ویژگی های کلی اسلام

فهرست کتاب

١) ربانی‌بودن هدف و مقصد

١) ربانی‌بودن هدف و مقصد

منظور ما از ربانی‌بودن هدف و مقصد این است که دین اسلام آرمان نهایی و هدف پایانش را، [برقراری] پیوند و رابطۀ نیکو با خداوند أ و دستیابی به رضایت و خشنودی او قرار می‌دهد و این است آن بزرگترین هدف اسلام و به تبع آن بزرگترین هدف انسان و نقطۀ مورد توجه و پایان آرزوها و تلاش و تکاپویش در زندگی:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدۡحٗا فَمُلَٰقِيهِ ٦ [الإنشقاق: ٦].

«هان ای انسان! تو پیوسته با تلاشی بی‌امان و رنج فراوان به سوی پروردگار خود رهسپاری و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد».

﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ ٤ [النجم: ٤٢].

«و اینکه قطعاً پایان راه به پروردگار تو منتهی می‌شود».

این که اسلام آرمان‌ها و اهداف دیگری دارد که فردی اند و اجتماعی، جای اندک بحثی هم ندارد، اما با درنگ و بازاندیشی درمی‌یابیم که این اهداف در حقیقت در خدمت همان آرمان برتر، یعنی خشنودی خدا و دریافت پاداش نیک می‌باشند؛ از این رو هدف اهداف و آرمان آرمان‌ها، همین است و بس.

درست است که در اسلام قوانین تجاری و نظامی و معاملاتی وجود دارد، اما مقصود از آن‌ها، سامان‌بخشیدن به زندگی مردم به منظور تأمین آسایش، و نجات آن‌ها از کشمکش بر سر کالای بی‌ارزش دنیا می‌باشد، تا بدین وسیله فرصت یابند که خدا را بشناسند، فرمان‌هایش را بپذیرند و در زمینه‌های مورد پسند او، به تلاش و تکاپو بپردازند.

و در اسلام جهاد و پیکار با دشمنان وجود دارد، اما هدف نهایی این است که:

﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِۚ [الأنفال: ٣٩].

«تا فتنه‌ای باقی نماند (و دشمنان نیروئی نداشته باشند که با آن بتوانند شما را از اجرای فرمان‌های خدا بازدارند) و دین خالصانه از آنِ خدا گردد».

همچنین در اسلام جستجوی روزی در اطراف و جوانب این کرۀ خاکی، و بهره‌گیری از پاکی‌ها، مورد تشویق قرار گرفته است، اما هدف نهایی همان به جای‌آوردن شکر نعمت‌های خدا و ادای حق اوست:

﴿كُلُواْ مِن رِّزۡقِ رَبِّكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لَهُۥۚ بَلۡدَةٞ طَيِّبَةٞ وَرَبٌّ غَفُورٞ [سبأ: ١٥].

«از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جای آورد، سرزمینی است پاک و پاکیزه و (آفریدگارتان) آفریدگاری است بس آمرزنده».

تمامی آنچه از قانون و توجیه و راهنمایی در دین اسلام وجود دارد، تنها به منظور آماده‌نمودن انسانی برای بندگی و عبادت کامل و خالصانه خدای یگانه می‌باشد و نیز برای اینکه انسان کاملاً فرمان‌پذیر و بندۀ خدا باشد و نه بندۀ کسی و یا چیزی غیر از او. به همین دلیل روح و گوهر اسلام همان توحید است. بدین معنا که انسان به این آگاهی و دانش برسد که قانونگذار و فرمانروا و فریادرسی جز خدا وجود حقیقی ندارد و او را در فرمان‌پذیری و داوری و در یاری‌جستن و کمک‌خواهی یگانه و جدا سازد، نه کسی را با او، و نه او را با کسی شریک سازد. این است معنای: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥ [الفاتحة: ٥]. ((پروردگارا!) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم!.

که فرد مسلمان روزانه حداقل هفده بار به هنگام خواندن سورۀ فاتحه در تمامی رکعات نمازها آن را تکرار می‌کند. خداوند پیام‌آورش محمد  ج را مخاطب و متوجه این حقیقت نمود و به او فرمان داد که آن را آشکار ساخته و به توده‌های مردم برساند. در این مورد می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّنِي هَدَىٰنِي رَبِّيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ دِينٗا قِيَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۚ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٦١ قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢ لَا شَرِيكَ لَهُۥۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرۡتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ١٦٣ قُلۡ أَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡغِي رَبّٗا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيۡءٖۚ وَلَا تَكۡسِبُ كُلُّ نَفۡسٍ إِلَّا عَلَيۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرۡجِعُكُمۡ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمۡ فِيهِ تَخۡتَلِفُونَ ١٦٤ [الأنعام: ١٦١ – ١٦٤].

