الف - ترديد در عدالت اصحاب پيامبر ص
این افراد در میان مردم عوام شایعه کردهاند: چگونه قرآن و سنت پیامبر صرا از افرادی بگیریم که مرتکب گناه و معصیت شدهاند؟ چگونه دینمان را از کسانی بگیریم که خداوند حکم نفاق بر آنها صادر نموده است؟
باید بدانیم که هنگام طرح چنین شبهاتی و نشر چنین سمومی قصد مروجین آن یقینا شخص گمنامی از اصحاب نبوده، فردی که شرح حال وقایع او بیان نشده و زندگانی او اوراقی از تاریخ را به خود اختصاص نداده یا زنی از اصحاب که مرتکب زنا شده باشد سپس توبه کرده و نزد پیامبر صاعتراف نموده و خواستار مجازات خویش شده است یا کسی که مرتکب شرب خمر شده و حد را بر او جاری ساختهاند، و حتی این شبهات افرادی مانند حاطب بن ابی بلتعه سهم که خبر حرکت پیامبر صرا به قریش رساند نیست، زیرا این گونه افراد توبه کرده و خداوند نیز از آنها خشنود شده است، یا استغفار آنها را پذیرفته و یا حد و حدود شرعی در دنیا بر آنها جاری شده است.
اما مقصود اصلی طرح این شبههها و هدف مستقیم آنها خدشه وارد کردن در منزلت و شخصیت بزرگانی از اصحاب همانند ابوبکر و عمر و عثمان و غیره شمیباشد که دشمنان اسلام با داستانپردازیها و بزرگنمایی اختلافات اجتهادی میان آنها، قصد خاموش کردن نور خداوندی را با لطمه وارد کردن بر عدالت اصحاب دارند. چرا که پس از ایجاد شبهه و تردید در عدالت اصحاب راه برای ایجاد شبهه در کتاب خدا و سنت پیامبر صکه آنها حافظ و ناقل آن بودهاند هموار شده و در نتیجه کاشتن بذر اختلاف، تفرقه، فتنه و کینه در میان مسلمانان هدفی دست یافتنی خواهد شد.
و این هدف پلید با اندکی دقت در شایعههای پراکنده در میان مسلمین قابل شناخت است، زیرا مهمترین راه برای وصول به این هدف ترویج احادیث دروغ و داستانهای بیاساس در کتب حدیث است که کمک شایانی به آنها میکند، مانند داستان ضربه خوردن حضرت زهرا بو سوزاندن خانه ایشان و کتک خوردن شوهر او یا غصب خلافت از علیستوسط بزرگان صحابه و سایر دروغ پردازیهای وارد شده در کتب حدیثی و روایی.
جای تعجب است که این روایات میان مردم مقبولیت یافته در حالیکه حتی یکی از آنها نیز صحیح نبوده و از سند متصل یا مرفوعی که به امام علی÷یا یکی دیگر از اصحاب و یا راویان عادل شیعه اهل بیت علیهم السلام برسد برخوردار نمیباشد.
اینجا لازم است که نکاتی مهم را در برخورد با این مسایل متذکر شویم:
۱- فضیلت اصحاب در آیات قرآن کریم به طور صریح و روشن بیان شده است، همچنانکه سنت پیامبر صو روایات ائمه نیز در تعریف و تمجید از آنها کاملاً گویا هستند [۷۳].
۲- اینکه در میان اصحاب افرادی منافق وجود داشتهاند، دروغی محض است، زیرا همانطور که در تعاریف بیان شد، منافقین جزو اصحاب شمرده نمیشوند و اغلب منافقین هم شخصاً و هم با بیان صفات برای پیامبر صو اصحاب شناخته شده بودند. زیرا قرآن کریم تمام حرکات و سکنات و حتی نیات درونی آنان را فاش ساخته بود.
و اگر به عنوان نمونه از غزوه تبوک مثال بیاوریم که جزو آخرین غزوههای پیامبر صبوده است میبینیم که افرادی با دلایل واهی مثل ترس از فتنه زنان رومی و یا دلایل زشت دیگر که عادت منافقان است از شرکت در جهاد خودداری نمودند. قرآن کریم در بسیاری آیات به بیان این مسایل پرداخته است، جائیکه جز برخی مردم منافق یا اصحاب معذور، سایر اصحاب به همراه پیامبر صبرای شرکت در غزوه، مدینه را ترک کرده بودند.
