قسمت هشتم: تحلیل عاشورای دین در قرآن و عاشورای مذهب
تاریخ زندگانی بشر غالباً از حکام و رؤسای شیادی حکایت میکند که با هدف استثمار مردم، بر اجتماعشان مسلط میشدند، اما خود و خانوادههایشان را از هر قانونی مستثنی میشمردند. در مواهب، آقای مردم بودند ولی در مصائب و جنگها، طرفداران خود را به خطر میافکندند، نه خانواده خویش را! ولی امام حسین÷به خاطر داشت که چون مسیحیان با رسول خداصقرار مباهله گذاشتند، خداوند فرمان داد که: ای پیامبر! خانوادهات را جلو بینداز[۴۷]، زیرا تو الگوی بشریت باقی خواهی ماند؛ همه باید بدانند در خطرها تو و خانوادهات در خط مقدم ایستادهاید. اما در مذهب مردم فریبها، شیوه آنها این است که در موقعیتهای ایمن و سودآور فرزندانشان را جلو میاندازند و در خطرها، مریدان را. امام حسین جزء کدام دسته است؟
امروز کدام انتخاب، موجب ستایش و تحسین امام حسین و یارانش شده است که جاودانه در تاریخ ماندهاند؟ چه نهضتی پدید آوردهاند که پیروان راستینِ راه آنها میتوانند هر جامعه مردهای را احیاء کنند؟ هرچند پیروان دروغینشان زانوی غم در بغل گرفته و گریه بر مصیبت میکنند و همین است که گم کرده راه و سرگردان ماندهاند.
آری، این یکی از دلایل بزرگ صداقت پیامبر خداصو خانوادهاش بود که همواره در خط مقدم مبارزات میایستادند؛ به طوری که علی÷حدود ۷۰ زخم از جنگها در بدن داشت و تاریخ طبری نقل میکند که از چهارده پسرش، ۶ تن از آنها در جریان عاشورا شرکت داشتند[۴۸]. وقتی اسرای کربلا را به مقر عبیدالله بردند، عبیدالله به حضرت زینب گفت: «دیدی خدا با تو و خانوادهات چه کرد؟» در برابر این سخن، زینب به شیون و زاری نپرداخت، بلکه مانند دیگر فرزندان فاطمه، با قدرت ندا سر داد که: «سپاس خداوند را که با بعثت پیامبرصاین همه کرامت و عزت به ما ارزانی داشت[۴۹]، اما ایشان که شهادت برای آنها مقدر شده بود، به خوابگاههای خویش پیوستند و به زودی خدا تو و آنان را گرد میآورد و در پیشگاه او با یکدیگر محاجه خواهید کرد» [۵۰]. آن سخنان با صلابت، حکایت از قدرت روحیِ بزرگی دارد که نشان میدهد آن خانواده، واقعاً به خدا باور داشتند. سپس عبیدالله اسیران را به کاخ سبز معاویه فرستاد. یزید با دیدن علی بن الحسین÷پسر امام حسین – گفت: «پدرت حق مرا نشناخت و با من بر سر قدرتم به نزاع برخاست و خداوند با او چنان کرد که دیدی». علی بن الحسین در پاسخ این آیه قرآن را خواند که:
﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآ﴾[الحدید: ۲۲].
یعنی: «هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفوسشان به شما نرسد، مگر آن که پیش از پدیدآوردنش در کتاب (تقدیر الهی) مذکور است».
باید به دل تاریخ بازگشت و به کاوش پرداخت تا دریافت که آن خانواده، در برابر شهادت امام حسین÷چه عکس العملی از خود نشان دادند، تا اگر حسینی هستیم، بدانیم که چه روشی باید در قبال واقعه عاشورا اتخاذ کرد و در مصیبتها چگونه رفتار نمود؟ ابتدا به سوی کتاب خدا میرویم تا ببینیم آیا ماجرای عاشورا در پیام آسمانی نمونهای دارد یا خیر؟!
