خلافت اسلامی

فهرست کتاب

ب- حقوق خلیفه:

ب- حقوق خلیفه:

آنچه تذکر داده شد وظایف و مسئولیت‌های خلیفه یا رئیس دولت بود، اکنون باید بررسی شود که حقوق او کدامند؟ آن که آراء دانشمندان مسلمان را مورد بررسی قرار دهد، به این نتیجه می‌رسد که این حقوق به دو حق اساسی برمی‌گردند:

۱- اطاعت و فرمانبرداری.

۲- نصرت و یاری و مددکاری.

۱- حق اطاعت:

به محض آن که خلیفه از سوی امت یا نمایندگان آن انتخاب و برگزیده شود بر همۀ افراد امت شنیدن و اطاعت‌کردن از او در سختی و آسانی و در شادی و ناخوشی واجب می‌گردد.

در این زمینه اکثریتی که به او رأی داده‌اند و اقلیتی که از رأی دادن امتناع ورزیده اند یا بر ضد او رأی داده اند، برابرند.

اساس این امر فرمودۀ خداوند است که می‌فرماید: «فرمانبرداری کنید از خدا و فرمانبرداری کنید از رسول او و فرمانروایان از جنس خویش».

و فرمودۀ رسول اکرمج: «مَنْ خَلَعَ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ لَقِىَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ حُجَّةَ لَهُ..» «کسی که دستی را از اطاعت (زمامدار) بکشد در روز قیامت با خداوند روبرو می‌شود، در حالی که دلیلی ندارد». و فرمودۀ شان: «مَنْ بَايَعَ إِمَاما فَأعْطَاهُ صَفْقَةَ يَدِهِ، وثَمرَةَ قَلْبِهِ، فَليُطِعهُ مَا استطاعَ..». «کسی که با امامی بیعت کند و به او عهد دست و میوۀ دلش را بدهد باید در حد توان از او اطاعت نماید». و فرمودۀشان که «يَدُ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَمَنْ شَذَّ شُذَّ فِي النَّارِ» «دست (بلاکیف) خدا با جماعت است کسی که تک‌روی کند به گوشه‌ای از جهنم انداخته می‌شود».

از این حق نتایج زیر حاصل می‌شود:

۱- این که تمام افراد امت باید متحد و پشتوانۀ حکومت شرعی‌شان باشند آن را تائید و تقویت کنند، و با همۀ توان در راه آن قربانی دهند.

۲- حکومت حق دارد در هر لحظه‌ای که مصلحت امت و امنیت دولت ایجاب می‌کند بر تمام دار و ندار ملت – مال و متاع و زندگی افراد – دست گذارد، به این معنی که حکومت اسلامی حق دارد در موارد ضروری، علاوه بر زکاتی که شریعت آن را تعیین و فرض نموده، مالیاتی اضافی در حدی که آن را برای مصالح ملت لازم می‌داند، وضع نماید.

۳- حکومت حق سربازگیری اجباری را از همۀ افراد شایسته برای خدمت سربازی در موارد ضروری دارد [۸۶].

حد و مرز اطاعت:

باید دانست حق اطاعتی که بر هر فرد در برابر دولت واجب است و در رئیس آن خلاصه می‌گردد، مطلق و بدون حد و مرز نیست، بلکه دو حد و مرز دارد: ۱- استطاعت و توانایی: یعنی هر فرد بتواند تعهدات خود را نسبت به دولت انجام دهد و قادر به انجام اعمالی باشد که از جانب دولت به او سپرده می‌شود.

اساس این تعریف فرمودۀ خداوند است که:

﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا[البقرة: ۲۸۶]. «خداوند مکلف نساخته احدی را مگر به اندازۀ توان او».

و فرمودۀ رسول اکرمجدر آنچه که عبدالله بن عمرباز ایشان روایت نموده که فرمودند: «كُنَّا إِذَا بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ جعَلَى السَّمْعِ وَالطَّاعَةِ يَقُولُ لَنَا فِيمَا اسْتَطَعْتُمْ» «هرگاه با پیامبرجبر شنیدن و اطاعت پیمان می‌بستیم، برای ما می‌فرمود که «در آنچه توانستید» [۸٧].

۲- اطاعت در آنچه که حق و خیر است

اما هرگاه امر مورد نظر با نص کتاب و سنت تعارض و ضدیت پیدا کند، هرگز شنیدن و اطاعت لزومی ندارد.

اساس آن فرمودۀ رسول اکرمجاست که «لا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةٍ، إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ» «اطاعتی در نافرمانی (خدا) نیست، لیکن اطاعت در کار پسندیده و معروف است» [۸۸]. و فرمودۀ‌شان: «لاَ طَاعَةَ لِمَنْ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ» «کسی که اطاعت خدا را ننماید، فرمان‌بردن از او لازم نیست».

و فرمودۀ‌شان: «فرمانبرداری از کسی که در برابر خداوند نافرمانی نماید لازم نیست» [۸٩].

