عمرس به ایشان تعلیم میدهد که چگونه قضاوت کنند:
عمرس دریایی از علم بود که سرچشمهاش نمیخشکید، با وجود احترام و ارزشی که نسبت به زیدسقایل بود فراموش نمیکرد که او عالم جوانی است و طلابی که نیاز به تعلیم و تجربه استاد و بزرگتر نداشته باشند خیلی کم هستند، بنابراین عمرس از راهنمایی و توجه او غافل نبود، بویژه در امور زندگی روزمره با او بخل نمیورزید، زیرا اغلب جوانان به تجربههای سالمندان و بزرگان نیازمندند، و عمرس از این تجربه نسبت به زیدس دریغ نمیکرد. شعبی روایت میکند: که میان عمرس و ابی ابن کعبس مخاصمهای اتفاق افتاده بود، به نزد زید بن ثابت آمدند و او را بین خودشان داور قرار دادند تا در بین آنان داوری کند، عمرسگفت: ما پیش شما آمدیم تا بین ما داوری کنی، و انسان باید پیش داور در خانهاش حاضر شود. زیدس صدر جایگاه را برای عمرس خالی کرده و به ایشان گفت: ای امیر مؤمنان اینجا (بنشین) عمرس به او گفت: این اولین ظلمی است که در قضاوتت مرتکب شدی، من در کنار خصم خود مینشینم هر دو جلوی او نشستند، أبّی ادعا میکرد و عمر انکار میکرد، زید به أبی گفت: امیرالمؤمنین را از سوگند یاد کردن معاف کن، و من برای کسی غیر از ایشان این سؤال را نکردهام، عمرس نظر و توجه زید را به سوی این مطلب جلب کرده که برای شما مناسب بود که مرا با هر فرد مسلمان (در قضاوت) برابر بدانی و با دیگران فرقی ندارم.