معاویه را بهتر بشناسیم

فهرست کتاب

حکومت معاویهس

حکومت معاویهس

حکومت معاویه و دوران خلافتش، همواره از سوی دوستان جاهل و دشمنان آگاه، مورد طعن و تهمت و سرزنش بوده است، غافل از اینکه نبآید حکومت ایشان را با دوران خلافت خلفاء راشدین مقایسه نمود. چرا که خود رسول الله جفرموده بود: (خير القرونی قرنی ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم).

پس اگر دوران خلافت معاویهسرا با خلفای راشدین مقایسه نمآئیم. مسلماً دارای اشکالات و نواقص و نوآوری هایی بوده، که در صفحات اینده در مورد آن بحث خواهیم کرد- اما اینطور نبوده که بعد از خلفاء راشدین و رسیدن خلافت به معاویهس، کلاً سیستم تغییر کند، گناه عام شود، فسق و فجور جای تقوا را بگیرد.

برای آگاهی بیشتر در این مورد، نظر مفتی تقی عثمانی (حفظه الله) را نقل می کنیم که در نقدی بر کتاب ((خلافت و ملوکیت)) اثر مولانا مودودی/نوشته است: به نظر ما و تمام اهل سنت، بدون شک خلافت معاویهسپآیه خلافت خلفاء راشدین نبوده، بلکه بین این دو خلافت فرق وجود داشته، اما نه آن فرقی که مولانا مودودی/توضیح داده است، چرا که آن توضیحات ایشان نه با عقل و منطق مطابقت دارد و نه با دلایل مستند به اثبات رسیده است و نه با عقائد اهل سنت وفق دارد. از توضیحات ایشان چنین در ذهن تصور می شود که به بعد از شهادت حضرت علیسبلافاصله اوضاع بکلی عوض شد، خلافت راشدین، الگوی خوبی ها و محاسن بود، اما به محض اینکه معاویهسخلافت را به دست گرفت، کلیه معایب شاهنشاهی و طاغوتی در آن بروز کرده پس از تقوی، بلافاصله فسق و فجور حاکم شد و جامعه ای که در دوران خلافت راشده، پاکترین جامعه تاریخ بود، در همین جامعه در دوران خلافت معاویه -رضی الله عنه، نفس پرستی و کلیه خصلت های پست به اوج رسید، تا سال ۴۰ هـ ق تصور نقض قانون علنی، اصلاً ممکن نبود، اما در سال ۴۱ هـ ق نقض قانون به سرحد ((بدعت)) و ((تحریف دین)) رسید. در سال ۴۰ هـ ق کسی کفار را دشنام و ناسزا نمی گفت، اما در سال ۴۱ هـ ق حتی اصحاب جلیل القدر، فحش باران می شدند.)) [۷۰]

این‌ها مقایساتی است که علامه محمد تقی عثمانی از کتاب مولانا مودودی/برداشت کرده است و تمامی آن‌ها را اشتباه می داند.

علامه تقی عثمانی، در جایی دیگر می‌گوید: اگر ما این وضع را بپذیریم (نظریات مولانا مودودی در مورد تغییر سریع حکومت در زمان معاویهس)، دیگر هیچ محل توجیهی برای فرمان صریح رسول الله جکه فرمود: ((ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم))باقی نمی ماند.

خلفاء راشدین بر عزیمت عمل می کردند، و حضرت معاویهسدر استفاده از رخصت ها از وسعت نظر و نرمی استفاده کردند، آن بزرگواران (خلفاء راشدین) در زندگی شخصی خود بر احتیاط و تقوای عالمی عامل بودند، و حضرت معاویهسدر محدوده مباحات از خلاف احتیاط گریز نمی کردند.

به طور مثال، خلفاء راشدین به خاطر احتیاط، فرزندان خویش را ولیعهد نکردند، اما حضرت معاویهسبر رخصت عمل کرد و یزید را برای جانشین پیشنهاد داد.

به همین جهت حضرت عدیسدر مورد حکومت ایشان می‌فرماید:

عدل زمان شما، ظلم دوران گذشته (خلفاء راشدین) است، دانشمندان و ائمه عقآید نیز بین خلافت خلفاء راشدین و حکومت حضرت معاویهس، همین فرق را بیان فرموده‌اند:

اهل خیر دارای مراتب مختلفی هستند، که عده ای در مقابل عده ای دیگر برتری و فضیلت دارند، از این مراتب، هر مرتبه به نسبت مرتبه و مقام بالاتر از آن، نقصی و کمبودی دارد، همان طور که می گویند: ((حسنات الابرار سيئات المقربين)).

پس ما می گوئیم خلفاء راشدین، روش استفاده از هر مباحی را به کار نمی بردند و بر فقر و تنگدستی، صابر و در حدود جهد و فعالیت، روش ایشان شبیه سیرت پاک رسول اکرم جبود. اما حضرت معاویهسهرچند که مرتکب منکر و گناه نبودند، اما روش استفاده از هر مباحی را به کار نمی بردند، و در انجام وظایف خلافت به درجه و مقام خلفاء راشدین نمی رسیدند. اما این نرسیدن به آن مقام، نبآید موجب نقص و توهین او قرار گیرد.

