یاران جوان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

ابوبکرس لشکر اسامه را می‌فرستد:

ابوبکرس لشکر اسامه را می‌فرستد:

وقتی اعراب از خبر رحلت رسول اللهص آگاه شدند تعدادی از دین برگشتند و مرتد شدند. حضرت ابوبکرس به اسامه فرمود: به همان سو که رسول اللهص به تو دستور داده است حرکت کن، بعضی از صحابه گفتند: ای خلیفه رسول خداص بعضی از اعراب علیه تو متفرق شدند، تو با این لشکر پراکنده نمی‌توانی کاری بکنی، بگذار اینان علیه مرتدین آماده باشند تا بوسیله شان مرتدین را از بین ببری، زیرا اهل مدینه از حمله آنان در امان نیستند در حالی که زنان و کودکان نیز در آنجا هستند (زندگی می‌کنند) اگر تو در مورد غزوه روم حالا صبر کنی تا این که اسلام قوی گردد و مرتدین به اسلام برگردند یا بوسیله شمشیر هلاک گردند بعد لشکر اسامه را اعزام داری، ابوبکرسفرمود: قسم به ذاتی که جانم در اختیار اوست اگر گمان می‌کردم که درندگان مرا در مدینه می‌خورند باز هم لشکر اسامه را از رفتن منع نمی‌کردم، چه ضرورتی دارد که لشکر برگردد در حالیکه رسول خداص که بر او وحی نازل می‌شود فرمود: لشکر اسامه را بفرستید، و ابوبکرساز اسامهسبرای عمرساجازه خواست که همراه او بماند، و آنانی را که از فرماندهی اسامه ناراضی بودند بنزد خود طلبید و بر آنان خشم کرد و بیرون راند و حتی یک نفر هم از لشکر باقی نماند، و ابوبکرسهمراه مسلمانان برای بدرقه لشکر بیرون آمدند، ابوبکرسپیاده بود و اسامهسسوار، و اسامه فرمود: ای خلیفه رسول خدا! یا شما سوار شوید یا من پیاده می‌شوم. فرمود: به خدا پیاده نشو و من هم سوار نمی‌شوم، چرا لحظه‌ای پاهایم را در راه خدا غبار آلود نکنم زیرا مجاهد در مقابل هر قدمی که بر می‌دارد هفتصد نیکی برایش نوشته می‌شود و تا هفتصد درجه ترفیع داده می‌شود و هفتصد گناه از گناهانش کم میگردد. قبل از برگشتن به اسامه و لشکریانش وصیت کردند و فرمودند: ای مردم شما را به ده صفت نصیحت می‌کنم آن‌ها را از من یاد بگیرید: خیانت نکنید، فریب ندهید، نخلها را قطع نکنید و نسوزانید و درخت میوه داری را قطع نکنید مگر بخاطر غذا خوردن، از کنار کسانی می‌گذرید که در عبادتگاه و صوامع وقت می‌‌گذرانند و عبادت می‌کنند آنان را به دین اسلام دعوت دهید و با نام خدا از حق دفاع کنید سپس به اسامه فرمود: دین و امانت و خاتمه اعمالت را به خدا می‌سپارم و تعداد لشکر اسامه سه هزار نفر بود که در بین آنان هزار نفر اسب سوار وجود داشت جنگ به نفع مسلمانان خاتمه یافت و لشکر پیروز شد و غنیمت زیادی به دست آمد، خداوند او و لشکر را سالم و موفق به مدینه برگرداند، مسلمانان فرمودند: لشکری که مانند لشکر اسامه سالم برگردد تا حالا ندیده ایم، اسامهسهنگام رفت و برگشت به نزد قبایلی که بر اسلامشان ثابت و باقی بودند رفت و به آنان بشارت داد و بر قبایل دیگری که گمان می‌کردند که مسلمانان دچار هرج و مرج و ضعیف هستند گذشت هر چند که این قبایل قصد ارتداد را داشتند ولی وقتی قدرت و توانایی لشکر اسامه را دیدند گفتند: اگر مسلمانان در مدینه قدرت و توانایی نداشتند و در میان آن‌ها ضعف و ترس بود این لشکر را به طرف جنگ روم روانه نمی‌کردند و اگر ابوبکر نیازی به این لشکر برای جنگ مرتدین داشت این لشکر را به جنگ مرتدین می‌فرستاد. به همین علت آن قبایل بر اسلامشان ثابت ماندند. و مرتد نشدند. اسامهس بعد از این غزوه موفق و پیروز، در وادی قری نزدیک مدینه سکونت کرد، بعد مسکنش را به دمشق منتقل کرد سپس به مدینه برگشت.