عاشورای قرآن، جنگ احد است که در سوره آل عمران به آن اشاره گردیده و از جمله شهدای آن، حمزه عموی پیامبر است[۵۱]. در ماجرای جنگ احد، خالق هستی بیانگر واقعه است. خداوند، علل واقعه، درسها و پیامها را به مؤمنان عرضه میدارد، تا بدانند در حوادث مشابه چگونه عمل کنند. در آن صحنه، عده زیادی کشته شدند (آیات ۱۳۵ تا ۱۷۰ سوره آل عمران).
﴿إِن تَكُونُواْ تَأۡلَمُونَ فَإِنَّهُمۡ يَأۡلَمُونَ كَمَا تَأۡلَمُونَۖ وَتَرۡجُونَ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا يَرۡجُونَ﴾[النساء: ۱۰۴].
یعنی: «اگر شما مسلمانان در این مبارزه رنج بردید، آنها (دشمنانتان) هم رنج بردند، اما فرقی میان شما و آنهاست، شما امید به پاداش خداوند دارید، ولی آنها چنین امیدی ندارند».
خداوند هیچ پیامی از سینهزدن، نوحهخوانی، قمهزدن و اشکریختن برای شهدای احد نمیدهد. قبل از جنگ احد، گروهی به رهبری عبدالله بن أبی با مسلمانان پیمان بستند که در جنگ به یاری مسلمانان بیایند، اما آن گروه چون سپاه قریش را دیدند ترسیدند و از بین راه به مدینه بازگشتند:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَلَّوۡاْ مِنكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِ إِنَّمَا ٱسۡتَزَلَّهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ بِبَعۡضِ مَا كَسَبُواْۖ وَلَقَدۡ عَفَا ٱللَّهُ عَنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٞ ١٥٥﴾[آل عمران: ۱۵۵].
یعنی: «به راستی کسانی از شما که به هنگام برخورد دو گروه (در جنگ احد) پشت کرده و گریختند، جز این نبود که شیطان به خاطر بعضی از اعمالی که قبلاً انجام داده بودند آنها را لغزاند، همانا خدا از آنان در گذشت، خداوند بسی آمرزنده و دیر کیفر است».
پرودگار عالم از این ماجرا درس دیگری به مسلمانها میآموزد: اینکه گناهان، هرگاه با توبه رفع نشده و آثار روحیشان همچنان باقی باشد، به انسان اجازه نمیدهد که در شرایط حساس تاریخی بتواند به طور صحیح تصمیمگیری کند.
خداوند مؤمنان را تسلی داده و ادامه میدهد:
﴿وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ ١٦٩﴾[آلعمران: ۱۶۹].
یعنی: «هرگز مپندار که این شهیدان راه خدا مردهاند، بلکه زنده هستند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند».
این است پیام خداوند برای بازماندگان خانوادة همه شهیدان.
و باز سخن خدا ادامه مییابد که:
﴿فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ وَيَسۡتَبۡشِرُونَ بِٱلَّذِينَ لَمۡ يَلۡحَقُواْ بِهِم مِّنۡ خَلۡفِهِمۡ أَلَّا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ١٧٠﴾[آل عمران: ۱۷۰].
یعنی: «این شهیدان به فضل و رحمتی که از خدا نصیبشان شده شادمانند و از سرانجام یارانی که به ایشان نپیوستهاند مسرورند و هیچ بیم و هراسی برای آنان نیست و اندوه نیز نمیخورند».
پس از پایان حماسه جنگ احد، قرآن باز به دلداری مؤمنان پرداخته و میفرماید:
﴿وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَنتُمُ ٱلۡأَعۡلَوۡنَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٣٩﴾[آل عمران: ۱۳۹].
یعنی: «سست نشوید، غم مخورید، اگر ایمان داشته باشید شما برترید».