اینک برایتان مثالی می‌آوریم که به ما نشان می‌دهد، مسلمانانی نخستین چگونه این نصوص را فهمیده و تطبیق می‌نمودند. حضرت عمرسبرای مردم خطبه‌ای خواند و فرمود: «اگر در من کجی‌ای دیدید مرا راست کنید... مردی از عامۀ مسلمین برخاست و گفت: «هرگاه در تو کجی‌ای دیدیم آن را با تیزی شمشیرمان راست خواهیم کرد». حضرت عمرستبسم نمود و فرمود: «ثنا باد مر خداوندی را که در رعیت عمر مردی را قرار داده که او را با تیزی شمشیرش راست می‌کند».

مسلمانان پارچه‌هایی (جامه‌هایی سیاه خط‌دار) از یمن به غنیمت گرفتند که مقداری پارچه به حضرت عمر بن خطابسو مقداری هم به پسرش عبدالله رسید.

چون حضرت عمرسبه جامۀ بلندتر و کاملتری نیاز داشت، پسرش هم سهم خود را به او داد و او از هردو پارچه برای خویش جامه‌ای ساخت، لیکن چون ایستاد تا برای مردم خطبه گوید: گفت: ای مردم بشنوید و اطاعت کنید!.

سلمان فارسیسایستاده و گفت: «نه شنیدن حرف تو بر ما لازم است و نه هم فرمانبرداری از تو».

حضرت عمرسگفت: چرا؟

سلمانسگفت: این جامه را از کجا درست کردی در حالی که به تو فقط یک تکه پارچه رسیده بود و تو مردی بلندقد هستی؟

حضرت عمرسفرمود: شتاب مکن!.

بعد فریاد زد: عبدالله! کسی پاسخ نداد.

گفت: ای عبدالله بن عمر!.

گفت: بلی یا امیرالمؤمنین!.

گفت: ترا به خداوند سوگند می‌دهم که آیا جامه‌ای که پوشیده‌ام جامۀ تو نیست؟

گفت: آری.

سلمانسگفت: اکنون می‌شنویم و اطاعت می‌کنیم».

حق نصرت و همکاری:

ظاهراً تصور می‌شود که حق نصرت و همکاری در ضمن حق اطاعتی که در بارۀ آن بحث کردیم داخل است، و دانستیم که این حق در دولت بر هر فرد فرض و لازم است، مشروط بر این که کاری که اطاعت در آن مطلوب است با نصی قطعی از نصوص کتاب و سنت در تضاد نباشد، همچنین بیان نمودیم هر حکمی را که دولت و حکومت قانونی و شرعی برای مصلحت ملت و تأمین امنیت کشور صادر می‌کند، هر فرد مکلف به اجرای آنست، و باید در این راه از هیچگونه ایثار و قربانی دریغ نورزد.

بنابراین، اطاعت و نصرت، فرمانبرداری و یاری‌دادن دو حق به هم پیوسته اند که عملاً تفکیک میان آن دو ناممکن است.

از این رو عده‌ای از کاوشگران و نویسندگان معاصر این دو مورد را باهم یکی دانسته و زیر عنوان بحثی واحد به نام (حق اطاعت و فرمانبرداری) [٩۰]مورد بررسی قرار داده‌اند.

لیکن باید دید که چه حکمتی وجود داشته که دانشمندان گذشته در هنگام بحث‌شان قرار داده‌اند؟

یکی از دانشمندان معاصر حکمت این مطلب را توضیح داده، می‌گوید: «شاید این که آنان حق نصرت را برای زمامدار، جدا از حق اطاعت یاد کرده اند، به مفهوم دیگری اشاره می‌کند که شرایط جهان معاصر آن را به صورت خاصی پدیدار نموده است.

این مفهوم دوستی و محبت همۀ هموطنان به رئیس دولت اسلامی ایست که تعیین او از طریق بیعت همۀ ملت با اکثریت آن انجام یافته است.

یعنی اسلام - از دیدگاه فقه ما - معتقد است که برآن اقلیتی که با رئیس دولت بیعت نکرده و به او رأی مخالف داده اند واجب است، در صورتی که او رأی اکثریت را به دست آورده باشد، به دوستی و محبت او ادامه دهند.

گویی اسلام از تعقیب اصول و روش احزاب سیاسی که در دموکراسی غرب وجود دارد، منع می‌کند، زیرا در غرب از افترا بر حکومت موجود و وارونه نشان دادن هر فعالیتی که از سوی آن به عمل می‌آید، هیچگونه کوتاهی به عمل نمی‌آید» [٩۱].

[۸۶] منهاج الإسلام فی الحکم ص ۱۳۲. [۸٧] بخاری و مسلم. [۸۸] بخاری و مسلم. [۸٩] مسند احمد. [٩۰] منهاج الإسلام فی الحکم ص ۱۳۱. [٩۱] نظام الحکم فی الإسلام، ص ۸۲ د. محمد عبدالله العربی.