از دلایل اینکه منافقین جزو اصحاب نیستند، اینست که خداوند - رب العزه - توبه و بازگشت سه نفر از اهل مدینه را که بدون عذر به جهاد نرفته بودند پذیرفت و توبه راستین و ایمان عظیم آنها را سبب بخشش آنها قرار داد. خداوند میفرماید:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾ [التوبة: ۱۱۷].
«خداوند توبهی پیغمبر (از اجازه دادن منافقان به عدم شرکت در جهاد) و توبهی مهاجرین و انصار (از لغزشهای جنگ تبوک) را پذیرفت».
تا این قسمت از آیه که:
﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ ١١٨﴾ [التوبة: ۱۱۸].
«و به آن سه نفری که (از جنگ تبوک) تخلف نمودند، (خداوند لطف و احسان نمود)؛ تا آنگاه که زمین با همۀ فراخیاش بر آنها تنگ شد، و از خود به تنگ آمدند، و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست، سپس رحمت خود را شامل حال آنها نمود، تا توبه کنند (و توبهی آنان را پذیرفت) بیگمان الله است که توبهپذیر مهربان است».
شایان ذکر است که آیات سوره توبه، اهل مدینه را بعد از غزوه تبوک به سه گروه تقسیم میکند و از گروه چهارم سخن نمیگوید که پیامبر صاجازه شرکت نکردن در جهاد را به آنان داد، که عبارت بودند از کسانی امثال امام علی ÷و عبدالله بن ام مکتوم و فقرائی که به خاطر عدم استطاعت مالی توان جهاد نداشتند.
خداوند در آیه اول به بیان قبولیت توبه گروه اول اصحاب که در غزوه تبوک شرکت داشتند میپردازد و در آیه دوم منافقین را از اجتماع مدینه جدا کرده و جزو گروه دوم به حساب آورده و عدم خروج آنها را غیر معذور میشمارد و پس از آن به بیان وضعیت گروه سوم که سه نفر از اصحاب بوده و در جهاد شرکت نکرده بودند میپردازد که به خاطر صداقت و راستگویی آنها با پیامبر صمورد عفو و گذشت خداوند واقع شدهاند.
پس میبینیم که این آیات، صف منافقین را از صف اصحاب (حتی اگر بدون عذر هم در جهاد شرکت نکردهاند) جدا میسازد و در واقع اصحاب شبیشتر از همه مردم نسبت به نفاق پرهیز داشتند و تمام حالات درونی و بیرونی خویش را مورد دقت قرار میدادند که به نفاق دچار نشوند.
از سلام بن مستنیر روایت شده که: (روزی نزد ابوجعفر÷نشسته بودم که حمران بن اعین نزد او آمد و سؤالاتی پرسید، موقع رفتن به ابوجعفر ÷گفت: خداوند عمر شما را طولانی فرماید و ما را با وجود شما بهرهمند سازد، میخواهم بپرسم که چگونه است ما به هنگام حضور در خدمت شما دارای قلبی نرم و عطوف و نفسی بیرغبت به دنیا و بیتفاوت به دارائیهای دنیایی مردم میباشیم، اما به هنگام خروج و ترک شما و معاشرت با تاجران و سایر مردم، احوال دیگری داریم؟ ابوجعفر در جواب فرمود: این تغییر حالت شما وابسته به دگرگونی قلب شماست که گاهی سخت و گاهی نرم میشود، و اصحاب رسول خدا نیز از ایشان پرسیدند که: آیا شما نفاق را در ما نمیبینی؟ پیامبر صفرمود: «چرا چنین فکر میکنید؟» گفتند: هرگاه که نزد شما هستیم و از پند، ارشاد و تذکرات شما بهرهمندیم، به دنیا و دارایی آنها بیرغبت شده، گویی بهشت و جهنم را با چشم سر مشاهده میکنیم، اما با ترک شما و مراوده و معاشرت با زن و فرزند و اموال دنیا، نزدیک است که دگرگون شویم و گویی آن حالات پسندیده را نداشتهایم، آیا این را نفاق نمیبینی؟ پیامبر صفرمود: «هرگز، بلکه این تغییر حالات از تلاشهای شیطان است که شما را به سوی دنیا مشتاق سازد و از یاد خدا غافل کند و به خدا سوگند، اگر همیشه بر آن حالات نیکو که در نزد من دارید بمانید توان دیدن و مصافحه با ملائکه و راه رفتن بر روی آب را خواهید داشت و بدانید که اگر شما مرتکب گناه نشوید و سپس با استغفار آن را محو نکنید، خداوند مخلوقات دیگری جانشین شما خواهد کرد که گناه کنند و سپس از خدا مغفرت بطلبند. و خداوند نیز آنها را ببخشد». امام در ادامه فرمود: و بدانید که مؤمن کسی است که بسیار دچار لغزش شده و در مقابل بسیار توبه میکند، آیا این آیه را نشنیدهاید که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾[البقرة: ۲۲۲].
