محرك و عوامل ايراد خطبه
چه چیزی باعث شد تا در این محل، خطبه ایراد شود و هدف اساسی از این خطبه چه بود؟
محرک و عامل ایراد این خطبه، این بود که وقتی رسول الله ج، چهاردهم ذی الحجه هنگام حجه الوداع به مکه مکرمه رسیدند؛ پس از ادای عمره، تا چهار روز در مکه مکرمه اقامت گزیدند. در همین مدت، علی سکه رمضان سال دهم هجری به یمن تشریف برده بود خود را به مکه رسانید و خمسی (۵/۱ مال غنیمت) را که حضرت رسول اکرم ج، برای دریافت آن به یمن فرستاده بودند به حضرت رسول اکرم جتحویل داد. در این سفر بعضی از یاران علی س، از دست وی شکایتهایی داشتند.
پس از بازگشت از یمن، این شکایات نزد رسول اکرم جمطرح شد. این شکایات چه بودند؟ در این باره، روایتهای مختلفی آمده است. ظاهراً چنین معلوم میشود که یاران مختلف، شکایات جداگانهای داشتهاند. در «البدایة و النهایة» حافظ ابن کثیر (رح) در باب «بعث رسول الله جعلی ابن ابی طالب و خالد بن الولید الی الیمن قبل حجه الوداع» آن روایات را جمع کرده است. خلاصه آن روایات این است:
۱- حضرت بریده اسلمی میفرماید: که در دلم نسبت به علی سکمی کدورت بود. اتفاقاً در همان روزها قرار شد که به یمن برویم. علی ساز طرف حضرت رسول اکرم جمأمور وصول اموال خمس بود. وی کنیزکی را از خمس برای خود برداشت.
خبر به حاکم یمن –خالد بن ولید س– رسید. این خبر باعث ناراحتی وی شد. شکایت نامه ای به نام رسول الله جنوشته فرستاد. نامه رسان من بودم. در حالیکه نامه را به دست داشتم در خدمت رسول اکرم جحاضر شدم. نامه را برای رسول الله جداشتم میخواندم و تأیید هم میکردم که در این اثناء حضرت رسول اکرم جدستم را گرفته و فرمودند: آیا کدورتی در دلت نسبت به علی وجود دارد؟ عرض کردم: بله. فرمودند: با او کینه نداشته باش، اگر به او محبت میورزی بیشترش کن. چون که قسم به آن ذاتی که جان محمد به دست اوست سهم خانواده علی از اموال خمس بیش از یک کنیز است. بریده میگوید: پس از این فرمان حضرت رسول اکرم جهیچکس، محبوب تر از علی برایم نبود [۳۷].
۲- عمرو بن شاس اسلمی سمیفرماید: (وی اصحاب حدیبیه میباشد) من جزو لشکری بودم که حضرت رسول اکرم ج، آن را به فرماندهی علی س، به یمن گسیل داشت. علی سبا من رفتار نامناسبی کرد. رفتارش باعث خشم و ناراحتی من شد. وقتی که به مدینه برگشتم، در مجالس مختلف و برای اشخاص مختلف، خشم و نفرت خویش را اظهار کردم. روزی در مسجد بودم. رسول اکرم جنشسته بودند. وقتی متوجه نگاهم به سوی خود شدند، ایشان نیز نگاه خود را به طرف من کردند. از جا برخاسته، نزدیک ایشان نشستم. فرمودند: ای عمرو! به خدا! تو مرا آزار دادی. عرض کردم: «إنا لله وإنا إليه راجعون». من از اینکه به رسول الله آزار برسانم، به خدا پناه میبرم، فرمودند: هر که علی را اذیت کند مرا اذیت کرده است [۳۸].
