دانش وسیعی داشت. به من گفت: به نظرم از اهل مکه هستی. گفتم: درست است. گفت: حدس میزنم قریشی باشی. گفتم: بله. گفت: به نظرم از خاندان تیم هستی. گفتم: درست است. گفت: پس فقط یک علامت دیگر باقی مانده است که باید به من نشان بدهی. گفتم منظورت چیست؟ گفت: میشود شکمتان را برای من ظاهر سازید؟ پرسیدم چرا؟! گفت: در علم صادق [کتاب آسمانی] دیدهام که پیامبری در حرم مبعوث میگردد و یک مرد کهل (میان سال) و یک جوان قوی که دافع مشکلات است، در ادای رسالت به کمکش بر میخیزند. کهل مردی سفید و لاغر با همین صفات خواهد بود که در تو مییابم و بر شکمش هم علامتی هست. پس ضرری ندارد که شکمت را به من نشان دهی. چون همه صفات آن مرد را جز همین یکی در تو میبینم. من پیراهنم را کنار زدم و شکمم را به وی نشان دادم. او علامت سیاهی در قسمت فوقانی نافم یافت و گفت: قسم به پروردگار کعبه که تو همانی!» [۱۳۷].
فتح شام بزرگ توسط خلیفهی دوم رسول خداص، حضرت عمر فاروقس صورت گرفت و این هم مطلبی بود که در کتب پیشین با تمام جزییات مهم پیش گویی شده بود و دانایان اهل کتاب از قبل آن را به خوبی میدانستند.
زید بن اسلمس تعریف میکند که حضرت عمرس گفت: «در سفری که قبل از اسلام به شام داشتم در حادثهای خسته و کوفته از یک معبد قدیمی سر در آوردم. در سایهی دیوار معبد به استراحت پرداختم. کشیشی مرا دید وبه نزدم آمد. پرسید: ای بنده خدا! چه چیز تو را وادار ساخته اینجا بیابی؟ گفتم همراهانم را گم کرده ام. او برایم آب وغذا آورد ومتوجه بودم که به من خیره میشود و باز نگاهش را پایین میاندازد. سپس به من گفت: ای مرد! تمام اهل کتاب میدانند که اکنون بر روی زمین هیچکس از من عالمتر به کتاب [کتاب آسمانی] وجود ندارد و من اوصاف تو را در کتاب دیدهام. خواندهام که چنین کسی ما را از این دیر قدیمی خارج میسازد و بر این سرزمین غالب میشود. آن گاه از من خواست تا برای او امان نامهای بنویسم. گفتم: به بیراه میروی راهب! پرسید: اسمت چیست؟ گفتم: عمر بن خطاب. گفت: قسم به خدا که آن کس تویی و در این شک ندارم. اکنون باید این دیر را با همهی چیزهایش به نام من ثبت کنی. گفتم: نیکی کردی، خواهش میکنم مکدرش مکن. اما او اصرار کرد و گفت: در نوشتن این عهد نامه ضرر نمیکنی. اگر آن کس تو باشی، من به مقصد رسیده ام و اگر تو نباشی، ضرری متوجه تو نمیشود. به ناچار گفتم «قلم و کاغذ بیاور و سپس برای او عهدنامه نوشتم و بر آن مهر زدم».
زید بن اسلم در ادامه گوید: وقتی عمر در ایام خلافت خویش به شام رفت، در آن جا همان راهب با همان عهدنامه نزد ایشان آمد. وقتی عمر او را دید، با یاد آوردن آن واقعه متعجب گردید. آن مرد قصه را باز گفت و از عمرس خواست به شرطش وفا کند. عمرس گفت: «نه عمر و نه فرزندش چنین اختیاری در این کار ندارند!» [۱۳۸].
کعب احبار/بزرگترین و معروفترین عالم یهود در زمان خود بود. او در شام میزیست و در زمان صحابهش به اسلام گروید و بعد به مدینه آمد. او منبع بسیاری از حقایق کتب پیشین راجع به اسلام و حضرت محمدصو صحابهش بود. وقتی عمر فاروقس به شام رفت، کعب به ایشان گفت: «در این کتابها نوشته شده که سرزمینهای این جا به دست کسی فتح میشود که از صالحان است. با مومنان مهربان و بر کافران سخت است. باطنش مثل ظاهر و قولش هماهنگ با کردارش است. خویشان و بیگانگان نزد او در حق مساویاند. پیروانش شبها پارسایانی هستند (که مشغول عبادت میشوند) و روزها شیرانی (که با شجاعت بر دشمن حمله میبرند)، و با همدیگر مهربان و معاون هستند. عمرس پرسید: آن چه را که میگوید صحت دارد؟ گفت: سوگند به خدا آری. فرمود: ستایش خدایی را که ما را به لطف نبی مان محمدصعزت و کرامت و شرف بخشید و بر ما رحم نمود» [۱۳۹].
