مجموعۀ از احادیث گرانبهای پیامبر جدر مورد ملیت پرستی
رسول الله جدر یکی از خطبههایشان فرمودند: «ای مردم قریش: خداوند أتکبر و غرور جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور کرده است، همه مردم از آدم ÷، و آدم از خاک آفریده شده است» [۴۱].
همچنان جمیفرمایند: «خداوند تعصب جاهلیت و افتخار به پدران را از شما دور نموده است، یک شخصی مؤمن و پرهیزگار است و دیگری فاجر و بدبخت، همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است، مردمانی که به اقوامشان فخرمینمایند بایستی از آن دست بکشند، همانا پیشینیان آنها ذغالی از آتش دوزخاند و آنان در نزد خداوند أخوارتر از قانغوزکیاند که با بینی خود سر گین را میغلطاند» [۴۲]. همچنان پیامبر جمیفرمایند: «آنکه دعوت به عصبیت مینماید، و در راه عصبیت میجنگد، و در راه عصبیت کشته میشود از ما نیست» [۴۳]چنانکه پیامبر جدر مورد یاری و کمک خواستن از قوم و قبیله در ظلم و تجاوز و جانبداری از آنان فرمودهاند: «اینچنین سخنان بدبو و نفرتانگیز را کناربگذارید» [۴۴].
پیامبر اسلام جمیفرمایند: «مسلمان برادرمسلمان است، بر او ظلم نمیکند، و او را به دشمنش تسلیم نمیدهد» [۴۵].
و در نزد مسلم از آنحضرت جچنین روایت است: «همه ارزشهای یک مسلمان، مال، آبرو، و خونش بر مسلمان دیگر حرام است» [۴۶].
پیامبر اسلام جبه ابوذر سفرمودند: «ای ابوذر! بدان که تو بهتر از سرخ رنگ و سیاه رنگ نیستی، مگر اینکه در پرهیز گاری بر او برتری داشته باشی» [۴٧]و همچنان جفرمودند: «دشنام دادن مسلمان فسق، وجنگ با وی کفر است» [۴۸]چنانکه جفرمودند: «با همدیگر دشمنی و حسد و همچشمی ننمائید، و ای بندگان خدا با هم برادر باشید» [۴٩].
همچنان جمیفرمایند: «برای مسلمان روا نیست که بیش از سه شبانه روز برادرش را ترک کند، که باهم روبرو شوند و از همدیگر روی گردانند، و بهترشان کسی است که به سلام آغاز میکند» [۵۰].
از عبدالله بن عمر سروایت است که مردی از پیامبر جپرسید: چه کسی از مؤمنان بهتر و افضلتر است؟ آنحضرت جفرمودند: کسیکه اخلاق نیکو داشته باشد، باز پرسید: چه کسی از مؤمنان هوشیار ودانا است؟ آنحضرت جفرمودند: «کسیکه مرگ را زیاد بیاد میآورد، و برای بعد از مرگ چیزهای بهتر را آماده نموده است، اینها مردمان هوشیار و دانااند» [۵۱].
از ابن عباس سروایت است که پیامبر بزرگ اسلام جفرمودند: «هرگاه سه خصلت یا یکی ازین خصلتها در شخصی موجود نباشد، خداوند متعال باقی گناهانش را برای کسیکه خواسته باشد میآمرزد، اول این خصلتها کسیکه بمیرد و به خداوند أشریکی نیاورده باشد، دوم کسیکه (افسون) جادو نکرده باشد و دنبال جادوگران نرفته باشد، سوم کسیکه دشمنی و کینه با برادرش نورزیده باشد» [۵۲]پیامبر جمیفرمایند: «کسیکه زیر پرچم نا معلومی که دعوت به عصبیت و در راه عصبیت میجنگد، کشته شود، پس مرگش، مرگِ جاهلیت است» [۵۳].