پس حکومت معاویهسنیز با وجود فرق هایی که با دوران خلافت راشده داشته، اما حکومتی عادله بوده است. به همین جهت صحابی بزرگ حضرت سعد ابن ابی وقاص می‌فرماید:

((مارأيت أحداً بعد عثمان أقضی بحق من صاحب هذا الباب يعنی معاويه)).

از صاحب این باب (یعنی معاویه) کسی را بعد از عثمان در داوری برحق‌تر ندیدم.

امام ابوبکر اثرم نقل می‌کند که ما نزد محدث معروف، امام اعمش/نشسته بودیم، بحث عدل و انصاف عمر بن عبدالعزیز/مطرح شد، امام اعمش/فرمود: ((شما از عدالت عمر بن عبدالعزیز تعجب می کنید)) پس اگر دوران خلافت حضرت معاویهسرا می دیدید، چقدر تعجب می کردید؟

مردم گفتند:آیا از نظر علم ایشان؟ امام اعمش/فرمود: خیر، از نظر عدل و انصاف ایشان [۷۱].

همچنین تابعین بزرگ مانند حضرت قتاده، حضرت مجاهد، حضرت ابو اسحاق سبیعی (رحمهم الله) به مردم زمان خود می فرمودند: اگر شما در دوران حکومت معاویهسمی بودید، حتماً می گفتید که او مهدی است.))

چرا مهدی زمان خود نباشد، به اینکه رسول الله جدر حق او چنین دعا کرد: ((اللهم اجعله هاديا ومهديا واهد به)).خدایا ایشان را هادی و هدایت یافته قرار ده و سبب هدایت مردم بگردان.

با این حال حکومت ایشان را ((عاض)): (یعنی، گاز گیرنده و برنده) می گویند: چون حکومتشان مشتمل بر لغزشهای اجتهادی بود.

ملوکیتی که در حدیث، بعد از خلافت نام برده شده، منظور از آن حکومت معاویهساست و پیامبر اکرم جآن را رحمت قرار داده است، لذا در حکومت او از یک نظرشان ((ملک غضوض)) موجود است و از نظری دیگر ((رحمت)) است. ولی از نظر واقعات بیرونی شان، رحمت در عهد حکومت معاویهسظاهرتر است، و در حکومت بعدی ها ((ملک غضوض)) نمایان است.

علامه ابن تیمیه/بسیار جالب می فرمایند:

از پادشاهان مسلمان هیچ کس از معاویهس(در عدل و انصاف و ...) برتری نیافت، اگر حکومت شان را با پادشاهان بعدی بنگرید، پس در هیچ زمان، مردم وضعی بهتر از زمان او نداشته اند، و اگر با زمان خلافت حضرات ابوبکر و عمر، آن را مقایسه کنید، مسلم است که فرق به نظرمی رسد [۷۲].

پس فرق این دو دوران در حدود عزیمت و رخصت، تقوی و مباحات، احتیاط و عمل بر مجازهای شرعی، اصابت رأی و لغزش اجتهادی بوده است، کسانی که این فرق را در نظر می گیرند، حکومت او را ((ملوکیت)) نامگذاری کرده اند. و کسانی که این امر را در نظر گرفته اند که چون این فرق در حد فسق و فجور نبوده، آن‌ها به ((خلافت)) نامگذاری کرده اند.

سلطان کامل در بین سلاطین و خلفاء راشدین، شبیه عالم برزخ است، که مردم او را با سلاطین دیگر بسنجند، او را خلیفه راشد تصور می کنند، و اگر به نسبت خلفاء راشدین به او نگاه کنند، او را سلطانی کامل خواهند دید، چنانچه سلطان شام (معاویه) فرمود:

((لست فيكم أبی بكر وعمر، ولكن سترون امراء من بعدی))

من در بین شما حاکمی مانند ابوبکرسو عمرسنیستم، اما بعد از من بزودی حکام را خواهید دید (که چگونه خواهند بود).

بنابراین، دوران سلطنت ایشان با روش نبوت، و خلفاء راشدین، شباهت دارد، به همین جهت می توان گفت که از آغاز خلافت راشده تا پایان سلطنت کامل ایشان، دوران تعالی اسلام است.))

علامه تقی عثمانی در پایان بحثش می‌فرماید:

به نظر ما فرق خلافت و ملوکیت، و مدارک مختلف آن و توجیه درست دوران حکومت معاویهساز این بهتر غیر ممکن است [۷۳].

[۷۰] معاویه و حقایق تاریخی / مفتی محمد تقی عثمانی / ترجمه مولانا ابراهیم دامنی/. [۷۱] حضرت معاویه و حقایق تاریخی / به نقل از منهج السنه / ج ۳ / ص ۷۵. [۷۲] منهاج السنه / ابن تیمیه / ج ۳ / ص ۱۸۵. [۷۳] حضرت معاویه و حقایق تاریخی / ص ۱۳۳-۱۴۴.