۳- ابوسعید خدری سمیفرماید: رسول الله ج، علی سرا به یمن فرستاد. من هم در آن لشکر بودم. زمانیکه شتران صدقه، بدست ما افتاد از علی سخواستیم که به ما اجازه دهد تا بر آنها سوار شویم. چرا که شتران ما، در وضعیت خوبی قرار نداشتند. اما وی اجازه نداد و فرمود: در این شتران، سهم شما بیش از سهم عامه مسلمین نیست. از یمن که برمی گشتیم در راه علی س، جانشینی برای خود تعیین کرد و خود، برای بدست آوردن همراهی رسول الله جبا شتاب تمام رهسپار مکه شد و توانست سعادت همراهی رسول الله جرا در حج، حاصل کند. پس از انجام مناسک حج، رسول اکرم ج، به علی سدستور داد که پیش دوستان خود برود. علی سخود را به لشکر رسانید. پس از رفتن علی س، ما در یمن از جانشین وی چیزی را که از خود علی خواسته بودیم خواستیم. او خواسته ما را قبول کرده، شتران صدقه را به ما سپرد. علی سوقتی دید که شتران صدقه، نه تنها دارند استفاده میشوند بلکه در نتیجه سواری، به تدریج ضعف نیز در آنها پدیدار میشود، بر جانشین خویش، خشمگین شد. ابو سعید خدری سمیگوید: من سوگند یاد کردم به مدینه (شهر) رسیده تمام پیشآمدها را به اطلاع رسول اکرم جخواهم رسانید و از علی سشکایت خواهم کرد که بر ما خیلی سخت گرفته و برای تکمیل قسم خویش، پس از آنکه به شهر داخل شدیم به خدمت رسول اکرم جرسیدم. اوّلین برخوردم با ابوبکر صدیق سبود که از خدمت رسول اکرم جداشت برمی گشت. وی از حال بنده جویا شد. به همراه من برگشته از رسول اکرم جاجازه ورود برای بنده خواست.
رسول اکرم جاجازه ورود دادند. داخل شده، به رسول اکرم جسلام عرض کردم. جواب سلامم را داده و در حقم دعا فرمودند. رو به طرف من کرده، پیوسته احوال من و خانواده ام را میپرسیدند و از چیزهای دیگر جویا شدند تا اینکه از علی شکایت کردم که او در سفر با ما به سختی رفتار کرده. رسول اکرم جخاموش به حرفهایم گوش میدادند. نزدیکتر رفتم. به شکایاتم از دست علی ادامه دادم. در اثنای کلام، ایشان دست مبارک خویش را بر رانم زده فرمودند: ای سعد بن مالک! شکایات برادرت علی را بگذار. قسم به خدا! میدانم که او فی سبیل الله، بهترین کار را انجام داده است. سعد بن مالک میگوید: در دلم گفتم: مادرم بر من بگرید. به خدا قسم! پس از این، هرگز علی را به بدی یاد نخواهم کرد نه جهراً نه سراً. [۳۹]
۴- روایتی از یزید بن طلحه است که سبب خشم و ناراحتی لشکریان علی س، این بود که وی جانشینی برای خود تعیین کرده و خود نزد رسول اکرم جرفت. این جانشین، برای هر یک از افراد لشکر، یک دست لباس داد. زمانی که حضرت علی س، به لشکر رسید دید که هر کدام از افراد لشکریک دست لباس پوشیدهاند علی سفرمود: چرا پیش از آنکه نزد رسول اکرم جبرسانیم این کار را کردید؟ لباسها را از همه پس گرفت. هنگامی که لشکریان، به خدمت حضرت رسول جرسیدند شکایات خود را از حضرت علی سمطرح کردند [۴۰].
