عاشورای دین عاشورای مذهب

فهرست کتاب

قسمت سوم: موحّدان و تحلیل ماجرای عاشورا

قسمت سوم: موحّدان و تحلیل ماجرای عاشورا

اکثریت جامعه شیعه مذهب معتقد به عصمت ذاتی انبیاء و ائمه هستند، از اینرو به دنبال شفاعت آنان، به ارواحشان متوسل می‌شوند. در این میان، عده قلیلی قرآن كريم را به عنوان محور عقاید اسلامی خود شناخته و هر حرکت و عقیده دینی را به آن ارجاع می‌دهند و با آن می‌سنجند.

این گروه که همواره مردم را دلسوزانه به وحدت و یگانگی می‌خوانند و با تفرق و پراگندگی مسلمین مخالفند از آنجا که به اصل اسلام چنگ زده‌اند، به «قرآنیان» [۱۷]معروف شده‌اند و چون با نیاز خواهی از اولیاء خدا پس از مرگشان و طواف بر قبور آنان مخالفت دارند و این امر را مغایر با اعتقادات توحیدی می‌دانند، از سوی فرقه‌های مذهبی مورد بی‌مهری بسیاری قرار گرفته‌اند. اما این دسته خود را موحد دانسته و می‌گویند: ما مسلمانیم و این نام را خداوند بر ما نهاده است. ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ[الحج: ۷۸].

می‌گویند: ما اعتقادی به حاجت خواهی از مقام والای انبیاء یا ائمه نداریم. سرنوشت و عاقبت هرکس به دست خداست.

می‌گویند: بر مبنای ﴿إِنَّ إِلَيۡنَآ إِيَابَهُمۡ ٢٥ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا حِسَابَهُم ٢٦[الغاشیة: ۲۵-۲۶]. بازگشت ما به سوی خداست و حساب‌مان نیز با خداست.

می‌گویند: بر مبنای ﴿مَّنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا فَلِنَفۡسِهِۦۖ وَمَنۡ أَسَآءَ فَعَلَيۡهَا[فصلت: ۴۶]. هرکس کار شایسته‌ای انجام دهد به نفع خود کرده و هرکس کار بدی انجام دهد به زیان خویش کرده است.

می‌گویند: بر مبنای ﴿إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ فَٱسۡتَقِيمُوٓاْ إِلَيۡهِ وَٱسۡتَغۡفِرُوهُۗ وَوَيۡلٞ لِّلۡمُشۡرِكِينَ ٦[فصلت: ۶].معبود ما فقط خدای یگانه است، پس مستقیم به سوی او می‌رویم و از او آمرزش می‌خواهیم، وای به حال مشرکان (که چنین نمی‌کنند).

می‌گویند: ما معتقد نیستیم که ارواح پاک انبیاء و اولیاء خدا بعد از مرگ یکسره متوجه این عالم هستند، زیرا اگر اینچنین بود، با دیدن این همه مفاسد و گناهان مدعیان مسلمانی، رنج و عذاب دائمی نصیب آن ارواح می‌شد!

می‌گویند: ما مسلمانانی هستیم که کارنامه سعادت دنیا و آخرت انسان را در فهم دین و عمل به قرآن و سنت صحیح می‌دانیم، نه در تقرب به شخصیت‌ها و دل به شفاعت آن‌ها سپردن!

می‌گویند: ما با بررسی آثار تاریخی و زندگانی خاندان پیامبر که بیش از همه مسلمانان قرآن بوده‌اند، دریافته ایم که راه آنان نیز چیزی جز پیروی از آیات قرآن كريم و سنت نبوی نبوده است.

