گفتگو میان عبدالله بن عبدالله و پدرش:
طبرانی از اسامه بن زیدس روایت میکند که فرمود: زمانی که رسول خدا از بنی مصطلق بر میگشت، عبدالله بن عبدالله بن ابی ایستاده و شمشیرش را علیه پدرش از نیام کشید و فرمود: قسم به خدا شمشیرم را در نیام نخواهم کرد تا زمانی که نگویی که محمد فرد باعزتی است و من فرد ذلیلی هستم، پدرش گفت: وای بر تو محمد فرد باعزتی است و من فرد ذلیلی هستم، خبر این داستان به محمد رسید پیامبرص از این کار خشنود شد و از این کارش تشکر کرد.