«بگو: بی‌گمان پروردگارم (با وحی آسمانی و قرآنی) مرا به راه راست رهنمود کرده است و آن دین راست و استوار و پابرجا یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقگرا (و از روش‌های انحرافی محیط خود، رویگردان) بوده و از زمرۀ مشرکان نبود. بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من برای خداست که پروردگار جهانیان است. او را هیچ شریکی نیست. و به همین دستور داده‌شده‌ام و من اولین تسلیم‌شدگان (این دستور) هستم. بگو: آیا (سزاوار است) که اختیار خود را جز خدا به کسی یا چیزی دیگر بسپارم و حال آنکه خدا پروردگار و صاحب اختیار هر چیزی است؟ حال آنکه او پروردگار همه چیز است. و هر کسی تنها به زیان خودش مرتکب گناه می‌شود. و هیچکس بارِ گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد. آن‌گاه به سوی پروردگارتان باز می‌گردید و شما را از (اعمالتان و) اختلافاتی که داشتید، آگاه می-سازد».

در حقیقت هدف آفرینش انسان تنها این نیست که بخورد و بنوشد و به تفریح و بازی بپردازد، سپس به سان یک حیوان سر بر خاک بگذارد و بمیرد؛ همانند آن‌هایی که خداوند در باره‌شان می‌فرماید:

﴿يَتَمَتَّعُونَ وَيَأۡكُلُونَ كَمَا تَأۡكُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ [محمد: ١٢].

«بهره می‌گیرند و لذت می‌برند و همچون چهارپایان (بی‌خبر از سرانجام کار) می‌چرند و می‌خورند!».

هدف آفرینش انسان به حقیقت بسی برتر و ارزشمندتر از این‌هاست. مشهور است که نادان زندگی می‌کند تا بخورد، و خردمند می‌خورد تا زندگی کند، اما اینجا پرسشی می‌ماند که پاسخ آن بسیار ضروری است و آن اینکه زنده‌ماندن خردمند برای چیست؟ خود زندگی هدف نیست تا ذاتاً مورد نظر باشد و به ناچار هدفی باید باشد که انسان برا نیل به آن زندگی کند، این هدف کدام است؟ ماتریالیستها که در جهان بینی و فلسفۀ خود پاسخی کامل نمی‌یابند، اما مؤمنان و دینداران می‌گویند: هدف زندگی انسان این است که آفریدگارش را بشناسد و او را عبادت کند. یعنی: مشتاقانه و با طلب کمک از او، فرمان‌هایش را کاملاً اجرا کند و مأموریت سفارت و جانشینی او را بر روی زمین به انجام رساند.

بدین ترتیب وقتی زندگی نادان برای خوردن و خوردن دانا برای زنده‌ماندن است، پس (می‌توان گفت: که) زنده‌ماندن مؤمن برای عبادت خدای یگانه است.

قرآن ضمن بیان هدف آفرینش جن و انسان این حقیقت را آشکارا مقرر داشته و بدان تصریح می‌نماید:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧ [الذاریات: ٥٦ – ٥٨].

«من پریان و انسان‌ها را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام. از آنان نه درخواست هیچگونه رزق و روزی می‌کنم و نه می‌خواهم که مرا خوراک دهند. تنها خدا روزی‌رسان و قدرتمند است و بس».

فراتر از این، قرآن بیان می‌دارد که آفرینش تمام هستی فرد است و فرودست آن، آسمان‌ها و زمین آن، هدفی جز این نداشته که مردم پروردگارشان را به عنوان دانا و توانای مطلق بشناسند. و این همان شناختی است که ورودی همۀ هدایت‌ها و کلید تمامی نیکی‌ها و خوبی‌هاست. خداوند در این زمینه می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ وَمِنَ ٱلۡأَرۡضِ مِثۡلَهُنَّۖ يَتَنَزَّلُ ٱلۡأَمۡرُ بَيۡنَهُنَّ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ وَأَنَّ ٱللَّهَ قَدۡ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عِلۡمَۢا ١٢ [الطلاق: ١٢].

«خدا همان است که هفت آسمان و همانند آن زمین را آفریده است. فرمان (خدا) همواره در میان آن‌ها جاری است تا بدانید خداوند بر هرچیزی تواناست و آگاهی او همه چیز را فرا گرفته است».

انسان بدین ترتیب، برای خودش آفریده نشده است، چرا که هر موجودی در این هستی، به منظور ارائه خدمت به غیر خودش خلق گردیده است. وی همچنین برای خدمت به موجود دیگری از آفریده‌های این جهان نیز آفریده نشده است، برعکس، همۀ آنچه که در هستی موجود است برای خدمت رسانی به وی رام گردانیده شده‌اند، چنانکه خدا می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَأَسۡبَغَ عَلَيۡكُمۡ نِعَمَهُۥ ظَٰهِرَةٗ وَبَاطِنَةٗۗ [لقمان: ٢٠].

«آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را که در آسمان‌ها و زمین است، مسخر شما کرده و نعمت‌های خود را – چه ظاهری و چه باطنی – بر شما گسترده و افزون ساخته است؟».

هرآنچه در این هستی است، برای انسان آفریده شده است. اما انسان خود برای خدا خلق شده است، برای شناختن و عبادت او و برای ادای امانتش در زمین. و همین به عنوان شرف و افتخار کافی است: سروری تمامی هستی و تنها بندگی آفریدگار آن.