می‌گویند: ما ائمهرا خاندانی یافته‌ایم که بیش از همه، توحید را درک کرده و بیش از همه به حفظ اصالت قرآن و سنت رسول خداصهمت به خرج داده‌اند و چون خرافات و زوائدی در دین خدا دیدند، به مبارزه با آن‌ها پیش‌قدم شدند و هرگاه به احکام و عقاید دین عمل نمی‌شد، اتمام حجت می‌کردند و مردم را به عواقب راهشان هشدار می‌دادند. این خانواده به مردم نشان می‌دادند که جامعه نیازمند به دو مصلح است:

۱- مصلح فکری و نظری

۲- مصلح عملی

می‌گفتند: هرگاه چنین مصلحانی در جامعه مسلمانان نباشند و مردم ندای مخالفی را در برابر انحرافات نشنوند، به تدریج باور می‌کنند که دین همان است که همه مشاهده می‌کنند!

مصلحین فکری، در مقابل انحراف افکار اسلامی، به بیان حقایق و معارف اسلام می‌پردازند و با بدعت‌های عقیدتی مخالفت ورزیده و حقیقت دین اسلام را به مردم گوشزد می‌کنند.

مصلحین عملی، نسبت به فساد دستگاه حاکم بر جامعه، معترض شده و وارد میدان عمل می‌گردند تا نشان دهند که اسلام مکتبی است که شئون دین و دنیا را رها نساخته و مردم را به هوشیاری و مقابله با فساد دعوت می‌کند و آن‌ها وظیفه دارند تا به پاسداری از حریم و حدود الهی برخیزند و این فرموده الهی را یادآور شوند که:

﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ[آل‌عمران: ۱۰۴].

یعنی: «همواره باید گروهی از شما مردم را به خیر و خوبی دعوت کنند و از زشتی‌ها بازدارند و به نیکی امر دهند».

موحدان می‌گویند: ما مسلمانانی اصالت‌گرا هستیم که انبیا و اولیای خدا را مصلحان فکری و عملی یافته‌ایم؛ ما به جای شفاعت‌خواهی و حاجت‌طلبی از آن‌ها، سعی داریم زندگی خود را با راه و روش آنان منطبق سازیم.

متأسفانه، امروز محیط مذهبی شیعه، آکنده است از تعصب و پر خاشگری و چماق کشی به سوی مصلحان فکری و استدلالی؛ بنابراین، عده‌ای مجبور به کتمان عقیده راستین خود شده‌اند.

امروزه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که در ظاهر، همه مسلمانند. اما در عمل، فقط به خاطر حفظ عادات و مأنوسات پدری و قومی خود،با تعالیم صریح و روشن اسلام، مخالفت می‌ورزند. متأسفانه بسیاری از کسانی که اظهار اسلام می‌کنند، برخلاف اسلام می‌گویند و عمل می‌کنند. چنین گروه‌هایی از ابتدای ظهور اسلام، به دو صورت منافق و ضعیف الایمان، همواره در صحنه حضور داشته‌اند؛ در کنارشان نیز مسلمانان اصیل و مسئول، اگرچه اندک، اما ثابت‌قدم و اهل عمل، همواره بوده‌اند.

﴿وَمِمَّنۡ خَلَقۡنَآ أُمَّةٞ يَهۡدُونَ بِٱلۡحَقِّ وَبِهِۦ يَعۡدِلُونَ ١٨١[الأعراف: ۱۸۱].

یعنی: «از خلقی که آفریده‌ایم گروهی هستند که به حق هدایت کرده و به حق حکم می‌کنند».

این آیه شریفه می‌رساند که زمین هیچگاه از مردم مصلح و راه‌یافته و عادل، خالی نخواهد ماند که طبعاً در برابر مقلدان مذهبیِ گم کرده راه، قرار می‌گیرند. اینان، چنانکه گفته شد، یاگروه اصلاح‌گر عقیدتی هستند، یا تلاشگران عملی و گاهی هردو.