۵- طبق روایت ترمذی از عمران بن حصین س، رسول الله جلشکری به فرماندهی علی بن ابیطالب سروانه کرد. به آنجا که رسید قصه جاریه پیش آمد. مردم اعتراض کردند. چهار صحابی با هم تصمیم گرفتند وقتی نزد رسول الله جرفتیم به ایشان عرض خواهیم کرد که علی چکار کرده؟ مسلمانان، پس از مراجعت از سفر، قبل از هر چیز، به ملاقات رسول اکرم جمیشتافتند سپس به خانههای خود میرفتند. این قافله هم، پس از بازگشت، جهت عرض سلام به خدمت رسول اکرم جحاضر شدند. یکی از آن چهار صحابی بلند شد و عرض کرد: یا رسول الله! شما علی را ندیدید چکارها که نکرد؟ رسول الله جبا شنیدن حرفش، روی از او برگردانیدند. دومی بلند شد و شکایت خود را مطرح کرد. رسول اکرم جاز این هم اعراض کردند. سومی بلند شد. او هم از دست علی سشکایت کرد. رسول اکرم جتوجهی به حرفهایش نکردند. آنگاه چهارمی بلند شد و حرفهایی مانند سه نفر قبلی زد. پس از آن، رسول الله جدر حالی که خشم بر چهره مبارکشان نمایان بود رو به طرف اینها کرده فرمود: شما از علی چه میخواهید؟ شما از علی چه میخواهید؟ شما از علی چه میخواهید؟ همانا علی از من است و من از اویم. بعد از من، او محبوب هر مؤمن است [۴۱].
توجه: از روایت واقدی در کتاب المغازی، چنین بر میآید که علی س، هنگام بازگشت از یمن، همراه تمام لشکر بود. البته وقتی که لشکر به جایی به نام «فتق» رسید (روستایی در نزدیکی طائف) علی سابو رافع را جانشین خود قرار داده خود با عجله به مکه رفت تا به خدمت رسول اکرم جبرسد. پس از ملاقات و گفتگو با رسول الله ج، علی س، دوباره خود را به لشکر رسانید. در این هنگام لشکر داشت از سدره وارد مکه میشد. همانجا علی سبه خاطر سوار شدن بر شتران صدقه و پوشیدن لباسها، شدیداً اظهار ناراحتی و نارضایتی کرد و افراد را وادار کردکه لباسها را از تن درآورند. این کار باعث شد تا لشکریان نزد رسول جاز دست حضرت علی سشکایت کنند [۴۲].
این توجیه بین روایت کتاب المغازی و روایات گذشته، قطعی میگردد که در روایات عربی، هر جا که لفظ «المدینه» آمده، مراد از آن مدینه منوره نمیباشد بلکه شهر مکه مراد است. برای اینکه در عربی، «مدینه» به مطلق شهر گفته میشود.
از جمع بندی روایاتی که از «البدایة و النهایة» نقل کردیم و الفاظ و اسناد مختلفی که در کتب تفسیر، حدیث و تاریخ آمده به خوبی واضح میشود که در دل برخی از مردم، خصوصاً در دل کسانی که در سفر یمن، همراه علی سبودند نسبت به علی س، بدگمانی و یا کدورت پیدا شده بود. رسول اکرم رحمت دو عالم جکه در سفر بزرگ و مهم حجه الوداع، برای برحذر داشتن امت از گمراهی و دو دستگی، گام به گام با نصائح و خطبه ها، مردم را ارشاد و راهنمایی میکردند چگونه میتوانستند تحمل کنند که بطور جمعی، در دل مردم نسبت به علی سبدگمانی پیدا شود؟ در حالی که علی ساز بزرگان صحابه و از السابقون الاولون بشمار میآید و در آینده میباید در وقت خود، وظایف و مسئولیت رهبری و امامت این امت را بر عهده بگیرد. به همین جهت پیغمبر اکرم جدر غدیر خم، نه تنها برائت علی سرا آشکار ساختند بلکه به امت نیز دستور دادند که با علی سمحبت و ارادت داشته باشند [۴۳].
