دوم: مشخصبودن منابع دینی
از دیگر مظاهر شفافیت در نظام اسلامی این است که دارای منابعی است مشخص و معلوم که فلسفۀ نظری و قوانین عملی خود را از آنها بیرون میکشد.
منبه نخست عبارت است از کتاب خداوند، قرآن که:
﴿أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾ [هود: ١].
«کتابی است که آیات آن استواری و استحکام یافتهاند، سپس از سوی فرزانهای آگاه شرح و بسط داده شدهاند».
از ویژگیهای این قرآن این است که «کتابی است روشنیبخش و مبین»، تا جایی که نازلکنندۀ آن – خداوند والامرتبه – آن را «نور»، «راهگشا و راهنمای مردم»، «جداکنندۀ حق از باطل»، «برهان» و «دلیل روشن» نامیده است. پیداست که مبنای این نامگذاریها، روشنگری و شفافیت قابل ملاحظه آن میباشد خداوند میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَكُم بُرۡهَٰنٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ نُورٗا مُّبِينٗا ١٧٤﴾ [النساء: ١٧٤].
«ای مردم! از سوی پروردگارتان حجتی به نزدتان آمده است و نور آشکاری به سویتان فرو فرستادهایم».
و اینگونه اهل کتاب را مورد خطاب قرار میدهد:
﴿قَدۡ جَآءَكُم مِّنَ ٱللَّهِ نُورٞ وَكِتَٰبٞ مُّبِينٞ ١٥ يَهۡدِي بِهِ ٱللَّهُ مَنِ ٱتَّبَعَ رِضۡوَٰنَهُۥ سُبُلَ ٱلسَّلَٰمِ وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِۦ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٦﴾ [المائدة: ١٥ – ١٦]. «به یقین نوری از سوی خدا و کتابی روشنگر، نزدتان آمده است. الله بدین وسیله پیروان خشنودیاش را به راههای نجات هدایت میکند و آنان را از تاریکیها به سوی نور میبرد و آنها را به راه راست هدایت مینماید!.
و پیامبر را که این قرآن بر وی نازل شده است. چنین مورد خطاب قرار میدهد:
﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِينَ﴾ [النحل: ٨٩].
«ما این کتاب را بر تو نازل کردهایم که بیانگر همه چیز (امور دینی مورد نیاز مردم) و وسیلۀ هدایت و مایۀ رحمت و مژدهرسان مسلمانان (به نعمت جاویدان یزدان) است».
اگر دیده میشود که آیاتی متشابه در این کتاب وجود دارند که به حکم طبیعت زبان، و ناهمگونی دلالت واژههای آن میان حقیقت و مجاز با انواع مختلف آن، و به مقتضای طبیعت انسانها و تفاوت فطری آنان در زمینۀ برداشتها و فهمها، و به موجب طبیعت خود دین اسلام که اجتهاد و خردورزی را مورد تشویق قرار میدهد و در صورت عدم تعصبآفرینی و تفرقهافکنی عرصه را بر اختلاف تنگ نمیسازد، به حکم همۀ اینها امکان قرائتها و برداشتهای متعدد، در آن آیات وجود دارد، باید گفت: که تعداد آنها در مقایسه با آیات محکم «و قطعی یا آنهایی که دلالت آشکارا دارند»، اندک میباشند. این آیات محکم – آنگونه که خود قرآن هم میگوید – (ام الکتاب)، یعنی اصل آن و قسمت اعظم آن میباشند، و متشابهات با آنها سنجیده میشوند و بدین ترتیب، بخشی از قرآن بخشی دیگر را تصدیق و تأیید میکند، و بخشی بخش دیگر را درهم نمیکوبد، مانند آنهایی که به منظور فتنهانگیزی و تأویل و وارونهنمایی به سراغ متشابهات میروند.
جای خرسندی است که در دنیا کتابی وجود ندارد که به اندازۀ قرآن عظیم، در زمینها و زمانهای گوناگون و از فرهنگها و دانشهای مختلف، برای فهم و تفسیر پذیرای اندیشههای بزرگ بوده باشد.
