۲- دیدگاه جدید شیعه
استاد مرتضی مطهری مینویسد: «واقعه عاشورا مورد تحریف قرار گرفته است، و هرچند عوامل تحریف در هر حادثه تاریخی را باید در اغراض دشمنان آن یافت، ولی متأسفانه در حادثه کربلا هرچه تحریف شده، از ناحیه دوستان است، و از آنجا که بشر متمایل به اسطورهسازی و افسانهپردازی است – چنانکه در تمام تواریخ دنیا وجود دارد – در این قضیه نیز اسطورهسازی و افسانهپردازی است- چنانکه در تمام تواریخ دنیا وجود دارد – در این قضیه نیز اسطوره سازی و افسانهپردازی غوغا کرده است.
در بشر یک حس قهرمانپرستی وجود دارد مانند افسانههایی که در کتب ما برای بوعلی سینا ساختهاند یا آنچه را برای شیخ بهائی جعل نمودهاند. حال اگر مردم برای نوابغ افسانه درست کنند، ضرر چندانی ندارد، ولی در مورد پیشوایان دین چنین نیست و این کار، زیان فراوان به بار میآورد. مثلا در مورد علی÷نوشتهاند چون آنحضرت در جنگ خیبر با مرحبِ خیبری روبرو شد و خواست ضربتش را فرود آورد تا آن مرد را به دو نیم کند، خداوند جبرئیل را فرستاد و گفت که اگر شمشیر علی فرود بیاید، زمین را به دو قسمت میکند! پس تو ای جبرئیل! برو خود را زیر شمشیر علی بگیر. جبرئیل هم چنین کرد و علی آنچنان شمشیرش را فرود آورد که مرحب به دونیم شد و بال جبرئیل نیز از ضربت شمشیر علی مجروح گردید و چنان آسیب دید که تا چهل روز نتوانست به آسمان برگردد!!!
حاج میرزا حسین نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان از باب انتقاد مینویسد: در شجاعت ابوالفضل نوشتهاند که در جنگ صفین او مردی را به هوا انداخت و سپس مرد دیگر و نفر دیگری را و همینطور تا هشتاد نفر را به هوا انداخت و نفر هشتادم را که به هوا انداخت، هنوز نفر اول به زمین برنگشته بود، و سپس گردن یکایک آنها را زد! در حالیکه حضرت عباس÷در آن ایام، جوانی ۱۵ ساله بوده و اساساً حضور او در جنگ مورد سئوال است.
در اسرار الشهادة اثر ملا آقا در بندی آمده است که عدد لشکر عمر سعد، یک میلیون پیاده و ششصد هزار نفر سواره بود و این لشکر همه از اهل کوفه بودند و حسین بن علی÷سیصد هزار نفر از آنان را کشت. در حالیکه کوفه را به فرمان عمر بن خطاب ساختند و در زمان شهادت سید الشهداء، حدود ۳۵ سال از عمر این شهر نوساز میگذشت و این شهر، مرکز سپاه اسلام جهت کنترل ایران بود و شاید در آن وقت، هفتاد یا هشتاد هزار نفر جمعیت بیشتر نداشت.
و باز حاجی نوری در انتقاد از اهل منبر در «لؤلؤ و مرجان» مینویسد: یکی از طلاب اهل یزد برایم نقل کرد که از راه کویر به خراسان میرفتم. در یکی از دهات نیشابور مسجدی بود و من چون جایی نداشتم به مسجد رفتم و پیش نمازِ مسجد آمد، نماز خواند و بعد منبر رفت. در آن حال با کمال تعجب دیدم که فراشِ مسجد مقداری سنگ آورد و تحویل پیش نماز داد. وقتی امام جماعت روضه را شروع کرد دستور داد چراغها را خاموش کنند و آنگاه سنگها را به طرف جمعیت حاضر پرتاب میکرد که صدای فریاد مردم بلند شد. وقتی که چراغها را روشن کردند، مردم سرشکسته و مجروح و اشکریزان از مسجد خارج میشدند! من به نزد وی رفتم و گفتم: این چه کاری بود که کردید؟! گفت: این مردم با هیچ روضهای گریه نمیکنند، من دیدم چون گریه برای امام حسین اجر و ثواب زیادی دارد، چارهای اندیشیدم و چارهگریاندن این مردم را در کوبیدن سنگ به سرهایشان دیدم تا گریه کنند!