«بیگمان خداوند توبهکاران و پاکان را دوست دارد».
﴿ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَيۡهِ﴾[هود: ۳] [۷۴].
«از پروردگارتان طلب آمرزش کنید و به سوی او برگردید»).
۳- رأی و نظر جمعی و همگی اصحاب معصوم است و امکان ندارد که همگی آنها یک گناه صغیره و یا کبیره را حلال دانسته و آن را انجام دهند. اما اینکه ارتکاب گناهان توسط افراد آنها دلالت بر عدم عصمت فردی آنها دارد لطمهای به عدالت و منزلت آنها وارد نمیکند.
دلیل عدالت عمومی اصحاب نیز بررسی و تحقیقی است که امامان اهل بیت برای نقل روایات از آنها انجام دادهاند که در این میان حتی یک صحابی پیامبرصیافت نشده که یک حدیث دروغ به پیغمبر نسبت داده باشد و با وجود اینکه در اواخر عصر اصحاب بدعتهای جدیدی از جمله قدریه، خوارج و مرجئه در اثر حکومت افراد سفیه و کج فکر به وجود آمد اما در میان این افکار و پیروان آنها حتی یک صحابی هم نقش نداشته و در جرگه آنها وارد نشده است و این خود دلیل بسیار واضحی است بر هدایت عمومی و انتخاب و گزینش آنها توسط خداوند، برای هم صحبتی با پیامبر صو درک و فهم صحیح دین و ابلاغ کامل و درست آن.
ابوعبدالله ÷میفرماید: (اصحاب پیامبر صدوازده هزار نفر بودند، هشت هزار نفر آنها اهل مدینه و دو هزار نفر از مکه و دو هزار نفر نیز بردگان آزاد شده بودند، اما در میان این تعداد هیچ قَدَری یا مرجئی یا حروری، و یا معتزلی و یا اهل رأی وجود نداشت، شبها و روزها را در گریستن و اندوه آخرت بودند و میگفتند: پروردگارا، روح ما را قبل از اینکه به نان خمیر دست یابیم به نزد خود ببر) [۷۵].
امام صادق نیز به عدالت اصحاب اعتقاد داشته و صداقت آنها را در روایت احادیث پیامبر صتأیید میکردند.
از منصور بن حازم روایت شده است که گفت: به ابوعبدالله گفتم: چگونه است که هرگاه من در مورد مسألهای از شما میپرسم، مرا جوابی میدهید و اگر دیگری همان را پرسد، گونهای دیگر پاسخ میگویید؟ فرمود: ما مردم را بر اساس سطح فهم آنها پاسخ میگوییم! پرسیدم: پس در مورد اصحاب رسول خدا ص(که از شما پرسیدهاند جوابی شنیدهام) مرا چگونه پاسخ میگویید، آیا بر محمدصدروغ میبستند یا خیر؟ امام فرمود: به یقین که هرگز دروغ نبستهاند. پرسیدم: پس چرا با یکدیگر اختلاف پیدا کردند؟ فرمود: آیا نمیدانی که رسول خدا صگاهی در جواب سؤال یک شخص گونهای پاسخ میگفت و در جواب همان شخص در مرحلهای دیگر جوابی متضاد میفرمود که جواب اول را نسخ میکرد و نسخ میان احادیث به این معنی است) [۷۶].
پس با این تفاصیل اگر شخصی ادعای دروغپردازی یا نفاق یکی از اصحاب را مطرح کرد بلافاصله به او گفته میشود: دلیل تو برای استثنای آن صحابی از دیگران چیست؟ (و واضح است که هیچ دلیلی ندارد).