﴿إِن يَمۡسَسۡكُمۡ قَرۡحٞ فَقَدۡ مَسَّ ٱلۡقَوۡمَ قَرۡحٞ مِّثۡلُهُۥۚ وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ وَلِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَتَّخِذَ مِنكُمۡ شُهَدَآءَۗ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٤٠﴾[آلعمران:۱۴۰].
یعنی: «اگر به شما زخمی رسید، بر دشمنان شما هم مانند آن رسیده (در جنگ بدر) این روزگاران (شکست و پیروزی) را ما بین مردم به نوبت پیش میآوریم، تا خداوند مؤمنان واقعی را عملاً بشناساند، و برخی از شما را گواه گیرد، و خداوند ستمگران را دوست ندارد».
﴿وَلِيُمَحِّصَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَيَمۡحَقَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ١٤١﴾[آل عمران: ۱۴۱].
یعنی: «و تا خداوند (با این آزمایشها) مؤمنان را خالص نموده و کافران را نقصان دهد».
و سرانجام در یک پیام کلی همه حوادث را هدف دستگاه آفرینش به منظور تکامل مؤمنان میداند و میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٢٠٠﴾[آل عمران: ٢٠٠]
«ای مؤمنان! شکیبایی ورزید و در برابر سختیها مقاومت کنید و همواره در مراقبت بوده در برابر خدا تقوی پیش گیرید، باشد که رستگار شوید».
یعنی: درباره مؤمنانی که هنوز به آنها نیپوستهاند و بعداً در پی آنها به راه آخرت خواهند رفت نیز شادمانند.
یعنی: در عالم برزخ همواره مورد لطف و پذیرایی خداوند هستند.
امام حسین، حاصل تربیت مکتب قرآن است؛ او آموخته است که چگونه مسیر تکاملی خویش را بپیماید؛ از این رو ثابت قدم و استوار بر مبنای ایمانش پیش میرود و ضعف و زبونی نشان نمیدهد.
اما امروز، مدعیان مصلحتجویِ پیروی از راه او، که از حقیقت عملکرد آن امام بزرگوار غافل ماندهاند، عملاً میگویند: ای امام حسین! ما که چون تو مرد میدان عمل نیستیم، به شعار اکتفا میکنیم (از ما گنه و از تو شفاعت!) ما اگر هم به سوی گناه میرویم، ولی با خودآزاری و زنجیرزنی و سینهکوبی، چشم امید به شفاعت تو داریم! در حالی که امام حسین به این پیام خداوند یقین دارد که:
﴿يَوۡمَ لَا يُغۡنِي مَوۡلًى عَن مَّوۡلٗى شَيۡٔٗا وَلَا هُمۡ يُنصَرُونَ ٤١﴾[الدخان: ۴۱].
یعنی: «روزی که هیچ دوستی نتواند چیزی (بلایی) را از دوست دیگر دفع کند و آنان یاری نمیشوند».
آن افکار انحرافی را چه کسانی پیش روی مذهبیها قرار دادند؟ چه کسانی شعاردادن و انزوا را راه هدایت نشان دادند و در لباس دین و تقوا سدِ راه دین واقعی شدند؟ آیا مردم باید راه امام حسین را باور کنند یا راه بزرگان تصوف در دوران حمله مغولان به ایران را؟! آنان به جای تشویق مردم به سازماندهی و مبارزه، بنیان گوشهگیری و آوای «هو حق» برآوردن و پناهبردن به بنگ و حشیش را چاره راه نشان دادند! آیا مردم باید عملکرد امام حسین را طریقه پیامبر خدا بدانند یا عملکرد روحانیان بودایی در برابر قوای آمریکائی را که نهایت علمکردشان، خودسوزی در میادین شهر بود؟!
در مقابل، اسلام، فرهنگ شهامت و مقابله با ظلم را تبلیغ میکند و از این رو، پیامبرش در ۲۵ جنگ بر ضد طاغوت و فسادِ مهاجم، شرکت کرد و قرآن یادآور میشود که:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُم بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥﴾[البقرة: ۱۵۵].
