به هنگام وفات نوۀ آن حضرتص همراه ایشان بود:
از اسامه پسر زید بن حارثه روایت شده است که گفت: ما نزد پیامبر خداص بودیم، یکی از دخترانش برای رسول خداص قاصدی فرستاد که بنزد او برود زیرا بچهاش در آستانۀ وفات بود. پیامبر اکرمص بلند شد و به همراه ایشان سعد بن عباده، معاذ بن جبل، ابی بن کعب و زید بن حارثه و مردانی دیگر، بلند شدند، و من نیز با ایشان رفتم، بچه نزد رسول خداص آورده شد، در حالی که خیلی تند تند نفس میزد، گویا در مشکیزۀ کهنهای قرار داشت، با دیدن این حالت سخت بچه، چشمهای مبارک رسول خداص پر از اشک شدند، سعد به آن حضرت گفت: ای رسول خداص این چیست؟ فرمود: این رحمتی است که خداوند در قلب بندگانش قرار داده است و خداوند بر بندگان مهربانش رحم میکند.