۴- اعتقاد به عدالت صحابه به معنی عصمت آنها نیست، زیرا آنها بشرند و دارای خطا و اشتباه نیز هستند، اما اشتباهات و خطاهای آنان در میان دریای بیکران نیکیهایشان ناپیداست، آنان دارای چنان سابقه درخشانی هستند که هیچ کس هرگز به پای آنها نمیرسد. آنان بودند که با ایثار مال و جان و اولادشان پیامبر صرا به هنگام هجوم بادیهنشینان یاری دادند، و با پدران و برادران و قوم وعشیره گمراه خویش در این راه جنگیدند، اخلاص خویش را به خدا و پیامبر صاثبات کردند، و در نهایت محبت گردنهای خویش را برای بالا نگه داشتن و اعتلای نام الله عطا کردند. و با چنین جان افشانیهایی بود که توانستند به نیکوترین شیوه اسباب نشر و گسترش و تبلیغ این دین تا به امروز را فراهم آرند. همین اعمال آنها کافی است که با لطف خدا تمامی گناهان صغیره و کبیره آنها - مادامی که به کفر نیانجامد - را از صفحه زندگی آنان پاک سازد.
خداوند میفرماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ ١٥٩﴾ [آلعمران: ۱۵۹].
«از پرتو رحمت الهی است که تو با آن (که سر از خط فرمان کشیده بودند) نرمش نمودی. و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس از آنان در گذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن. و هنگامی که (پس از شور و تبادل آراء) تصمیم به انجام کاری گرفتی (قاطعانه دست بکار شو و) بر خدا توکل کن؛ چراکه خدا توکلکنندگان را دوست دارد».
علامه مجلسی میفرماید: (آنچه که از ظاهر اقوال علماء بدون هیچ اختلافی بیان شده این است که اگر عدالت یک صحابی با ارتکاب گناه خدشهدار شود، با توبه از آن، عدالت وی نیز دوباره ثابت میشود. حتی اگر گناه او مستلزم اجرای حد باشد، پس از آن توبه او قبول شده و عدالت وی همانند گذشته برای وی باقی بوده و شهادت او هم پذیرفته میشود. برخی از یاران ما اجماع علماء را بر این قضیه روایت کردهاند) [۷۷].
سید ابوالقاسم خوئی میفرماید: (به محض ارتکاب گناه عدالت شخص هم مخدوش میشود، با انجام توبه، اثبات میشود و اینکه گناه صغیره یا کبیره باشد همان حکم را دارد) [۷۸].
سیدمحمد حسین فضل الله فراتر رفته و عدالت امامان جمعه و جماعت عصر حاضر را پیش کشیده است، کسانی که نسبت به اصحاب، که شرف همصحبتی با پیامبر صرا از خدا دریافت کرده بودند، درجه بسیار پایینتری دارند. وی میگوید: (عدالت به معنی عصمت نیست، چه بسا فردی عادل مرتکب گناه شده و سپس توبه کرده باشد و این وصف برخی اهل تقواست که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١﴾ [۷۹] [الأعراف: ۲۰۱].
اما عدالت یک شخص چگونه ثابت میشود؟
باید گفت که سنجش ظاهری و رفت و آمد و معاشرت عمومی یک شخص در اجتماع به گونهای که مردم وی را فردی متدین و دارای اخلاقِ فردی مثبت و اخلاق اجتماعی مشروع بدانند ملاک عدالت شخص است، همانگونه عدالت فرد ثابت میشود با شهرت نیکی که مفید علم و اطمینان خاطر باشد و یا با تأیید شخص مطمئن نیز عدالت وی ثابت میشود، اما نظر شخص فاسق چه در تأیید عدالت و چه در رد عدالت افراد فاقد ارزش است) [۸۰].
[۷۳] نگا: همين کتاب، صص ۳۹ - ۱۱. [۷۴] کافي کليني، ج ۲، ص ۴۲۳ و بحار الأنوار، ج ۶، ص ۴۱ و تفسير عياشي، ج ۱، ص ۱۰۹ و مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۱۰. [۷۵] الخصال، ج ۲، ص ۶۳۹ و بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۳۰۵. [۷۶] کافي کليني، ج ۱، ص ۶۵ و بحار الأنوار، ج ۲، ص ۲۲۸. [۷۷] بحار الأنوار، ج ۸۵، ص ۳۰. [۷۸] منهاج الصالحين، ج ۲، ص ۱۲. [۷۹] «پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند». [۸۰] المسائل الفقهية، ج ۲، ص ۱۷۴.