یعنی: «و به یقین ما شما را با چیزهایی از (قبیل) ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جانها و فرآوردهها میآزمائیم و به صابرین (بر این آزمون) مژده ده».
و سپس امتیاز بزرگ کسانی را که با چنین میدان آزمایشی مواجه میشوند، مشخص میکند که:
﴿ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾[البقرة: ۱۵۶].
یعنی: «(مؤمنان واقعی کسانی هستند که) چون مصیبتی ببینند، گویند: همه از آنِ خداییم و به سوی او بازمیگردیم».
و در نهایت، مهر تائید الهی به سراغ چنان افرادی میآید که:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾[البقرة: ۱۵۷].
یعنی: «درودها و رحمت خداوند برایشان باد که ایشان راهیافتگانند».
در پی این تعالیم قرآنی بود که پیامبر خداصبا مراسم عزاداریِ دوران جاهلیت برخورد کرد. او مردم را به صبر و وقار قرآنی دعوت نمود، ولی متأسفانه امروزه مردمان فرهنگ جاهلیت را سنتِ موروثی خود قرار دادهاند و علما و دانشمندانشان نیز در برابر این خرافاتِ وارداتی و استهزای آیات الهی، راه سکوت و مماشات پیش گرفتهاند! این بیتوجهی، میدان معر که مداحان و مقلدان را وسیعتر کرده است.
عَلَم و کتل و سینهزنی و زنجیرزنی را، نه تنها در عاشورا، بلکه جهت هر عزاداری به گورستانها میبرند و همه روزه با نمونههای تازهای از خودآزاری مواجه هستیم[۵۲].
و باز قرآن كريم، در ماجرای جنگ احد پیامی تازه میدهد. یکی از مسلمانان که مجروح شده بود، در آخرین دقایق حیات میبیند عدهای در حال فرار هستند، دامن یکی از آنان را میگیرد که: «کجا میروید؟!» آن شخص میگوید: «پیامبر خدا کشته شده» (و باید فرار کنیم). مسلمان زخمی پاسخ میدهد که: «اگر پیامبر کشته شده، خداوند که زنده است و نمیمیرد، چرا فرار میکنید؟!».
﴿أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ﴾[آل عمران: ۱۴۴].
یعنی: «اگر او (پیامبر) بمیرد یا کشته شود شما به گذشتهتان بازمیگردید؟ هرکس به گذشته (به دوران جاهلیت) بازگردد زیانی به خدا نمیرساند (بلکه به خود ظلم میکند)».
و امام حسین، با بهرهگیری از همین صحنههای عاشواری قرآن، در عاشورای کربلا میفرماید:
«إِلَهِي! مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَمَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك؟!»
«بار خدایا! هرکه تو را از دست داد چه چیز یافت؟! و هرکه تو را یافت، چه چیز را از دست داد؟!»
در عاشورای قرآنی، حتی اشاره و کنایهای هم نیامده که ای پیامبر! یارانت را جمع کن! همه سینه بکوبید، بر پیشانی بزنید، مو بکنید، قمه و زنجیر بردارید، علم و کتل به میدان ببرید و عزا بگیرید! بلکه برعکس، حتی میگوید: محمدصبرای شما (مسلمانها) هدف نیست (که در عزایش خود آزاری کنید)، هدف شما، راه اوست. بنابراین، نتیجه میشود که از دیدگاه قرآن، خود امام حسین نباید مقصود شمرده شود، که برایش دسته سینهزنی به راه انداخته به انواع خودآزاریها پردازند، بلکه عملکرد او باید الگوی عمل پیروانش باشد.
سرانجام، قرآن به دلداری زندگان پرداخته و میفرماید که عدهای از شما چون قبلا خودسازی نداشتید، لغزش پیدا کردید، (خداوند مهربان آنان را رد نمیکند و مورد عفو قرار میدهد[۵۳].
