۱- تعریف خلیفه:
از نظر لغوی لفظ خلیفه بر کسی اطلاق میگردد که دیگری او را جانشین خویش قرار داده باشد، و بر آن که دیگری را در کاری از کارها، خلیفه و جانشینش قرار دهد [۱۶].
گفته میشود: «خَلَفَ فلانٌ فلاناً» هرگاه که به جای او به انجام کاری بپردازد، خواه همراه با او باشد یا پس از او.
خداوند میفرماید: ﴿وَلَوۡ نَشَآءُ لَجَعَلۡنَا مِنكُم مَّلَٰٓئِكَةٗ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَخۡلُفُونَ ٦٠﴾[الزخرف: ۶۰].
«اگر بخواهیم به جای شما در زمین فرشتگانی را قرار میدهیم که جانشین شما شوند».
همچین این واژه بر کسی اطلاق میشود که نمایندۀ فرد دیگری است. به علت غیبت یا نبودن و یا به سبب بیماری و مرگ شخصی که این فرد نمایندۀ اوست.
خَلَائَف جمع خَلِیفَه و خُلَفَاء جمع خَلِیف است.
لیکن در اصطلاح – همانگونه که در تعریف خلافت ذکر شد – بر رهبر بزرگ دولت اطلاق میشود که این رهبر بزرگ به نام امام یا امیرالمؤمنین نیز نامیده میشود که متأخرین به او سلطان اعظم (فرمانروای برتر) لقب دادهاند.
اما دلیل نامیدن او به امام، به خاطر شباهت به امام نماز، در پیروی و اقتداء به اوست. و به این سبب خلیفه گفته میشود که او جانشین پیامبر علیه الصلاة والسلام به شمار میرود در نگهبانی دین و سیاست دنیا که به او خلیفه یا خلیفة رسول الله گفته میشود.
لیکن در نامیدن او به – خلیفة الله – اختلاف است، عدهای به اقتباس از خلافت عامهای که برای نوع انسانی وجود دارد، آن را مجاز دانستهاند.
آنهم در فرمودۀ خداوند:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗ﴾[البقرة: ۳۰].
«همانا من قرار میدهم در زمین خلیفهای را».
و فرمودۀ خداوند: ﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَكُمۡ خَلَٰٓئِفَ فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[فاطر: ۳٩].
«او آن ذاتیست که شما را در زمین قیام میکند».
لیکن جمهور علماء این نامگذاری اخیر را ممنوع قرار داده اند، به دلیل دلالتنکردن این دو آیه برآن و به سبب آن که طلب تعیین خلیفه و جانشین، برای کسی است که خود غایب باشد نه در حق آن که حاضر است... [۱٧].
حضرت ابوبکرسهنگامی که به این نام خوانده شد، آن را منع نمود و گفت: من خلیفة الله نیستم، بلکه خلیفة رسول اللهجمیباشم.
لقب (امیرالمؤمنین) از زمان تصدی خلافت توسط حضرت عمرسمرسوم گردید که مردم او را – خلیفة خلیفة رسول الله – نامیدند، و انتظار میرفت که این نام با گذشت روزگار درازتر شود و تلفظ آن سخت و دشوار گردد، زیرا آن که جانشین حضرت عمرسمیشد، حتماً خلیفة خلیفة رسول الله – نامیده میشد.
از این رو حضرت عمرسبه فکر افتاد که لقب دیگری را پیدا کند که خلیفه به آن نامیده شود، و چون از یکی از نمایندگانی که به مدینۀ منوره آمده بود، شنید که میگفت: یا امیرالمؤمنین، - آن را پسندید و به آن رضایت داد و از همان روز خلیفه به نام امیرالمؤمنین یاد شد.
متأخرین او را سلطان اعظم نامیده اند، زیرا او در میان امت از بالاترین سلطه و قدرت برخوردار است.
[۱۶] منهاج السنة النبویة – ابن تیمیه ج ۱ ص ۱۳٧. [۱٧] مقدمه ابن خلدون، ص ۱٩۱ و الأحکام السلطانیة تألیف ابویعلی، ص ۱۱.