سعید بن زید در زمان عمرس:
همانطوری که ابوبکرس به نظر و رأی سعیدس اعتمادکامل داشتند، عمرسنیز به آراء و پیشنهادهای وی اعتماد داشتند و سعیدساز خیرخواهی نسبت به عمرسو سایر مسلمانان خودداری نمیکردند و از مجالس آنان دوری نمیکرد و در روایات و منابع آمده است که به عمرسخبر رسید، که بعضی از فتنهگران گمان میکنند که بیعت مسلمانان با ابوبکرسیک بیعت ناگهانی و غیر مترقبه بوده است. بنابراین حضرت عمرسبه منظور ایراد سخنانی تاریخی و مهم بالای منبر رفتند و در گوشۀ سمت راست منبر سعید بن زیدس ایستاده بود، عبدالرحمن بن عوف به سعید بن زیدسگفتند: عمرسامشب بر منبر سخنانی خواهند گفت که هیچکس تا حالا چنین سخنی نگفته است، سعید بن زید این حرف را ناپسند دانستند و گفتند: شما از کجا میدانید او سخنی میگوید که کسی تا حال آنرا نگفته است؟ و سعیدستا آن لحظه از توطئه و گفتۀ فرومایگان و اوباش آگاه نبودند. عمرساحادیث نادر و کمیابی ایراد فرمودند، و از آیه رجم صحبت کردند، و در مورد این گفته رسول اکرمص که فرمود: در مورد من زیادروی نکنید چنانچه در مورد عیسی پسر مریم زیاده روی کرده شد، زیرا من بندهای هستم، بگویید محمد بندهی الله و رسول او است. بعد گفتۀ اوباش را رد کردند.
حضرت عمرسوقتی امیر مؤمنان قرار گرفت خوراکش را کم کرده و لباسهای کلفت میپوشیدند، صحابه شدر مورد این وضع زندگی که داشت با او صحبت کردند و به وی گفتند: اگر شما غذای خوبی بخوری باعث تقویت شما در راه حق میشود! گفتند: میدانم که شما خیرخواه من هستید، ولی من دو دوستم، رسول اکرمص و ابوبکر صدیقس را بر یک راهی ترک کردهام، که اگر راه آنان را ترک نمایم به منزل مقصود، با آنان نخواهم رسید. عمرساز صحابه در این باره مشورت خواستند. عمرس به وی گفتند: بخور و بنوش و سعید بن زیدس نیز همین نظر را دادند.