شرایطی که همه برآن اتفاق دارند
از توضیحات گذشته به این نتیجه میرسیم که شرایطی که باید در ولی امر مسلمین موجود باشد و همۀ مذاهب اسامی برآن اتفاق دارند عبارتند از:
۱- اسلام – به دلیل فرمودۀ خداوند که
﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾[النساء: ۵٩]. «فرمانبرداری کنید از خدا و فرمانبرداری کنید از پیامبر و فرمانبداری کنید از فرمانروایانی که از جنس شما هستند» یعنی از شما مسلمانان. پس واجب است که خلیفه مسلمان باشد. و به دلیل فرمودۀ خداوند: ﴿وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا﴾[النساء: ۱۴۱]. «و هرگز خداوند برای کافران بر مؤمنان راهی قرار ندادهاست». و خلافت بزرگترین راههاست. مسلم است که این امانت باید به دست کسی سپرده شود که به این دین ایمان دارد، و به کسی واگذار نگردد که بدان ایمان ندارد [۶۱].
۲- مردبودن – به دلیل فرمودۀ خداوند ﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾[النساء: ۳۴]. «مردان قیم زنانند» [۶۲]. و به دلیل فرمودۀ آن حضرتجکه «لَنْ يُفْلِحَ قَومٌ وَلَّوْا أَمْرَهُمْ امْرأة». «هرگز رستگار نمیشود قومی که ولایتشان را به زنی بسپارند چون مشکلات ریاست دولت سخت و دشوار و بسیار است و زنان – غالباً – از به پاداشتن و انجامدادن همۀ آن خواستهها ناتوان میباشند».
اگر تاریخ برای ما بیان میکند که زنان معدودی در انجام وظیفۀ دولت موفق بودهاند، این امر تحت شرایط ویژهای بوده و هرگاه عدد به تعداد مردانی که این کار را بدوش گرفته اند، مقایشه شود خیلی کم و نادر است که این خود واضحترین دلیل است که مردم درک کرده اند که جز مردان، کسی شایستگی این مقام را ندارد.
۳- عدالت- به صورتی که در استقامت و رستگاری مشهور بوده و از پیروی هوای نفس دروری گزیند و حریص باشد به این حق را به صاحبش برساند، و با دقت کامل والیان و کارمندان و کارگزاران خود را زیرنظر داشته باشد، بنحوی که آنان را به انجام وظیفشان و ادای حقوق به صاحبان آن وادار کند [۶۳].
۴- کاردانی و شایستگی- این که دارای رأی و تدبیری نیکو بوده، سیاست انجام مسئولیتهای خلافت براید. یعنی از دین حمایت و نگهبانی کند، سیاست امت را به پیش برد. مصالحشان را رعایت نموده و در اجرای قوانین و اقامۀ حدود، دوراندیش بوده، در جهاد با دشمنان دلیر باشد، به مسائل سیاسی دانا و به امور جنگی و فرماندهی سپاه وارد باشد.
۵- علم- در حدی که از فرهنگ و معارف زمان خود آگاه بوده و عالم به احکام شرعی باشد، زیرا او مکلف به اجرای آن (احکام شریعت) است و در صورت عدم اطلاع از آن ممکن نیست آن را به مرحلۀ اجرا درآورد [۶۴].
اما شرط نیست که به درجۀ اجتهاد در اصول و فروع دین رسیده باشد، زیرا میتواند در این زمینه از فقهاء و علمای متخصص یاری جوید [۶۵].
۶- سلامت- یعنی سلامتی حواس و اعضاء از نقصی که در اندیشه و عمل او اثر میگذارد، مانند دیوانگی، کوری، کری، گنگی و قطع دو دست و دو پا، زیرا این نواقص در اندیشه عمل و آمادگی او در انجام کارهایی که به او محول شده اثر میگذارد، و هرگاه عضوی از این اعضاء را از دست داده که فقط بدقیافه شده مانند از دستدادن یکی از این اعضاء که در این صورت شرط سلامت، کمال است (عقل و فکر سالم) [۶۶].
[۶۱] به أصول الدعوة د. عبدالکریم زیدان ص ۱۶۳ و ۱۶۴ مراجعه کنید، برخی از خوارج امامت زن را جواز میدهند، به روضة القضاة سمنانی ج ۱ ص ۶۲ تحقیق د. صلاح الدین الناهی، مراجعه شود. [۶۲] به أصول الدعوة د. عبدالکریم زیدان ص ۱۶۳ و ۱۶۴ مراجعه کنید، برخی از خوارج امامت زن را جواز میدهند، به روضة القضاة سمنانی ج ۱ ص ۶۲ تحقیق د. صلاح الدین الناهی، مراجعه شود. [۶۳] نظام الحکم فی الاسلام تألیف د. محمد یوسف ص ۶۸. [۶۴] مقدمه ابن خلدون ص ۱٩۳ و اصول الدعوه ص ۱۶٧. [۶۵] نظام الحکم فی الاسلام ص ۶۸. [۶۶] به مقدمه ابن خلدون ص ۱٩۳ و ۱٩۴ مراجعه شود. ابن حزم معتقد است که وجود نقص در حواس یا جسم او زیان نمیرساند در صورتی که از عقل کامل و سلامت فکر برخوردار باشد. به الفصل ج ۴ ص ۱۶٧ مراجعه کنید.