بيانات نهايي و يقين بخش
تا کنون با دلایل عقلی و نقلی فراوان دریافتیم که اصحاب پیامبر صارزندهترین نسل بشریتاند که تاریخ انبیاء و پیامبران به خود دیده است و بهترین ایام حیات فردی و اجتماعی انسان را آنان ساختهاند که خالق هستی نیز بر این ادعا گواهی داده است:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آلعمران: ۱۱۰].
«شما بهترین امتی هستید که به سود انسانها آفریده شدهاید که امر به معروف و نهی از منکر مینمائید و به خدا ایمان دارید».
با این وصف اعتقاد به ارتداد چنین افرادی را، مسلمانان خردمند نپذیرفته و با چند پرسش ساده میتوانند ریشه چنین معتقدات باطلی را از اساس بر کنند، پرسشهایی که به ذهن هر حقیقتطلب منصفی خطور کرده، عقل کنجکاو او برایش پاسخ صحیح میجوید، از جمله:
۱- اگر اصحاب پیامبر صاز دین برگشته و کافر هستند، چگونه خداوند متعال در قرآن و پیامبر اکرم صو اهل بیت مبارکش در روایات صحیح به توصیف نیکیهای آنان پرداخته و بر راستی و پاکی ظاهر و باطن اعمالشان گواهی دادهاند؟
۲- منشأ ارتداد از دین یا شبهات است یا شهوات، دو عاملی که در اوایل ظهور اسلام، دارای حد اکثر قدرت و کارایی بودند و اصحاب که تازه ایمان آورده بودند، میبایست از یک طرف با آنها مبارزه درونی و جهاد اکبر داشته و از طرفی دیگر با کل دشمنان آن دین تازهپا گرفته در داخل و خارج عربستان مبارزه میکردند و در برابر توطئهها، فتنهانگیزیها، شکنجه و آزارهای گوناگون از طرف خویشاوندان نزدیک و سران و حاکمان عرب مقاومت میکردند. و دیدیم که چگونه در هر دو جبهه با سرافرازی و با کفایتی مثال زدنی پیروز میدان گشته و تمامی موانع پذیرش اسلام و استقامت در راه دین را از میان بردارند. آنان تمام بلایا و مصایب را تحمل کردند. خانه و کاشانه و دارائیهایشان را به همراه عزیزترین افراد رها کرده و محبت خدا و پیامبر صرا بر آنان ترجیح داده و هجرت کردند. آنان این ایثار و از خود گذشتن را نه با اجبار و زور که با اختیار و اندیشه انجام دادند و توانستند با تمامی مشکلات دست و پنجه نرم کرده و پرچم اسلام را بالا نگه دارند، آیا در دوران قدرت و شوکت و رفاه اسلام که خود آن را فراهم کرده بودند و دست آوردهای شیرین زحمات خویش را با چشم سر دیده و لمس میکردند، با آن مبارزه کرده و رهایش میکنند و به مخالفت با دستور رهبر خویش پرداخته و علی را (به فرض وصیت پیامبر صبه جانشین کردن او) از حق خویش منع کرده و آن را از او غصب میکنند؟ در حالیکه میدانند مخالفت با خدا و رسول کفر است و ارتداد؟ آیا همه مهاجران و انصار بر کفر ابوبکر سرپوش نهاده و از وی پیروی میکنند؟
و هیچ تلاشی برای بازگرداندن حق غصب شده علی انجام نمیدهند؟
آنان که قبلاً همه هستی خویش را در راه یاری پیامبر صنثار کرده بودند، اکنون به احدی اجازه میدادند که فرمان او را زمین نهد و به رأی خویش حکم کند؟
۳- چگونه میتوانیم بپذیریم که صحابه کافر و مرتد شدهاند اما حضرت علی÷حتی یک نفر از شرکت کنندگان جنگ جمل و صفین را کافر ندانسته و به طرفداران آنان ناسزا نگفته و یا اموالشان را به غنیمت نبرده است، در حالی که خود میفرمود: (قبل از اینکه از میان شما بروم از من بپرسید، تا حقایق را برایتان روشن کنم). حال که با اهل جمل و صفین که با وی جنگیدهاند این چنین بوده، با کسانی مانند ابوبکر، عمر و عثمان چگونه رفتاری داشته است (که هرگز جملهای در اعتراض به آنان بیان نداشته است). و حاشا که آنان را مرتد شمرده باشد. ایشان اگر شخصی را مرتد میدانستند. در حکم ارتداد او مسامحه نمیکردند، همان گونه که همراه با ابوبکر و سایر صحابه قبیله بنی حنیفه و سایر مانعین زکات را مرتد شمرد [۱۷۲].
امام علی در جنگ جمل به سپاهیان خویش اعلام کرد: (دلیل جنگیدن ما با اهل جمل کافر دانستن آنان نیست، همان گونه که آنان ما را کافر نمیدانند، بلکه ما خویش را بر حق دانسته و آنان نیز خود را بر حق میدانند و این دلیل جنگ میان ماست) [۱۷۳].
۴- پیامبر اکرم صما را به همنشینی با افراد صالح و دوری کردن از افراد ناصالح امر میکند، حال چگونه ممکن است که خود ایشان با افرادی مرتد و منافق همنشین شده و آنان را در مجالس خصوصی و عمومی مورد رحمت و مهربانی قرار دهد و از میانشان محرم اسرار برگزیند، خداوند که میدانست آنان در حیات او و یا پس از مرگ او مرتد و از دین خارج میشوند، چگونه پیامبر خویش را از آنان برحذر نداشت؟!
