عبادتهایی ربانی:
عبادتهای اسلامی – منظورم مراسم و شعائری است که بندگی خداوند با آنها انجام میپذیرد – عبادتهائی هستند ربانی و خدایی.
تنها وحی الهی است که چگونگی آنها را ترسیم میکند، و اشکال و ارکان و شروط آنها را مرزبندی و مشخص میسازد، و در صورت وجود شرطهای زمان و مکان، زمان و مکان آنها را تعیین مینماید.
و از احدی از مردمان پذیرفته نیست – هرچند دارای درجۀ اجتهاد در دین هم باشد، و هرچند کعبۀ علم و تقوا هم باشد – که خودسرانه صورتها و هیأت و رسمهایی برای تقرب و نزدیکشدن به خدا، ابداع نماید، چرا که چنین کاری بیاحترامی و تهمت نسبت به دارندۀ حق انحصاری در این زمینه یعنی خداوند صاحب آفرینش و فرماندهی جهان میباشد.
و کسی که در این باره اقدام به کاری نماید، قانونی را در دین بنا نهاده است که خداوند بدان اجازه نداده است، و اقدام وی بدعت و ضلالت و گمراهی قلمداد گردیده و عملش به خودش بازگشت داده میشود، همانگونه که صراف زیرک و تیزبین، پولهای تقلبی و جعلی را بازپس میفرستد.
اسلام در زمینۀ عبادت دو اصل مهم آورده است که سر مویی نسبت به آنها تساهل نمیورزد:
نخست: جز خداوند نباید کسی یا چیزی دیگر عبادت شود. بر همین اساس! بندگی و فرمانپذیری غیر از او در مقابل هیچکس و هیچ چیز دیگری نباید انجام شود، هرکس و هر چیز که میخواهد باشد، در آسمان باشد یا در زمین، خردمند باشد یا غیر عاقل. و مقتضای ربانیبودن هدف و مقصد همین است.
دوم: عبادت خداوند فقط مطابق شریعت و برنامۀ خودش صورت گیرد. قانون و شریعت خداوندی هم تنها به واسطه پیامآورانش که مبلغان وی هستند، شناخته میشود. آخرین آنها هم محمد ج میباشد که شریعت وی همۀ شریعتهای پیش از خود را نسخ نمود، همان شریعتی که خداوند جاودانگی را برایش مقرر نموده و سکۀ ابدیت را به نام وی زده است، و پاسداری آن را تا زمانی که زمین و ساکنان آن در پیشگاه خداوند حاضر میگردند، خود بر عهده گرفته است.
و غیر از شریعت محمدی هر رسم و قانون دیگری هوی و هوس و نظرات پوچ و بیاساس خودسرانه، و بدعتهای مردود به شمار میآیند، هرچند که ناشی از حسن نیت، و شدت شور و اشتیاق برای تقرب بیشتر به خداوند شکوهمند باشند. آخر، اگر عمل مطابق نص ثابت، صورت و قالب صحیح شرعی نداشته باشد، نیت صالح به تنهایی دلیل پذیرش و مقبولیت آن عمل نخواهد شد. پس عمل مشروع و پذیرفتنی دارای دو رکن میباشد: ١) اینکه خالص، و کاملاً برای خدا انجام گیرد، ٢) و مطابق سنت پیامبر خدا باشد.
اما پدیدههای حاصل از گذشت دورانها و رسومتراشی و بدعتهای مبتنی بر اندیشههای بشری، جایگاه در دین خداوند ندارند، همانگونه که در این حدیث آمده است:
«إِيَّاكُمْ وْمُحْدَثَاتِ الْأُمُورَ، فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»[٢٢].
«هشدار که از امور نوپیدا در دین برحذر باشید، چه هر بدعتی مایۀ تیرهروزی و گمراهی است».
قرآن در حالت انکار میفرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ﴾ [الشوری: ٢١].
«شاید آنان انبازها و معبودهایی دارند که برای ایشان دینی را پدید آوردهاند که خدا بدان اجازه نداده است!!».
و بدین وسیله اسلام راهی از وسیعترین راههای افراطگرایی، تحریف و غلواندیشی را مسدود ساخته و به بدعتهای دینی و عبادی اجازۀ ماندگاری و بقا نداده است، اگرچه روزی به علت جهالت و خودمحوری و هوسپروری ظهور کرده و یا در سایۀ پشتیبانی و تأیید مصلحتاندیشان دینفروش و کاسبان عرصۀ شریعت، استمرار یافته باشند.
از همین روست که در هر مکانی و در هر زمانی همواره افرادی بوده و خواهند بود که به رعایت سنت فرا میخوانند و به پیکار با بدعت برمیخیزند، بدون اینکه به آزارها و گرفتاریهایی که در راه خدا دامنگیرشان میشود، توجهی داشته باشند.
و بالاخره باید گفت: که عبادتهای بزرگ اسلام، بیگزند از تحریف و به دور از تأثیر دستهای دگرگونی و تبدیل که مراسم عبادی دیگر ادیان به آنها گرفتار آمدهاند، در همان جوهر و چهارچوب اصلی خود همچنان باقی هستند.
[٢٢]- ابوداود و ترمذی آن روایت نمودهاند و ترمذی گفته که حدیثی نیکو و صحیح میباشد.