محیصه بن مسعود سبرادرمشرکش را تهدید به مرگ مینماید
هنگامیکه یهود بنی قریظه با پیامبر بزرگ اسلام جپیمان شکنی و خیانت نمودند، پیامبرخدا جآنها را محاصره نموده به اسارت خود درآوردند، و فرمان صادر فرمودند تا همه آنها از دم شمشیر کشیده شوند، آنگاه محیصه بر خاست و ابن سینیه یهودی را که از جمله تجار مدینه بود به قتل رسانید، برادربزرگ محیصه که در آنوقت مشرک بود، وی را ملامت نمود، و گفت: چگونه او را بقتل رساندی! در حالیکه مقدار زیادی چربی شکمت از مال ابن سینیه است، محیصه سدرجواب گفت: سوگند به خداوند، مرا کسی به قتل وی امرنموده است، که اگر به قتل توهم امر نماید، گردنت را ازتنه ات جدا خواهم کرد، برادرش ازین سخن در تعجب افتاد و گفت: اگر به کشتن من هم امر نماید مرا میکشی؟! محیصه سگفت: آری! اگر مرا رسول خدا جبه اینکار امر نماید حتماً آنرا اجرا مینمایم، برادرش با بسیار شگفت به وی گفت: سوگند به خدا! دینی که ترا به این مقام کشانیده است، واقعا انسان رادر تعجب میاندازد! سپس ایمان آورد، محیصه سدرین مورد چنین میسرائید:
مـیکـنم قتـلت بـرادر گـر شـود امــری بمـن
خـواه ملامت گرشـوم از جانبـت ای اهـریمن
صیقل شمشیر من چون خشت ملح است پرجلا
میزنـم بــر گــردنت ای دور از دیـن خــدا
گـر هـدف گیرم کسی را میـزنـد برگـردنش