قصه روضهخوانی هم به کتاب معروف «روضة الشهداء» بازمیگردد که این کتاب را ملا حسین کاشفی پانصد سال قبل (اواخر قرن نهم) به فارسی و به صورت مرثیهپردازی نوشته است. قبل از این کتاب، منابع مهمی چون ارشاد شیخ مفید، تاریخ طبری، کامل ابن اثیر و کتب ابن عساکر و خوارزمی، برای مطالعه وقایع عاشورا وجود داشت. اما اغلب روضهخوانها یا بیسواد بودند یا سواد عربی نداشتند که کتب عربی مزبور را بخوانند. از این رو، آنها به کتاب «روضة الشهداء» که به فارسی بود، روی آوردند و مطالبی را از این کتاب حفظ کرده و بالای منابر میگفتند، و از زمانی که این کتابِ دروغآمیز شایع شد، دیگر کسی به سراغ تاریخِ واقعی عاشورا نرفت و به کتب مُتقن و منابع اصلی مراجعه نشد.
یکی دیگر از علمای محقق شیعه، آقای صالحی نجف آبادی است که با نوشتن کتاب «شهید جاوید» اظهار داشت: اصولا امام حسین به قصد حکومت قیام کرد (نه برای کشتهشدن) و با توجه به اینکه از دیدگاه شیعی، حکومت امام، حکومتی الهی و منصوص است، مطالب این کتاب با موافقت و مخالفت عدهای روبرو شد و بحثهای فراوانی پیش آورد که جوهره آن، موضوع تشکیل حکومت توسط بزرگان دین است.
در اینجا مسئلهای پیش میآید که اگر خاندان پیامبرص، کسب قدرت و حکومت را حق الهی خود میدانستند، پس چرا علی÷با مخالفان عثمان همکاری نکرد، بلکه برعکس، واسطه بین آنها و عثمان شد تا صلح برقرار گردد؟ و چرا پس از کشته شدن عثمان که مردم نزد علی÷آمده و گفتند: بیا و حکومت را برعهده بگیر، آن حضرت استنکاف کرد و به آنها گفت: «دَعُونِي وَالْـتَمِسُوا غَيْرِي». «مرا رها کنید و به دیگری التماس کنید»[۳]. و چون مردم زیاد اصرار کردند، حضرت پذیرفت.
بنابراین، به نظر نمیرسد که خاندان پیامبرصحکومت را حق منصوص خود میدانستند و امام حسین÷نیز که در برابر یزید قیام کرد، در حقیقت از بیعت با او استنکاف ورزید، نه آنکه حکومت را حق الهی خود بداند، هرچند به حکومت بر مسلمانان از هرکس لایقتر بود.
دیگر از علمای بزرگ شیعه، سید محسن امین عاملی بوده است که به پاکسازی مراسم عزاداری حسینی از بدعتها پرداخت و به خطبا و اهل منبر هشدار داد که حقایق را بازگو کنند تا مردم از آداب و رسوم جاهلیت دست بردارند. چنانکه در «أعیان الشیعة» جلد دهم صفحه ۳۶۳ مینویسد:
«قمهزنی، نواختن طبل و شیپور و اعمالی از این قبیل به حکم عقل و شرع حرام است، اینگونه اعمال موجب تمسخر و وحشی قلمدادکردن ما توسط خارجیان شده است». نامبرده همچنین کتاب «التنزیه لأعمال الشبیه»[۴]را نوشت و در آنجا درباره اعمال ناروایی چون آزار نفس و بر سر و سینهزدن و فریاد برآوردن، مینویسد: «زشتی این اعمال آنجا بیشتر میشود که به حساب دین گذاشته شود، در حالیکه ائمه دین گفتهاند: «كُونُوا زَيْناً لَنَا، وَلَا تَكُونُوا شَيْناً عَلَيْنَا» «برای ما زینت آفرین باشید نه باعث سرافکندگی و مذلت!» به راستی، با آنگونه اعمال، آبروی اسلام و تشیع را بردهاند، در حالیکه ما چنان اعمالی را در میان شیعیان در دوران آزادی و قدرتشان، یعنی در زمان مأمون و تا اوایل آل بویه و حکومت عباسیان، که علمای بزرگی چون شیخ مفید و سید مرتضی را بین خود داشتند، نمیبینیم. رویآوردن به این اعمالِ زشت و نامشروع به عنوان عزاداری برای امام حسین÷، از القائات شیطان و از گناهانی است که خدا و رسولش را به غضب میآورد و امام حسین÷نیز از کسانی که دست به چنین اعمالی میزنند، اعلام بیزاری نموده است (رجوع به وصیت آن حضرت به خواهرش زینب‘). دین اسلام، دین عقل است و مسلمان واقعی بر مبنای عقل آن را پذیرفته است. بنابراین، هرکاری که مخالف عقل باشد قطعا حرام است. این وحشیگریها، چه در ایران باشد و چه در عراق، چه در مکه و چه در آفریقا و چه در هند و پاکستان، هرجا که باشد حرام و مخالف دین و شرع است. با اینگونه اعمال، اسلام را در انظار و معابر عمومی دین جنون و بیآبرویی جلوه دادهاند و اکثر علمای نجف چون سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا قمی و کاشف الغطاء، همه در رسالههای خود در پاسخ سوالات مردم، این اعمال را حرام دانستهاند».