از حذیفه سروایت است که پیامبر جفرمودند: «امتم هلاک و نا بود نخواهد شد تا آنکه در آنها (تمایز و تمایل و مقامع) آشکار نگردد، حذیفه سپرسید: ای رسول خدا تمایز چیست؟ فرمودند: تمایز عصبیتی است که مردم آنرا در اسلام پدید میآورند، گفتم: تمایل چیست؟ فرمودند: یک قبیله بر قبیله دیگری هجوم آورده بر آن غالب میگردد و همه حرمت و ارزشهایش را مباح و حلال میداند، پرسیدم مقامع چیست؟ فرمودند: اهالی شهرها در مقابل یکدیگر بیرون میآیند و در جنگ میان همدیگر دست و گریبان میشوند» [۵۴].
همچنان میفرمایند ج: «یک فردی از مؤمنان به مثابه سر در جسد انسان است چنانکه جسد درد سر را احساس میکند، فرد مؤمن نیز احساس همدردی با سایر مومنان دارد» [۵۵].
همچنان آنحضرت جفرمودند: «ایمان شما کامل نمیگردد تا اینکه ترحم بر یکدیگر نداشته باشید» اصحاب کرام گفتند: ای رسول خدا همگی ما ترحم داریم آنحضرت جفرمودند: «ترحم آن نیست که دوست با دوستش مینماید، بلکه ترحم آنست که با عموم مردم صورت گیرد» [۵۶].
چنانکه آنحضرت جمیفرمایند: «فتنهای بر میخیزد که مردم براساس انگیزههای جاهلیت با هم میجنگند، کشته شدگان این جنگها در دوزخاند» [۵٧].
از پیامبر جدر مورد مردی پرسیده شد که بخاطر اظهار نمودن دلیری و شجاعتش و یا بخاطر طرفداری از قومش و بخاطر ریا میجنگد، کدام اینها در راه خدا است؟ آنحضرت جفرمودند: «آنکه بجنگد تا کلمه الله (کلمه توحید) برتر و بلند شود، پس آن در راه خدا است» [۵۸].
چنانکه آنحضرت جمیفرمایند: «سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، به بهشت وارد نمیشوید تا اینکه ایمان آورید و مؤمن بشمار نمیروید تا اینکه با هم دوستی کنید، آیا شما را به کاری راهنمائی نکنم که چون آن را عملی کنید سبب دوستی میان شما شود؟سلام را در میان تان پخش کنید» [۵٩].
همچنان آنحضرت جمیفرمایند: «مؤمن آئینه مؤمن است، مؤمن برادر مؤمن است، از ضایع شدن دارائی اش جلوگیری مینماید و در غیابش حمایت ارزشهایش را میکند» [۶۰].
پیامب جمیفرمایند: «مثال مسلمانها در محبت و رحمت ومهربانیشان به همدیگر، مانند یک جسد است، که هر گاه عضوی از آن بدرد آید، دیگر اعضای جسم در تب و بیدار خوابی با آن همراهی میکنند» [۶۱].
همچنان آنحضرتجمیفرمایند: «کسانیکه در راه عظمت و جلال من، با یکدیگر دوستی میورزد، منبرهای از نور برای آنها در بهشت آماده شده است که انبیاء و شهدا از آن رشک میبرند و آرزومندی آن مقام را مینمایند» [۶۲].
پیامبر جمیفرمایند: «هیچیک از شما مؤمن کامل شمرده نمیشود تا اینکه دوست داشته باشد برای برادرش آنچه را که برای خویش دوست میدارد» [۶۳].
حضرت ابو هریره سمیفرماید: هنگامیکه این آیت نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴]. «نزدیکانت از قبیله خویش را بیم ده»یعنی پیش از دیگران قبیله و خویشاوندان خود را تنبیه کن، پیامبر جهمه مردم خاص وعام را مخاطب قرار داده فرمودند: ای مردمان قریش! خویش را از آتش دوزخ نجات دهید، ای مردمان بنی کعب خویش را از آتش دوزخ نجات دهید، ای فاطمه دختر محمد خودت را از آتش دوزخ نجات ده، سوگند به خدا من مالک چیزی از سوی خدا برای شما نیستم، بجز اینکه شما بامن رابطه همخونی و قرابت دارید که آنرا بجای خواهم آورد) [۶۴].