به همین ترتیب، پس از امام حسین عدهای پشیمان شده و گروه توابین را تشکیل دادند. اما متأسفانه، علیرغم شواهد روشن قرآنی فوق، امروزه مذهبیها تصور میکنند با به سر و سینهکوفتن محبت خود را به خاندان پیامبر به نمایش میگذارند! غشکردنهای مصلحتی، جیغکشیدن زنان، فریادهای گوشخراش، عَلَم چرخانی، برپایکوبیدن، شبیه سازیها، خراش سر و صورت، طبل و شیپور و بساط شربت و شله زرد، همه نشانه محبت و عشق ما به حقیقت شده است!! عزاداری برای امامان در روزهای محرم یا روزهای دیگر، در زمان خود ائمه‡مرسوم نبود. این بدعتی است که از اروپا به ایران صادر شده است.
در برخی از کشورهای اروپایی، در روز تولد حضرت مسیح در کلیساها صلیب را آرایش کرده، کتل و مجسمههایی از حضرت مریم با خود حمل مینمودند و ادعا میکردند که با این نوع اعمال، اطاعت و عبادت خداوند را نشان میدهند! بعدها همان صلیب را با تعویض آرایش و با نام «عَلَم» به شیعیان هدیه کردند[۵۴]. این نوع مراسم، دستاویز تبلیغی مناسبی برای ملتهای غیر مسلمان در تحقیر شیعیان شده است.
اگر واقعاً این امور موجب ثواب است، پس چرا قرآن كريم آن را تایید نمیکند؟ از چه روی علما و فقهای شیعه، در این نوع مراسم، خود پیشقدم نمیشوند؟! آیا اگر ثوابی در دهل و شیپور بود، سزاوار نبود که علما آنها را در دست گرفته و پیشاپیش حرکت میکردند؟! چرا فقهایی که به این امور فتوا دادهاند، خود سینه و زنجیر نمیزنند؟
﴿۞أَتَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبِرِّ وَتَنسَوۡنَ أَنفُسَكُمۡ وَأَنتُمۡ تَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٤٤﴾[البقرة: ۴۴].
یعنی: «آیا مردم را به نیکوکاری تشویق میکنید ولی خودتان انجام نمیدهید، با این که کتاب خدا را میخوانید، چرا فکر نمیکنید؟»
﴿لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣﴾[الصف: ۲-۳].
یعنی: «چرا چیزی میگویید که آن را انجام نمیدهید، در نزد خداوند ناپسند است که حرفی بزنید و خود آن را عمل نکنید».
دین تقلیدی، یعنی مذهب بدون تفکر، راه و روشی که مردم تحت تأثیر تبلیغات دنبال کرده و از حقیقت غافل میمانند؛ چنان که مردم شام در زمان خلافت بنی امیه به لحاظ اجتماعی در خواب غفلت بودند. به آنان تلقین شده بود که نوه پیامبر، نسبت به دین خدا بیگانه شده است. کمتر کسی توجه داشت که امام حسین÷برای احیای دین قیام کرده است!
مشابه همین افکار در مورد علی بن ابی طالب÷به مردم القا شده بود، به طوری که در مساجد، لعن علی جزء عبادت شده بود. زمانی که کاروان اسرا به شام رسید، مسلمانان بر بامها تجمع کرده و تصور داشتند که آنها کسانی هستند که بر جانشین رسول خدا شوریدهاند! آری، مردم در پناه تقدس، بهتر فریب میخورند تا با حربه زور. این یک قاعده تاریخی است که مذهبیها و فرقههای جدا شده از ادیان الهی، همواره بدون حضور کتاب آسمانیشان، با دین الهی بیگانه میشوند و به دین تحریف شده دلبستگی پیدا میکنند.
از این رو، آن مسلمانان مقلد و فریب خورده، پس از حادثه عاشورا، به دستور یزید به مدینه و سپس به مکه حمله کردند (واقعه حره) و تجاوز به جان و مال مردم را به عنوان یک جهاد اسلامی روا شمردند و تصور میکردند که در راه اسلام گام برمیدارند!