عبید بن آدم و ابو مریم و ابو شعیب/علیهم گفتهاند: عمر بن خطابس هنوز در جابیه شام بود که خالد بن ولیدس با سپاهش به بیت المقدس رسید. در آنجا از او پرسیدند: اسمت چیست؟ گفت: خالد بن ولید. پرسیدند: اسم امیرتان چیست؟ گفت: عمر بن خطاب. از او خواستند عمر بن خطاب را برایشان وصف کند. خالدس صفات و ویژگیهای عمر فاروقس را برایشان شرح داد. آنان به او گفتند: بیت المقدس به دست تو فتح نمیشود. فاتح این شهر کسی است که توصیف نمودی. بعلاوه، ما در کتاب مان خوانده ایم که تمام شهرهای این سرزمین به ترتیب فتح میشوند. پس قیساریه قبل از بیت المقدس فتح میشود. بروید و اول قیساریه را فتح کنید بعد امیرتان را بیاورید تا این جا را فتح کند [۱۴۰].
یک روز کعب/از امیر المومنین عمرس پرسید: یا امیر المؤمنین! شما در خواب چیزهایی میبینید؟ حضرت عمرس از این سؤال برآشفت. کعب به ایشان گفت: منظوری نداشتم. فقط در کتاب میبینم که مردی تدابیر امور امت را در خوابش میبیند [۱۴۱].
حضرت ابن مسعودس گوید: یک مرتبه که حضرت عمرس سوار بر اسب میشد، اتفاقاً از زیر قبا قسمتی از ران او ظاهر گشت. یکی از مسیحیان نجران (یمن) چون چشمش به لکهای بر پای ایشان افتاد، فوراً گفت: این همان کسی است که در کتابهای مان این پیش گویی را خواندهایم که چنین کسی ما را از دیارمان خارج میکند! [۱۴۲](و چنین شد: در زمان خلافت عمر فاروقس شبه جزیره عرب از یهود و نصاری پاکسازی شد).
یک روز که عمر فاروقس در حال خواندن نماز بود، دو نفر یهودی به او خیره شدند و بعد یکی از دیگری پرسید: آیا او همان نیست که دربارهاش خواندهایم...؟ و دیگری سخنش را تصدیق نمود [۱۴۳].
در ایامی که خلیفهی سوم حضرت عثمان ذوالنورینس در محاصرهی شورشیان مصری قرار داشت، عبدالله بن سلامس عالم تورات که در زمان هجرت به رسول خداصایمان آورد ـ بر وی وارد شد. عثمانس از او پرسید: به نظرت از میان جنگ و صبر کدام یک بهتر است؟ گفت: صبر برای اتمام حجت بهتر است. ما در کتاب خداوند میبینیم که شما روز قیامت، هم امیر قاتلان و هم امیر کسانی که به قتل امر کردهاند، خواهید بود [۱۴۴].
حضرت طاووس/گوید: از عبدالله بن سلامس پرسیدند: در کتب سابق دربارهی عثمان چه خوانده اید؟ گفت: خوانده ایم که او در قیامت نیز امیر است، هم امیر کسانی که او را به شهادت رساندند و هم امیر آنان که از یاری کردنش شانه خالی کردند [۱۴۵].
ابو اسود دوئلی گوید: علی مرتضیس گفت: زمانی که قصد عراق را کردم پایم را در رکاب اسب نهاده بودم که عبدالله بن سلام آمد و گفت: به عراق نروید. اگر آن جا بروید تیزی لبی شمشیرها خواهد بود که شما را لمس میکند! گفتم: قسم به خدا که راست میگویی. این را قبل از تو رسول اللهصهم به من گفته بودند... [۱۴۶].
اینها شواهدی بود که برای یاران برتر رسول خداصدر کتب سابق وجود داشته است. در مورد جمیع اصحاب آن حضرت نیز به طور کلی چنین اوصاف و فضایلی پیش گفته شده است که شک در فضل و شرافت و عدالت عموم آنان از قلب میزداید. در این جا تنها چند نمونه از این پیش گوییها را ذکر میکنیم:
بغوی و ابن نعیم اصفهانی رحمة الله علیهما از کعب احبار/روایت کردهاند که وقتی نبی خدا حضرت موسی÷ اوصاف ممتاز و مخصوص امت محمدصرا در تورات دید، دعا کرد که ای کاش من از اصحاب محمدصمیبودم. اما خداوند متعال به وی اوصاف و فضایل خاص پیامبرانهاش را یاد آوری کرد و او راضی و خوشنود گردید [۱۴۷]. همچنین از او در روایات دیگری نقل شده که وصف این امت در تورات جهاد، نمازهای پنجگانه و... ذکر شده است [۱۴۸].