عقبه سکه از بردگان آزاد شده فارسی است میگوید: «من با پیامبر گرامی اسلام در غزوه احد اشتراک داشتم، به مشرکی ضربه وارد نموده گفتم: بگیر اینرا از من بچه فارسی، پیامبر جبه من التفات نموده فرمودند: چرا نگفتی: بگیر اینرا از من بچه انصاری» [۶۵].
پیامبر جمیفرمایند: من شما را به پنج سخنانی که خداوند مرا به آن امر فرموده، امر مینمایم: پیوستگی باجماعت مسلمانان، شنوائی وطاعت، هجرت وجهاد در راه خدا، وکسیکه به اندازه وجبی، از جماعت مسلمانان بیرون رود، ریسمان اسلام را از گردن خویش رها نموده است، مگر اینکه دو باره بر گردد، وکسی که دعوت بسوی جاهلیت نماید پس او از زانو زدگان دوزخ خواهد بود، سپس از پیامبر جپرسیده شد: اگر نماز را هم ادا نماید وروزه هم بگیرد؟ فرمودند: اگر نماز ادا نماید و روزه هم بگیرد، پس شما به آنچه دعوت نمایید که خداوند شما را به آن مسمی نموده، مسلمانان، مؤمنان، بندگان خدا» [۶۶].
و از عقبه بن عامر سروایت است که آنحضرت جفرمودهاند: «هیچکسی بر دیگری فضیلت و برتری ندارد مگر به دین داری یا پرهیزگاری، وبرای مرد بس است که زشت، فحشگو وبخیل باشد» [۶٧].
همچنان آنحضرت جمیفرمایند: «دو مردی در زمان موسی ÷از نسب خود یاد آوری نمودند، یکی از آن دو گفت: من فلان فرزند فلان تا آنکه نه جدش را یاد نموده وگفت: وتو ای بیمادر کی هستی؟ دومی جواب داد: من فلان فرزند فلان فرزند اسلامم، پیامبر جفرمودند: سپس خداوند بر موسی ÷وحی نمود تا برای آن دو مرد بگوید: مردیکه تا جد نهمش را یاد نمود همه آنها در دوزخاند، وخودت دهم آنهائی، ومردی که خود را منسوب به دو شخص نمود آنها در بهشتاند وخودت سوم آنها در بهشتی» [۶۸].
همچنان آنحضرت جمیفرمایند: «کسیکه خداوند و پیامبرش را به صداقت دوست داشته باشد و همه مؤمنان را دوست خویش بشمارد، و امور جاهلیت در نزدش مانند آن باشد که در آتش افگنده شود، همانا لذت ایمان را چشیده است» و در روایت دیگری آمده است: «همانا مرتبه عالی ایمان را حاصل نموده است» [۶٩]پیامبر جمیفرمایند: «کسیکه به اندازه یک وجب از مسلمانان جدائی و رزد، همانا ریسمان اسلام را از گردن خویش رهانیده است، و کسیکه بمیرد در حالیکه بیعت به امام و پیشوائی نداشته باشد، پس مرگ وی مرگ جاهلیت است و کسیکه زیر بیرق نامعلومی میجنگد که دعوت به عصبیت مینماید. یا اینکه یاری عصبیت را مینماید، پس مرگش مرگ جاهلیت است» [٧۰].
روزی از امیرالمؤمنین عمر سبرای شخصی اجازه خواسته شد تا باوی ملاقات نماید و گفتند: برای فرزند برگزیده و نیکو اجازه دهید: عمر سفرمود: داخل شود، هنگامیکه آنمرد داخل شد، عمر فاروق ساز وی پرسید توکی هستی؟ گفت: من فرزند فلان فرزند فلان فرزند فلانم... او تعدادی از بزرگان زمان جاهلیت را نامبرد، سپس عمر سبه وی گفت: پس خودت یوسف پسر یعقوب پسراسحاق پسر ابراهیم هستی؟! آنمرد گفت: نه، عمر سگفت: اینها فرزندان برگزیده و نیکواند، و خودت فرزند بدکارانی، همانا از مردانی یادآورمی شوی که در دوزخاند [٧۱].
