اسلام و نژاد پرستی

فهرست کتاب

طاعت خداوند أو پیامبرش جمقدم بر همه چیز است

طاعت خداوند أو پیامبرش جمقدم بر همه چیز است

از عدی بن حاتم سروایت است که فرمود: من نزد آنحضرت جآمدم در حالیکه سوره برائت را تلاوت می‌نمودند:

﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ[التوبة: ۳۱]. «یهودیان و مسیحیان علاوه از خدا، علمای دینی وپارسایان خود را هم به خدائی پذیرفته‌اند» سپس فرمودند: «آنها علما و پیشوایان خود را عبادت نمی‌کردند، لیکن حلال خدا را به ایشان حرام، و حرام خدا را به ایشان حلال می‌نمودند، آنها نیز از ایشان فرمان میبردند و سخنان آنها را از دین می‌دانستند» [۱۱۶]در روایت دیگری اینچنین می‌فرمایند: «آری! حلال خدا را حرام، و حرام را حلال میکردند، ودیگران هم کور کورانه به دنبال ایشان می‌رفتند و فرمان میبردند، پس همین عبادت نمودن علمای دینی و پارسایان است» [۱۱٧]طاعت وفرمانبری خداوند و پیامبر بزرگش جمقدمتر و اولی‌تر از همه مردمان است، و هر سخن یا امری مخالف فرموده‌های خداوند أو رسولش جباشد، جایش کثافت دانی است، هرچند گوینده ومصدرش انسانی عالیقدری هم باشد، و از علی سروایت شده است که فرمود «طاعت و فرمانبرداری در معصیت و گناه نیست، بلکه طاعت و فرمانبرداری در امور شایسته و نیک است» [۱۱۸].

و در نزد ابوداود و نسایی از علی سروایت است که فرمود: «طاعت پیشوا بر مسلمان لازم است. تا آنکه به گناهی امر نکند، وچون به معصیت و گناهی امر نمود، پس اطاعت و فرمانبرداری از وی جایز نیست».

امام بیهقی / در کتاب شعب الایمان از ابن عمر سنقل می‌کند که فرمود: «بر شخص مسلمان لازم است که بشنود و اطاعت کند در آنچه که دوست دارد یا از آن بد می‌برد، مگر اینکه به معصیت امر شود. وچون به معصیتی امر شود، شنیدن و فرمانبرداری بر وی لازم نیست».

از خباب بن ارت سروایت است که پیامبر جفرمودند: «بشنوید! زود است که بالای شما فرمانروایانی مسلط گردد که ستمگر ودروغگو‌اند، پس شما در ظلم، آنها را یاری ندهید و دروغ‌های ایشان را تصدیق ننمایید، پس هر کسی در ظلم وبیدادگری با آنها همکارشد وسخنان دروغ آنها را تصدیق نمود، هرگز بر سر حوض با من روبرو نخواهد شد» [۱۱٩]بنا بر این اطاعت و فرمانبرداری از بزرگان اقوام و پیشوایان، در آنچه که گناه است جایز نیست. همچنان اشتراک در جنگ، عداوت ودشمنی علیه قبایل و ملیت‌های دیگر، و یا گرد هم آیی بر اساس نژاد، ملیت، قبیله، ومبارزه درین راه جنایت بزرگی است که سبب قهر و غضب الهی می‌شود. مسلمان واقعی هرگز درراه نژاد، ملیت، رنگ، زبان جنگ و مبارزه نمی‌کند، بلکه هدف و مرامش برتری کلمه توحید، توقف دادن به ظلم و ستم و بیدادگری، و تأمین امنیت و صلح می‌باشد، مسلمان باید بکوشد تا در مقابل مجرمین، مردمان منحرف وکفار مبارزه کرده واز دین و ئعقیده خویش دفاع نماید، کتاب الله و سنت پاک پیامبر بزرگ اسلام جرا قانون ودستور خویش قرار داده، و یگانه نمونه و الگوی زندگی‌اش همان مردمان صالح و نیکوکار پیشین در صدر اسلام باشند. مسلمان راستین، از اوامر ودستورهای خداوند أورسولش جپیروی می‌نماید، داور و فیصله‌گر در نزدش تنها قرآن و سنت پیامبر اسلام جبوده هرگاه کشمکش یا اختلافی رخ دهد باعدم دلتنگی وناراحتی به فرمان خدا أورسولش جگردن نهاده حق انتخاب و اختیار را بخود نمی‌دهد، سخنان اشخاص را مقدم بر فرامین الهی و پیامبر جنمی‌داند. امام ابوحنیفه: می‌فرماید: «هرگاه سخن من با فرموده پیامبر خدا جتصادف کرد، سخن مرا گرفته به دیوار زنید».

همچنان امام مالک: می‌فرماید: «سخن هرکس پذیرفته و رد می‌گردد، مگر صاحب این قبر (اشاره به مرقد آنحضرت جنمود) که هرگز قابل رد نیست».

امام شافعی: می‌فرماید: «هرگاه حدیث رسول خدا جبرایم رسید و صحت آن برایم ثابت گردید، سپس غیر از حدیث، سخن کسی دیگر را پذیرفتم، پس بدانید که عقل از سرم رفته است».

بنابراین، مسلمان هر سخن یا امری را که با قرآن و سنت تصادم و تعارض نماید، رد کرده، شریعت اسلام را در همه امور زندگی اش داور و دستور قرار دهد، هرگونه رأی ونظریه و روش‌های ملیت خواهی را با همه انواع واشکالش ترک می‌نماید. از ابو سعید الخدری سروایت است که فرمود: پیامبر جعلقمه بن مجزر سرا با برخی از اصحاب کرام رضی الله عنهم اجمعین، که من هم ضمن آنها بودم، جهت مأموریتی فرستادند، هنگامیکه در نیمه راه رسیدیم تعدادی از سربازان لشکر را به سرکردگی عبدالله بن حذافه سهمی جدا نمود. عبدالله بن حذافه مرد شوخ و مزاحیی بود، زمانیکه در نیمه راه رسید آتشی بزرگی را افروخت سپس به مردم گفت. آیا شنیدن سخن و اطاعت من بر شما لازم نیست؟ گفتند: آری، فرمود: اگر من شما را به کاری امر نمایم شما آنرا انجام می‌دهید؟ گفتند، بلی، فرمود: پس حقی که بر شما دارم، طاعت و فرمانبرداری من بر شما است. همه شما درین آتش بپرید! ابو سعید الخدری سفرمود: بعضی از مردم آماده خیز زدن شدند، تا آنکه عبدالله بن حذافه سمتیقن شدکه آنها در آتش داخل میشوند. آنگه فرمود: بنشینید من با شما شوخی نمودم. هنگامیکه به مدینه بر گشتند قصه را به آنحضرت جحکایت نمودند پیامبر جفرمودند: «کسیکه شما را به گناه و معصیت امر نماید، شما از وی فرمان نبرید» و در روایت دیگرچنین آمده: «اگر آنها داخل آتش می‌شدند دو باره بیرون نمی‌آمدند» یعنی در آخرت نیز وارد آتش می‌شدند.

[۱۱۶] نزد ترمذی. [۱۱٧] نزد ترمذی. [۱۱۸] متفق علیه. [۱۱٩] نزد احمد.