پرورش فرد صالح:
افراد، سنگ بنای ساختمان عظیم جامعه میباشند. بر این اساس، دین اسلام اهتمام جدی و عنایت شدیدی نسبت به فرد، در تمامی مراحل زندگیاش به عمل میآورد، و چیزی را نه در زمینۀ قانونگذاری و ساماندهی زندگی وی و نه در زمینه راهنماییها و ارشادهای رفتاری، از وی دریغ نداشته است.
در نگاه اسلام، اصلاح فرد جز در صورت تحقق اموری چهارگانه که قرآن آنها را به عنوان شرایط رهایی از خسران و نابودی دنیوی و اخروی قلمداد نموده است، ممکن نخواهد بود. این چهار شرط را سورهای کوتاه، از کوتاهترین سورههای قرآن که پیر و جوان و باسواد و بیسواد همه آن را از حفظ دارند، یعنی: سورۀ عصر در بر گرفته است، خداوند در آن سوره میفرماید:
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر].
«سوگند به روزگار که بیگمان انسان در زیانکاری است، مگر کسانی که [١] ایمان آوردهاند، [٢] و کارهای شایسته کردهاند، [٣] و همدیگر را به حق سفارش کردهاند، [٤] و همدیگر را به شکیبایی و استواری سفارش کردهاند».
بدین ترتیب، نخستین گام در اصلاح فرد – که به منزلۀ بنیان کل ساختمان میباشد – عبارت است از: ایمان که سلامت اندیشه و برداشت انسان در مورد: خود، گیتی، زندگی و خداوندِ هستی و انسان و زندگی، بستگی به همین عامل ایمان دارد. چنین تصور و برداشتی چنانچه کژ و نادرست باشد، کل زندگی، اعم از رفتارها، برخوردها و روابط به تبع آن نابود و فاسد خواهد شد.
درستی این برداشت و تصور است که انسان را از راز وجود، آرمان زندگی و وضعیت پس از مرگِ خود، آگاه میسازد و در پرتو چنین اندیشهای است که قلباً باور میکند که وی نه ذرهای سبک و ناچیز و نه غباری سرگردان، بلکه آفریدهای است ارزشمند و محترم که برای دستیابی به هدفی والاتر زندگی میکند که عبارت است: نمایندگی و جانشینی خداوند در دنیا، و کسب خشنودی او و بهشت در سرای آخرت.
شرط دوم عبارت است از: انجام اعمال صالح که نتیجۀ ایمان و نماد عینی و عملی آن میباشند. آخر ایمان فقط یک درک ذهنی یا یک تأثیرپذیری عاطفی صرف که نیست، بلکه حقیقتی است متشکل از شناخت، تأثیرپذیری و گرایش درونی که انسان را به انجام نیکیها و ترک پلیدیها و امور زشت، وامیدارد.
قرآن «صالحات» را به امری معین، یا شکلی ویژه محدود نساخته است، بلکه آن را به همان صورت فرو نهاده است، تا دایرۀ فراگیری آن تمامی عوامل مؤثر در اصلاح انسان چه از نظر جسمی و روانی و چه از نظر فردی و اجتماعی، و نیز تمامی عوامل ساماندهی زندگی، چه در زمینۀ مادی و روانی، و چه در زمینۀ مدنی و اخلاقی، عواملی همچون عبادات، مسایل اقتصادی، رفتار اجتماعی و اخلاق، همه را در بر گیرد و قابلیت گنجایش آن محفوظ بماند.
شرط سوم عبارت است از: سفارش متقابل به حقپویی و حقگویی، واژۀ «تواصی» بیانگر همکاری و عمل دوجانبه است، بدین معنی که مؤمن شخصاً دیگران را به حقمحوری سفارش کند، و خود نیز متقابلاً پذیرای توصیههای دیگران در خصوص حق و راستی باشد. این امر نشان میدهد که تصور قرآن از فرد دیندار نه یک راهب دیرنشین یا جامعهگریز صحراگزین، بلکه فردی است دارای مشارکت اجتماعی که گاهی از جامعه دریافت میکند و گاهی به آن میپردازد.
از همین رو میتوان گفت: که قرآن از مسلمان نمیپسندد که شخصاً اصلح، دارای عقیدۀ پاک، عبادت صحیح و معاشرت و برخورد اجتماعی قابل تحسین باشد، اما در عین حال حقیقت را مغلوب و باطل را غالب و رایج، بایدها را تباه و نابود و نبایدها را آشکار و مسلط به حال خود رها سازد و همانطور بیتفاوت و دستروی دست گذاشته بنشیند، نه سرد همتان را به جوش آورد، نه بر سکوتپیشگان نهیب ز ند و آنان را به واکنش و سخن وا دارد و نه تلاشی اصلاحطلبانه به عمل آورد، هرگز، بلکه مسلمان در نگاه اسلام باید همواره حققتبان و پاسبان راستی باشد، به آن ایمان داشته باشد، دوستش بدارد، از آن پشتیبانی کند و دیگران را به سوی آن فرا خواند، و این است اساس امر به معروف و نهی از منکر در دین اسلام.