عمر بن شعیب / از پدرش روایت کرده میفرماید: میان مغیره بن شعبه سو عمروبن العاص سگفتگوئی رخ داد، مغیره به وی دشنام داد، سپس عمرو گفت: وای به قبیله هصیص! مغیره مرا دشنام داد! عبدالله پسر عمرو رو به پدر آورده فرمود: انا الله وانا اليه راجعون، دعوای قبایل زمان جاهلیت را نمودی! پدرش از سخنان خود پشیمان گردیده وسی کنیز را آزاد نمود، تا تکفیر سخنش گردد، البته بخاطر یاد کردن از جد مشرکش (هصیص) [٧۲]. پیامبر بزرگ اسلام جمیفرمایند: «بشنوید و فرمان برید اگر چه مقرر شود بر شما غلامی حبشی که گوئی سرش دانه کشمش(سیاه) است؟» [٧۳].
از آنحضرت جپرسیده شد: یارسول الله گرامیترین مردم کیست؟ فرمودند: «پرهیزگارترینشان. گفتند درین باره از شما نمیپرسیم، فرمود: پس یوسف پیامبر خدا، فرزند پیامبر خدا، فرزند خلیل خدا، گفتند: ازین سوال نمیکنیم. فرمودند: آیا از سلاله عرب میپرسید؟.. بهترینشان در جاهلیت بهترینشان در اسلام است. زمانی که دانش و علم بیآموزند».
پدر فسیله از پیامبر بزرگ اسلام جپرسید: ای پیامبر خدا! اگر کسی قومش را در ظلم و تجاوز کمک و یاری نماید آیا این کار عصبیت است؟ آنحضرت جفرمودند: (بلی) همچنان پیامبر گرامیمان جمیفرماید: «سوگند به ذاتی که نفس محمد در دستش قرار دارد، اگر فاطمه دختر محمد دزدی نماید، دستش را خواهم برید» [٧۴]فاطمه زهرا لدختر پیامبر اسلام جو بهترین زنهای عالم است.
دین اسلام در مورد اصل و نسب اهتمام دارد، وپیروانش را امر مینماید تادر مورد پدران و مادران، خویش و اقارب و خانوادهای که به آن منسوباند، آگاهی داشته باشند، نه بخاطر افتخار و برتری، بلکه بخاطر اینکه نسب ثابت بماند و از هم نپاشد، زیرا عدم توجه به این کار سبب آمیزش پیوند و خویشیهای خواهد شد که نباید صورت گیرد، شاید شخصی با دوشیزه از اقارب خود از دواج نماید که در حقیقت بالایش حرام است،
همچنان بخاطر حفظ و نگهداشت حقوق، و عدم تجاوز براموال دیگران باید نسبها واضح باشد و نامها از یکدیگر تفکیک گردد، این همه بخاطر تفاخر و تفاضل نبوده، چنانکه بعضی مردم به این گماناند.
[۴۱] نزد ابو داود ۵/۳۴۰ ( ۵۱۱۶). [۴۲] مصدر سابق. [۴۳] مصدر سابق. [۴۴] فتح الباری: ۸/۶۴۸. [۴۵] فتح الباری: ۵/٩٧. [۴۶] مسلم: ۴/۱٩۸۶. [۴٧] نزد احمد: ۵/۱۵۸. [۴۸] متفق علیه. [۴٩] فتح الباری: ۱۱/۲۱. [۵۰] متفق علیه. [۵۱] نزد منذری در ترغیب وترهیب. [۵۲] مجمع الزواید: ۱/۱۰۴. [۵۳] روایت مسلم. [۵۴] نزد حاکم. [۵۵] نزد احمد. [۵۶] روایت طبرانی. [۵٧] نزد حاکم. [۵۸] مسلم. [۵٩] متفق علیه. [۶۰] ابو داود. [۶۱] متفق علیه. [۶۲] ترمذی. [۶۳] ترمذی. [۶۴] نزد احمد: ۲/۳۶۰. [۶۵] ابو داود. [۶۶] ترمذی. [۶٧] نزد منذری. [۶۸] نسائی. [۶٩] نزد طبرانی. [٧۰] مرجع سابق.. [٧۱] نزد حاکم در مستدرک. [٧۲] کنز العمال. [٧۳] نزد بخاری. [٧۴] نزد نسائی..