بزرگترین گناهان این است که انسان بدعتها را به جای امور مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند. چنانکه در صفحات ۱۸ و ۱۹ کتاب «عزاداریهای نامشروع» از قول دکتر علی شریعتی میخوانیم که:
«عاشورا و فرهنگ خون و شهادت در پیشینه تاریخی مردم این مرز و بوم همواره موتور محرکِ بسیاری از انقلابها و خیزشهای اجتماعی و سیاسی بوده و همواره یاد و ذکر این قیام و حرکت، خون تازه ای بوده که در عروق مردم خموش و خفته، حیات و جنبش میآفریده است. حکومت صفوی به دستیاری «آخوندهای دریاری» و عمله ظلمه، برای آنکه از این تهدید مدام رهایی یابد و این خون تپنده و انقلابزا را به مُسکّنی برای خلقهای ستمدیده مبدل سازد و حسینِ حماسه و ایثار را به حسین اشک و عزا تبدیل کند، با دامنزدن به آداب و رسوم انحرافی و سنتهای غلط عزاداری و حتی با واردکردن آئینهای سوگواری مسیحیان به ایران، تلاشهای زیادی کرد تا روح حماسه حسینی را منقطع کرده و آن را به صورت یک سلسله آداب و رسوم چشم پرکن اما بیمحتوی درآورد».
تاریخ گواهی میدهد که علمای شیعه امامیه در عصر قاجاریه نیز به تبعیت از علمای دوران صفویه، مردم را از حقیقت نهضت عاشورا آگاه نکردند و شعرا و علما و عوام و سرمایهداران، همه در یک راستا، راه فریب خلق و انحطاط جامعه را میپیمودند، چنانکه میرزا حبیب الله قاآنی که در عصر قاجاریه او را «مجتهد الشعراء» لقب داده بودند[۵]، چنین سروده است: بارد،چه؟خونزدیده،چهسان؟روزوشب نامش چهبود؟ حسین، ز نژاد که؟ ازعلی چونشد؟ شهید شد بهکجا؟ دشت کربلا شبکشتهشد؟نهروز!چههنگام؟وقتظهر سیرابکشتهشد؟ نه، کسآبش نداد؟ داد مظلوم شد شهید؟ بلی، جرم داشت؟ نه بهرچه؟ بهر آنکه شود خلق را شفیع چرا؟ از غم، کدام غم؟ غم سلطان اولیاء مامش کهبود؟ فاطمه،جدشکه؟ مصطفی شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه، برملا که؟ شمر، از چه؟ از سرِ سرچشمه فنا کارشچهبود؟ هدایت،یارشکه بد؟ خدا شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بُکا! بدین ترتیب، بزرگان و پیشوایان دینی به مردم میگفتند که فایده مهم مبارزه امام حسین ÷شفاعت از شماست و شرط شفاعت او هم در گریهکردن و سینهزدن و زنجیرزنی برای او است!! و این، همان فلسفه فکری مسیحیان است که میگویند: خداوند پسر یگانه خود را فرستاد تا قربانی شود و هرکس به او ایمان آورد، گناهانش را بازخرید میکند. به زبان دیگر، مسیح÷پیشقدم شد تا پس از تحمل رنج، بیگناه کشته شود و از آن پس، پیروان او با عشق و ایمان به وی، نجات پیدا کنند (هرچند فاقد عمل صالح باشند)[۶]. همین طرز فکر را ما ایرانیان در واقعه عاشورا دنبال کردهایم و در حقیقت، بر این باوریم که هدف امام حسین طرفداری از قوانین الهی نبوده است، زیرا در نهایت او از قانونشکنان حمایت خواهد کرد! آری، بیشتر ما بر این باوریم که اگر خیانتکاران، جنایتپیشگان و منحرفان هم با اشک و ناله و آه محبت خود را به امام حسین به نمایش بگذارند، به شفاعت آن حضرت نجات مییابند!!
[۳]- بحار مجلسي، جلد ۳۲ صفحه ۳۲ و خطبه ۹۲ نهج البلاغه. [۴]- رساله «التنزیه لأعمال الشبیه» توسط جلال آل احمد با نام «عزاداریهای نامشروع» ترجمه و توسط «انجمن اصلاح» منتشر گردیده است. [۵]- خاقاني در زمان حکومت محمد شاه و ناصرالدین شاه میزیست. [۶]- پولس در رسائل خود که همراه انجیل است این مطلب را آورده است.