یاران جوان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

قصه زن مخزومی:

قصه زن مخزومی:

در بخاری از عروهسروایت شده زنی در زمان رسول خداص در غزوه فتح مکه دزدی کرد قومش نزد اسامهس رفتند تا از او شفاعت کند. وقتی اسامهس با رسول خداص در مورد او صحبت کرد و شفاعت خواست چهره رسول خداص از شدت ناراحتی تغییر کرد و سرخ شد و فرمود: آیا با من در مورد حدی از حدود خدا صحبت می‌کنی و شفاعت می‌خواهی اسامه گفت: ای رسول خداص برای من طلب مغفرت کن و مرا ببخش.

به (موقع) شام رسول خداص به منبر رفته و خطبه‌ای خواندند و در آن ثنا و تعریف خدا را بیان کردند و بعد فرمودند: آنانی که قبل از شما بودند به این دلیل هلاک شدند که هرگاه در میان آنان انسانی قوی دزدی می‌کرد او را ترک می‌کردند و اگر ضعیفی دزدی می‌کرد بر او حد جاری می‌کردند. قسم به ذاتی که جان محمدص در اختیار اوست اگر فاطمه بنت محمدص دزدی کرده بود دستش «معاذ الله» را قطع می‌کردم. سپس رسول خداص در مورد آن زنی که دزدی کرده بود دستور داد که دستش قطع کرده شود و بعداً آن زن خوب توبه کرد.