کعب/با علم به تورات خبر میداد که در این امت مردانی هستند که چون در بارگاه خدا به سجده میافتند، سر از سجده برنمی دارند مگر اینکه تا آن لحظه تمام کسانی که در پشت سرشان قرار داشتهاند، مغفرت شدهاند و این فضل خدا بر آنان است. کعب، اصحاب رسول اللهصرا چنین کسانی میدانست و برای همین کوشش میکرد در نمازها پشت صفوف صحابهش قرار گیرد [۱۴۹].
وقتی کعب مسلمان شد، از امیرالمؤمنین حضرت عمرس اجازه خواست تا همراه با مجاهدان اسلام برای جهاد به روم رود. عمر به او اجازه داد. وقتی وارد خاک روم شدند، به صومعهای رسیدند که در آن راهبی چهل سال عزلت گزیده بود. کعب او را صدا زد. راهب سر کشید و پرسید: چه کسی هستی؟ گفت: من کعب احبار هستم. گفت: اسمت را شنیدهام، چه میخواهی؟ کعب گفت: آمدهام تا دربارهی خودت از تو سؤال کنم. تو را به خدا سوگند میدهم که بگویی آیا این عزلت گزینی تو در این مکان برای آن نیست که در تورات خوانده ای ساکنان صومعههای سفید در روز قیامت بهترین بندگان خدا خواهند بود؟ گفت: بله. کعب گفت: باز هم به خدا سوگندت میدهم که آیا در تورات آن آیه را نخواندهای که میگوید: «آن مردان پراکنده مو وغبارآلود هستند، فرزندانشان یتیم هستند چون پدرانشان را نمیبینند و حقیقتاً یتیم نیستند، زنانشان بیوه هستند چون شوهرانشان غایباند و حقیقتاً بیوه نیستند، گاهی در یک سرزمین هستند و گاهی در سرزمینی دیگر، در راه خدا جهاد میکنند و آنان بهترین بندگان خدا هستند».؟ گفت: بله. کعب گفت: بدان که این از آن صومعهها نیست که تو خود را در آن محبوس ساخته ای. آن صوامع، خیمههای امت محمدصاست که در راه خدا جهاد میکنند. راهب چون این حقیقت را دریافت از صومعه پایین آمد و اسلام آورد و با کعب به حق گواهی داد و همراه با او با کفار روم جنگید و بعد به سوی عمرس شتافت. گویند عمرس از اسلام این دو نفر بسیار خوشش آمد. [۱۵۰]بدین طریق، بزرگترین عالم تورات با ارایهی اصحاب رسول خداصبه هم کیشان قبلی خود به عنوان مصادیق حقیقی پیش گوییهای آن کتاب بزرگ، آنان را به قبول اسلام فرا میخواند.
علامه ابن کثیر دمشقی/در کتاب تاریخ خویش به طور ضمنی این فضایل عام صحابهش را از کتب پیشین نقل کرده است:
۱- در زبور داودu، وصف خاص این امت، جهاد و عبادت ذکر شده است. «وصفی که به کاملترین صورت فقط در صحابهش نمایان بود و آیهی: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾[الفتح: ۲۹]. و نظایر آن و توصیف حضرت علی س که قبلاَ نقل نمودیم به آن صریحاً دلالت دارد».
۲- در صحف شعیا÷ خداوند متعال به بنی اسراییل خبر میدهد که در میانشان پیامبری با صفات بزرگ مبعوث میکند. پس از بر شمردن صفات او میفرماید: «امت او را بهترین امت قرار میدهم که برای ارشاد مردم بیرون کرده میشوند، با اهدای خون به خداوند تقرب میجویند، قرآن در سینههایشان خواهد بود، پارسایان شب و شیران روز خواهند بود».
۳- در صحف شعیا÷ این بشارت نیز آمده است: «شاد باش ای مکه به این فرزند که پروردگارت به تو میبخشد (محمدص)! زودا که به برکت او سرزمینها برایت وسعت مییابد و میخهایت بر زمین ثابت میگردد و دروازهی خانههایت بلند میشود و پادشاهان شهرها و اقالیم از هر طرف با هدایا به سویت میشتابند و از یکدیگر سبقت میگیرند....».
(در زمان رسول خداصبود که مکهی مکرمه شرافت مقدرش را باز یافت و پس از او در زمان صحابهش بود که این پیش گویی به طور کامل به حقیقت پیوست، مکه بر تمام شهرهای جهان برتری یافت، پادشاهان بزرگ دنیا در برابر نیروی اسلام، زانوی تسلیم خم کردند و مسلمانان بر اکثر بلاد فرمان راندند).