از رسول اکرمصنیز حدیثی موافق با آیه مزبور هست که می‌فرماید: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ، لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ، حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللهِ». یعنی: «از امت من دسته‌ای هستند که همواره متمسّک به حق هستند، و مخالفتِ مخالفان (ياري ندادن ديگران) به آنان ضرر نمي‌رساند تا آنکه خداوند به ظهور قیامت فرمان دهد» [۱۸].

در ادیان دیگر نیز مصلحان بوده‌اند، چنانچه لوتر مصلح بزرگ مسیحی از بین کشیشان در آلمان برخاست و فریاد برآورد که: «ای مسیحیان، آگاه باشید که کلیسای امروز منحرف شده و به دکان دین‌فروشی تبدیل شده است». به این ترتیب مردم را به بازگشت به سوی انجیل فرا خواند. لوتر با گناه‌بخشی‌ها، بهشت‌فروشی‌ها و خرافات کلیسا به مقابله پرداخت؛ انجیل را به زبان ساده و شیوا ترجمه کرد و رسماً اعلام نمود که پاپ کاخ‌نشین و کشیشان پیرو او، همه بر باطل و گمراهند و همه پیروان آن‌ها از دیانت مسیح خارج می‌باشند.

لوتر یک مصلح فکری در بین مسیحیان بود و نام نهضتش را پروتستان نهاد[۱۹].

در زمان امام حسین÷قیام علیه افکار انحرافی چندان مورد نداشت، زیرا با توجه به نزدیکی به دوران پیامبر، اختلاف عمیقی در مورد اصول احکام وجود نداشت و هنوز احکام دین آنچنان آسیب ندیده بود که امام حسین ÷قیام کند و مثلا بگوید:

«ای مردم! چرا بر مقابر گنبد و بارگاه می‌سازید و مانند خانه خدا با آن‌ها رفتار می‌کنید؟ ای مردم! صاحبان این قبور هم بنده خدا بودند و خودشان به زیارت خانه خدا می‌رفتند، چرا امروز که اسلاف شما آن‌ها را دفن کرده‌اند بر قبورشان طواف می‌کنید؟ ای مردم! صاحبان این قبور در زمان حیاتشان گنبد و بارگاه برای خود نساختند، شما که ادعای پیروی از آن بزرگان را دارید، چرا چنین می‌کنید؟».

آری، مردم در دوران امام حسین÷از نظر فکری هنوز به شرک و غلو مبتلا نشده بودند[۲۰]، اما امام حسین÷از پیامبر خدا شنیده بود که مصلح، موظف است هر گاه کژی‌ای در جامعه مشاهده کرد، قیام کند؛ اگر توانست، شرایط را با عمل تغییر دهد و اگر نتوانست، با زبان و اگر با زبان نیز موفق نشد، باید قلباً ناراضی باقی بماند. امام حسین می‌گفت: «من شایسته‌ترین کسی هستم که باید این اوضاع را تغییر دهم». آری، او برای اعاد عدل قیام نمود، نه برای آن که بعد از شهادت، در ماتمش اشک بریزند و بر سر و سینه بکوبند!

[۱۷]- اين لقب در کشورهای عربی بکار برده نمی‌شود و کسانی را که چنین عقایدی دارند «سلفی» گویند. [۱۸]- صحيح بخاري، ج۹، ص۱۰۱، صحيح مسلم، جلد ۳، ص ۱۵۲۳. [۱۹]- ولی متأسفانه با خرافة «تثلییث» کنار آمد و به توحید خالص راه نیافت و با اسلام و توحید اسلامی از راه انصاف، روبرو نشد. [۲۰]- در عالم اسلام از گروه مصلحانی که علیه بدعت‌ها قیام کرده‌اند، فراوان نام برده شده است. پیامبر خداصفرموده‌اند: «زمانی که بدعت‌ها در امت من پیدا شد، بر دانشمندان است که بر ضد بدعت‌ها قیام کنند و دانش خود را آشکار سازند و سکوت‌کننده (در برابر بدعت‌ها) از رحمت خدا به دور است».