منبع دوم عبارت است از: سنت محمد ج: منظور از سنت گفتهها، رفتارهای عملی، و سکوت و تأییدهایی است که از پیامبر ج به اثبات رسیدهاند. این سنت شرح و بیان نظری و اجرای عملی قرآنکریم میباشد. قسمت اعظم تفسیر کتاب خداوند، در روش رفتاری پیامبر خدا ج و در زندگی پرمحتوا و سنت فراگیرش جلوهگر میشود، تا جایی که میتوان در مورد وی چنین گفت: او قرآنی متحرک بود که بر روی دو پاه راه میرفت! همسرش عایشه ل در بارۀ وی گفته است: «اخلاق پیامبر، قرآن بود».
کافی است این فرمودۀ خداوند را بخوانیم:
﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ﴾ [النحل:٤٤].
«و قرآن را بر تو نازل کردهایم تا اینکه چیزی را که برای مردم فرستاده شده است، بر ایشان روشن سازی و تا اینکه آنان (قرآن را مطالعه کنند و در بارۀ مطالب آن) بیندیشند».
و نیز این فرمودۀ خداوند:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾ [الأحزاب: ٢١].
«سرمشق و الگوی زیبایی در (شیوۀ پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شماست. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند و خدای را بسیار یاد کنند».
سنت الحاقی به این سنت محمدی، عبارت است از شیوۀ خلفای راشد و حقیقتپو، پس از محمد ج که در دامان نبوت پرورش یافتند و از سرچشمۀ رسالت مصطفوی سیراب گشتند، آنان در زندگی خود دنبالهرو و ادامهدهندۀ راه پیامبر و معلمشان - ج - بودند، لذا نظرات و کارهایی که همه و یا تعدادی از آنان بر آنها توافق نموده و از سوی اصحابشان مورد انکار و اعتراف واقع نشده باشند، به منزلۀ سنتهایی هستند که پذیرفتن آنها مایۀ هدایت خواهد بود، چنانکه در حدیث آمده است: «بر شما باد پیروی از روش من، و روش خلفای راه یافته و حقپوی بعد از من، و سفت و محکم بر این دو بچسبید»[١٢٨].
غیر از اینها، نظرات هر فرد دیگری را میتوان رد یا قبول نمود، و شخص مجتهد هرچند دارای مقام والایی در دانش و تقوا هم باشد، ولی معصوم نیست، و در عین حال – در هرکدام از دو حالت کشف حقیقت و یا خطا – از پاداش محروم نخواهد بود، بدین ترتیب که اگر نظر وی به حقیقت اصابت کند دو پاداش، و در صورت خطا یک پاداش خواهد داشت. قرآن در پایان بحث از داوری داوود و سلیمان در مورد گوسفندان قوم چنین میفرماید:
﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ وَكُلًّا ءَاتَيۡنَا حُكۡمٗا وَعِلۡمٗاۚ﴾ [الأنبیاء: ٧٩].
«فهم قضاوت را به سلیمان دادیم، و به هرکدام توانایی داوری و دانش ارزانی داشتیم».
ملاحظه میکنیم که فهم را به یکی از آنها اختصاص داده، و هر دونفر را به توانایی در قضاوت و دانش توصیف نموده است.
[١٢٨]- لازم به یادآوری است که ملاکبودن روش خلفای راشدین، همانگونه که مؤلف هم اشاره کردند نه به اعتبار مقام سیاسی و حکومتی آنها، بلکه به دلیل سنت مداربودن آنها میباشد. و بنابه روایت ترمذی، پیامبر ج حاکمان که وفاداران و پاسداران سنت نبوی را خلفای خود میداند. وقتی پیامبر فرمود: «خداوند خلفای را رحمت کند» صحابه پرسیدند: ای پیامبر خدا! این خلفای حقیقی تو کیانند؟ در پاسخ فرمود: «آنهایی هستند که سنت مرا میآموزند و آن را به مردم آموزش میدهند» ن.ک به کتاب: «دعوة الإسلام» از سید سابق. (مترجم)