۴- ۴ـ در صحف الیاس÷ آمده که او با گروهی از اصحابش به سیر بلاد پرداخت. وقتی به سرزمین حجاز رسید و عربها را دید، به یارانش فرمود: به این مردم خوب بنگرید. اینان کسانی هستند که قلعهها و کاخهای عظیمتان را در اختیار خویش میآورند. پرسیدند: ای پیامبر خدا! این مردم در آن وقت پرستندهی چه چیزی خواهند بود؟ فرمود: پروردگار بزرگ را تعظیم خواهند کرد [۱۵۱]. (این پیشگویی در زمان خلافت راشده به دست اصحابش مصداق یافت).
در بخش دوم (تحت عنوان «تعداد صحابهش») آوردیم که در تورات حتی تعداد اصحاب آخرین رسول خداوند پیش گویی شده است.
در تواریخ آمده است وقتی صحابهش وارد شام شدند، علمای مسیحی با شگفتی فراوان گفتند: «آنان که با مسیح صحبت داشتند [حواریان]، به هیچ وجه از اینان برتر نبودند!» [۱۵۲]. و طبق روایتی که امام مالک/آورده، اعتراف کردند: «والله که اینان از حواریین برترند». (تفسیر ابن کثیر: سورهی فتح، تحت آیهی ۲۹)
سخن در اثبات و توضیح «عدالت صحابهش» تا همین جا ختم میشود. اما یک موضوع جانبی هست که نباید در این بحث ناگفته بماند و آن صدور لغزشهایی انسانی از صحابهش و بروز مشاجراتی در میان آنان پس از رسول خداصمیباشد که معلوم نیست به چه دلیل در ذهن بعضیها با مقولهی عدالت صحابه متضاد آمده است.
به هرحال نکتهی مهمی است و برای تکمیل بحث و اثبات مطلب، بالاجبار باید در چند صفحهی دیگر ولو به طور فشرده به آن پرداخت تا خورشید «عدالت صحابه ش» در آسمان عقیده روشنتر به تلألؤ در آید.
[۱۳۳] تفسیر طبری: ۱۱/۳۷۲، ح ۳۱۶۳۴. [۱۳۴] به تخریج ابو اسحاق و ابو نعیم در دلایل (الدر الـمنثور: ۶/۸۳ـ ۸۲). [۱۳۵] خصایص کبری (سیوطی): ۱/۵۲. تاریخ ابن عساکر (ازالة الخلفای دهلوی: ۱/۳۲). [۱۳۶. ] همان منبع. [۱۳۷] خصایص کبری (سیوطی): ۱/۵۲ تاریخ ابن عساکر: ۳۲/۲۲ ـ ۲۱ ازالة الخلفاء: ۱/۳۲-۳۱. [۱۳۸] همان منبع الـمجالسة (دینوری). [۱۳۹] به تخریج ابو نعیم (ازالة الخلفاء: ۱/۳۳ ـ ۳۲) خصایص کبری (سیوطی): ۱/۵۳. [۱۴۰] به تخریج ابن عساکر در تاریخ کبیر (ازالة الخلفاء: ۱/ ۳۳)، خصایص کبری (سیوطی): ۱/۵۴ به همین معنا در شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه: ۱/۵۶۳. [۱۴۱] حلیة الأولیاء: ۶/۴۳، خصایص کبری ۱/۵۴. [۱۴۲] طبقات ابن سعد: ۳/۱۴۷، خصایص کبری (سیوطی): ۱/۵۳، زواید کتاب الزهد عهد زرین (خطبات انور: ۲۸۶). [۱۴۳] تفسیر طبری: ۲/۶۰۱، ح ۵۶۰۳. [۱۴۴] تاریخ کبیر ابن عساکر: ۴۱/۲۳۷. [۱۴۵] طبقات ابن سعد: ۳/۱۴۷ خصایص کبری: ۱/۵۵ عهد زرین (خطبات انور: ۲۸۶). [۱۴۶] مستدرک حاکم (ازالة الخلفاء: ۱/۳۳) تاریخ کبیر ابن عساکر: ۴۱/۲۳۲. [۱۴۷] تفسیر بغوی حلیة الأولیاء: ۵/۲۸۶ – ۲۸۵. [۱۴۸] حلیة الأولیاء: ۵/۳۸۷. [۱۴۹] همان: ۵/۳۸۸ و به همین مفهوم در صفحهی ۳۸۴. [۱۵۰] همان: ۶/۷-۶. [۱۵۱] ر. ک: البدایة والنهایة: ۶/۱۷۹ به بعد. [۱۵۲] همان: ۶/۷۵.