همین مطلب را، امام و دانشمند مشهور جهان در تفسیر، حدیث و تاریخ چنین اظهار کردهاند:
و المقصود ان عليا لما كثر فيه القيل و القال من ذلك الجيش بسبب منعه اياهم استعمال ابل الصدقة و استرجاعه منهم الحلل التي اطلقها لهم نائبه، و علي معذور فيما فعل لكن اشتهر الكلام فيه في الحجيج فلذالك والله اعلم لما رجع رسول الله جمن حجة و تفرغ من مناسكه و رجع الي المدينة فمر بغدير خم قام في الناس خطيباً فبرأ ساحة علي ورفع من قدره ونبه على فضله ليزيل ما وقر في نفوس كثير من الناس.
و مقصود آنکه، وقتی از طرف لشکر، قیل و قال در شأن علی فزونی گرفت – چرا که لشکریان را از استفاده از شتران صدقه باز داشته بود و لباس هایی که جانشینش اجازه پوشیدن به آنها را داده بود پس گرفته بود – حضرت علی سدر آنچه کرده بود شرعاً معذور بود ولی در حجه الوداع، گفتگو علیه علی اوج گرفت. برای همین (والله اعلم) رسول الله جپس از فراغت از حج و مناسک حج، در راه بازگشت به مدینه در غدیر خم، خطبهای ایراد کردند که در آن پاکی، رفعت شأن و علو مرتبه علی را متذکر شده، مردم را از فضیلت وی آگاه کردند تا که بدگمانی که در دل بسیاری از مردم ریشه دوانیده بود دور گردد [۴۴].
اگر در کنار عوامل واقعه غدیر خم، و رویدادهای بعد از آن از قبیل اینکه: امامت مسجد نبوی به ابوبکر صدیق سواگذار شد؛ دلایل و هدایات واضح و روشن، برای خلافت حضرت ابوبکر صدیق سوجود دارد؛ و بعد از آن طرف، پس از رحلت رسول اکرم جبه ترتیب: ابوبکر صدیق س، عمر فاروق س، عثمان غنی سبه خلافت رسیدند؛ همچنین حضرت علی سدر دور خلافت و امامت خود با مخالفتهای حضرت معاویه سو همراهانش مواجه خواهد شد. اگر همۀ اینها نیز مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد به این واقعیت پی خواهیم برد که اعلام پاکی شأن علی، محبت و مهر ورزی با او از طرف رحمت عالم جدر غدیر خم، بسیار به موقع و بجاست. (صلی الله عليه وسلم وجزاه الله تعالي عن امته بما هو اهله).
پس از این بحث طولانی، بحمد لله، این اشکال رفع میشود که چه نیازی داشت حضرت رسول اکرم ج در غدیر خم، درباره حضرت علی سخطبهای ایراد فرماید.
[۳۷] به حواله بخاری و البدایه و النهایه لابن کثیر ۵/۱۰۴ جامع ترمذی باب مناقب علی و مسند احمد به روایت عمران بن حصین ۴/۴۳۷، ۵/۳۴۷، ۵/۳۵۰، ۵/۳۵۱، ۵/۳۵۶ و ۳۵۸ به روایت بریده الاسلمی [۳۸] محمد بن اسحاق و بیهقی به نقل از البدایه و النهایه۵: ۱۰۵ [۳۹] اسناد جید علی شرط النسائی به حواله بیهقی – البدایه و النهایه ۵: ۱۰۵ [۴۰] البدایه و النهایه: ۵/۱۰۶ [۴۱] ترمذی به حواله جامع الاصول ۸/۶۵۲ [۴۲] کتاب المغازی للقوادی ۳/۱۰۸۰ طبع موسسه الاعلمی بیروت [۴۳] بیجا نخواهد بود اگر در اینجا مقوله معروف امام مشهور اهل سنت ابوحنیفه (رح) تکرار شود: ان تفضل الشیخین و تحب الختنین، یعنی همراه با اعتقاد به فضیلت شیخین محبت با دو داماد (عثمان و علی (رضی الله عنهما)) نیز ضروری است. [۴۴] البدایه و النهایه ۵: ۱۰۶