آنچه درباره مراسم خرافی عاشورا گفتیم، «عاشورای مذهب» است، در حالی که «عاشورای دین» پیامی بس ارزنده فرستاد و آن، مقاومت تا سرحد شهادت، برای زنده نگهداشتنِ تعالیم و قوانین دین و مبارزه با ظلم و زور بود.
امروزه، فرهنگ اعتراض و شهادت امام حسین را، مریدانِ شعار پیشه، به هیئت عزا مبدل کردند و این، همان اعتراض صوفیانه است که حاصلش شمشیر مغولی بود. حمزه و امام حسین، هردو در راه اسلام جنگیدند؛ با این تفاوت که حمزه توسط مشرکین به شهادت رسید و امام حسین توسط مسلمین!
[۴۷]- ﴿فَمَنۡ حَآجَّكَ فِيهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَكَ مِنَ ٱلۡعِلۡمِ فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَكُمۡ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمۡ ثُمَّ نَبۡتَهِلۡ فَنَجۡعَل لَّعۡنَتَ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰذِبِينَ٦١﴾[آل عمران: ٦١]. «هرگاه بعد از علم و دانشی که (دربارهی مسیح) به تو رسیده است (باز) با تو دربارهی او به ستیز پرداختند، بدیشان بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم و شما هم فرزندان خود را فرا خوانید، و ما زنان خود را دعوت میکنیم و شما هم زنان خود را فرا خوانید، و ما خود را آماده میسازیم و شما هم خود را آماده سازید، سپس دست دعا به سوی خدا برمیداریم و نفرین خدا را برای دروغگویان تمنّا مینمائیم». [۴۸]- تاریخ طبری ج ۴ ص ۱۱۹. [۴۹]- الحمد لله الذي أکرمنا بمحمدص. [۵۰]- «كتب عَلَيْهِم القتل، فبرزوا إِلَى مضاجعهم، وسيجمع اللهُ بينك وبينهم، فتحاجون إِلَيْهِ، وتخاصمون عنده». (طبری، ج ۵، ص ۴۵۷). [۵۱]- در جنگ احد «حمزه» به دست وحشی، نیزهانداز معروف و ماهر آن دوران، شهید شد ولی پس از فتح مکه، رسول خدا وحشی را بخشید. وحشی مسلمان شد و چون رسول خداصاز دنیا رفت و مسیلمه کذاب ادعای پیامبری کرد و با سپاهی به جنگ مسلمانان آمد، وحشی گفت: «من یک بار در دوران جاهلیت، بهترین خلق خدا را با تطمیع هند همسر ابوسفیان کشتم و امروز برای رضای خدا بدترین خلق خدا را میکشم، تا شاید گذشتهام را جبران کنم و در آن جنگ، همان نیزه را به قلب مسیلمه کذاب زد. [۵۲]- اخیراً دستههای زنجیرزنی در پاکستان، تیغهایی به انتهای زنجیر میبندند، تا پشت را بیشتر مجروح کند و ثواب بیشتری ببرند! [۵۳]- ﴿وَلَقَدۡ صَدَقَكُمُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥٓ إِذۡ تَحُسُّونَهُم بِإِذۡنِهِۦۖ حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلدُّنۡيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۚ ثُمَّ صَرَفَكُمۡ عَنۡهُمۡ لِيَبۡتَلِيَكُمۡۖ وَلَقَدۡ عَفَا عَنكُمۡۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١٥٢﴾[آل عمران: ١٥٢]«خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد». [۵۴]- در جنگهای صلیبی بین مسلمین و اروپاییان، مسیحیان صلیب را جهت تقویت روحی سپاهیان خود پیشاپیش سپاه حرکت میدادند و همان صلیب را ما امروزه تحت نام «عَلَم و کتل» پیشاپیش ستههای عزاداری عاشورا مشاهده میکنیم!!