و شرط چهارم که همردیف و ملازم شرط سوم است، عبارت است از سفارش دوجانبه به شکیبایی و بردباری. قطعاً آن کس که امانت حقیقت را به دوش میکشد، نیازمند استواری و شکیبایی است، و باید خود را، دیگران را و همقطارانش را به پیشهکردن صبر توصیه کند، چرا که همفکران و همدینان فرد حقطلب همواره در معرض رنج و آزار خواهند بود. لذا ضرورت دارد که خصلت شکیبایی و خویشتنداری را در وجود خویش نهادینه سازند. از همین روست که لقمان به هنگام موعظۀ فرزندش، به وی چنین میگوید:
﴿يَٰبُنَيَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ ١٧﴾ [لقمان: ١٧].
«فرزندم! نماز برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن، و بر گرفتاریهایی که گریبانگیرت میشوند، شکیبایی کن که این از کارهای سترگ است».
این امور چهارگانه – که از رهگذر آنها فرد صلاح میپذیرد – به لطف خداوند، نزد هر مسلمانی به اندازۀ روشنی خود سورۀ عصر واضح و آشکار میباشند.
پس فرد صالح در اسلام، نه فرد از جامعه بیزار و زندگی گریز و دخمهنشینی است که آبادانی آخرت را در خرابی و ویرانی دنیا میبیند، بلکه فردی است که برای دستیافتن به سعادتِ هردو دنیا تلاش میکند و هردو نیکویی را باهم گرد میآورد [و شعارش همواره این است]:
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾ [البقرة: ٢٠١].
«پروردگارا! به ما در دنیا بهرۀ نیک و در آخرت هم بهرۀ نیک عطا فرما».
لذا باید گفت: کسی که فقط به آخرت چشم میدوزد و از دنیا چشم میپوشد و حق آن را رعایت نمیکند، و حال آنکه خداوند وی را به عنوان نمایندۀ خود در آن قرار داده:
﴿إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ﴾ [البقرة: ٣٠].
«من نمایندهای در زمین میگمارم».
و وی را به آبادساختن آن امر کرده است:
﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا﴾ [هود: ٦١].
«او شما را از زمین پدید آورد و شما را به آبادساختن آن واداشت».
چنین شخصی بر دنیای خود جفا و رزیده و حقوق خویشتن را پایمال نموده است در حالی که در حدیث آمده است: «بدان که بدنت و خانوادهات هرکدام بر تو حقی دارند» و خداوند هم میفرماید:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ﴾ [الأعراف: ٣٢].
«بگو: چه کسی زینت الهی را که برای بندگانش پدید آورده، و رزق پاکیزۀ او را حرام کرده است؟».
از سوی دیگر کسی که دنیا را اصلیترین دغدغۀ خاطر، منتهای دانش و محوراندیشه، احساس و رفتار خود قرار دهد، نسبت به آخرت خود جفا ورزیده، ارزش حقیقی خود را کاهش داده، از فرجام نهایی خود بلکه از سر وجود و راز زندگیش غفلت نموده است، و این فرمودۀ خداوند در مورد وی مصداق یافته است:
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧ وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨ فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩﴾ [النازعات: ٣٧ – ٣٩].
«اما آن کسی که طغیان و حدودشکنی و تجاوزگری نموده باشد و زندگی دنیا را (برگزیده و بر آخرت) ترجیح داده باشد، قطعاً دوزخ جایگاه (او) است».
بدون تردید مردم، برحسب مقدار تنزل آنان در اثر شهوتپرستی و یا مقدار تعالی و پیشرفت آنان که ناشی از صفات برجسته و والایشان میباشد، آرمانها و اهدافشان، گوناگونی قابل ملاحظه و تفاوت آشکاری مییابند.
چنانچه افراد بشر به طور کامل و دربست به غرایز و امیال شخصیشان سپرده شوند، قطعاً این غرایز آنان را تا چاه حیوانیت و یا فروتر از آن، تنزل خواهند داد. اما مأموریت دین عبارت است از اینکه آنها را تا افق فرشتگان پیش برد... و ایشان را در جهت تعالی – بر پلکانهایپارسایی و خداترسی – به بهشت برین و رودهای جاری، در مجلس صداقت و راستی، نزد فرمانروایی قدرتمند و توانا، و به نعمت برترِ کسب رضایت و خرسندی خداوند، برساند. خداوند میفرماید:
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ ١٥﴾ [آل عمران: ١٤ – ١٥]. (برای مردم، محبت خواستههای نفسانی اعم از زنان، فرزندان و ثروتهای هنگفتِ طلا و نقره و اسبهای مرغوب و نشاندار و چارپایان و زراعت، آراسته شده است. این کالای زندگی دنیاست و بازگشت و پاداش نیک، نزدِ الله میباشد. بگو: آیا شما را از چیزی باخبر سازم که از همهی اینها بهتر است؟ برای کسانی که تقوا پیشه کنند، نزد پروردگارشان باغهایی است که در آن جویبارها روان است و نیز همسرانی پاک و رضایتی از سوی الله. و الله به کردار بندگانش بیناست!.