۵- و چگونه ایشان ما را به انتخاب افراد متدین و نیکخو برای ازدواج امر میکند، اما خود در عمل با این گفته مخالفت کرده و از خانوادۀ مرتدان همسر گزیده و یا دختران محبوب و پاک خویش را به نکاح آنان در میآورد؟ آیا ایشان دچار اشتباه شدهاند که با ابوبکر، عمر و عثمان و دیگران رابطه خویشاوندی برقرار کردهاند.
۶- اگر اهل بیت علیهم السلام صحابه را غاصبان حق علی و خلافت و از دین خارج میدانستند، چرا اسامی سردمداران کفر و ارتداد را برای نامگذاری فرزندان خویش بر میگزیدند؟
و اگر جایز است نام مرتدانی (معاذالله) چون ابوبکر، عمر و عثمان بر فرزندان اهل بیت نهاده شود پس چرا از نام فرعون و قارون و دیگران پرهیز میکنیم در حالیکه کفر یک ریشه دارد و کافر نیز یک حکم را دارد و اگر ما خود را پیروان واقعی اهل بیت میدانیم، برای اثبات ادعای خویش، آیا راهی جزو پیروی در عمل داریم، و اگر آنان اسامی ابوبکر و عمر و عثمان و سایر اصحاب را شایستۀ نامگذاری فرزندان خویش میدانستند ما چرا از آن دوری میجوئیم.
۷- چگونه به خود اجازه میدهیم که مخالفان امام علی را لعن و نفرین کرده در حالی که ایشان پیروان خویش را حتی از لعن معاویه نهی کرده است و فرموده: نمیپسندم که شما نفرینکننده و ناسزاگو باشید [۱۷۴].
۸- در هیچ جای تاریخ گزارشی را که مبنی بر تلاش اصحاب برای نشر افکار باطل و ضد دین یا تضعیف ارکان دولت تازهتأسیس اسلام باشد نمیبینیم بلکه هر چه هست بیان ایثار و تلاش و از خود گذشتگی برای نسل جدید است، حال اگر آنان منافق بودند آیا چنین ایثاری را از خود نشان میدادند و یا کمترین فرصتی را برای دستیابی به اهداف خویش از دست میدادند.
۹- آیا پیروزیها و حماسه آفرینیهای اصحاب، دلیل صداقت و پایداری آنان در پیروی پیامبر صنیست؟! و آیا خداوند نصرت و یاری خویش را شامل حال منافقان خواهد کرد؟!
۱۰- پایهگذاران دولتهای معاصر، برای تثبیت ارکان حکومت خویش از رجال با کفایت و شایسته و صادق یاری میگیرند. آیا نمایندۀ خدا بر روی زمین و بزرگترین دولت حاکم که نه تنها سرزمینها را بلکه قلبها را نیز تسخیر کرده است، مشتی منافق و مزور را برای نشر دین خویش و تمکین دولت اسلامی که دولت مهر و محبت و راستی است، بر میگزیند؟! و آیا خالق هستی که الهامکنندۀ این دین مبارک است، به منافقان اجازه میدهد که پا در جای پای نبوت گذاشته و جانشینی پیامبر محبوبش را بر عهده گیرند؟!
۱۱- هر مسلمان عادی نیز حق دارد که بپرسد، اگر صحابهی پیامبرصمرتد و منافق بودند و دشمن دین خدا، پس پل ارتباطی میان بشریت و پیامبر از شالوده ویران بوده و دینی تحریف شده و باطل به دست ما رسیده است. در این صورت مبنای عبادت خدا، کدام شریعت است؟!
و چگونه قرآن را وحی الهی بدانیم در حالی که همان گروه بودند که آن را برای نسلهای پس از خویش حفظ و نقل کردهاند؟!
پس ای خوانندۀ هوشیار و گرامی! لازم است بدانیم که طعنه در اصحاب پیامبر نقش دشمنان اسلام بوده و با این کار ریشهکن کردن مبانی دین اسلام را هدف گرفتهاند. چرا که قرآن و سیرت پیامبر را آنان به ما رساندهاند و در میان تمام ادیان آسمانی و غیر آن هیچ دینی به اندازۀ اسلام دارای اسناد متواتر و روایات معتبر نقل شده نمیباشد.
در واقع افرادی چون ابوبکر، عمر، عثمان، علی و پیروان نیکوکار آنان بودهاند که قرآن و سنت را به ما رساندهاند و هر گونه خدشه و ایراد بر آن افراد به همان اندازه اساس دین را زیر سوال میبرد. لذا این نقشۀ شوم و پلید که نابودی دین اسلام را هدف گرفته و مسلمین را برای پیروی و تقلید از یهود و نصارا میخواهد همچنان ادامه دارد. و خداوند خود فرموده است که:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡ﴾[البقرة: ۱۲۰].
«یهودیان و نصاری هرگز از تو خشنود نخواهند شد. مگر اینکه از آیین آنها پیروی کنی».
ما نیز در پایان دعای پیامبر صرا تکرار میکنیم که فرمود: (بار الها، ای پروردگار جبرئیل و میکاییل و اسرافیل، ای خالق آسمانها و زمین و ای آگاه به پنهان و پیدا، فقط تو هستی که به قضاوت نیکو در اختلافات میان بندگان شایستهای، پس ما را به لطف خویش در این گیرو دار به حقیقت رهنمون ساز، که توئی راهنما به سوی هدایت و راه راست).
آمین آمین آمین
[۱۷۲] نگا: مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۵۲ و بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۲۵۲. [۱۷۳] قرب الإسناد، ص ۴۵ و بحار الانوار، ج ۳۲، ص ۳۲۴. [۱۷۴] نگا: مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۳۰۶ و بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۳۹۹ و وقعة الصفین، ص ۱۰۲.