كتب لغت
لفظ ولی باشد یا مولی یا اولی؛ هر سه از ولایت گرفته شدهاند. معنای ولایت در زبان عربی، قرب، تعلق و ارتباط بین دو چیز است خواه آن قرب و تعلق به اعتبار مکان باشد یا به اعتبار نسبت یا به اعتبار دین [۷۶].
معنای ولی در زبان عربی: یاور، دوست، محب و محبوب است. جمعش اولیاء است. (مانند ولی الله، اولیاء الله و غیره). لفظ ولی در قرآن مجید برای الله تعالی نیز بکار رفته است:
﴿ٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾[البقرة: ۲۵۷].
الله دوست مردمانی که ایمان آوردهاند است.
و برای مؤمنین نیز استعمال شده و بطرف الله تعالی مضاف شده است:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢﴾[یونس: ۶۲].
آگاه! دوستان الله را نه ترسی هست و نه غمگین میشوند.
و همین لفظ در حق مؤمنین بکار رفته در حالی که به طرف مؤمنین دیگر نسبت داده شده است:
﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ﴾[التوبة: ۷۱].
مردان و زنان با ایمان یاور ودوست همدیگرند.
همین لفظ «ولی» چند صفحه پیش در آن حدیث بخاری شریف نیز گذشت که در آن حضرت رسول اکرم جمیفرمایند: «ان آل ابي فلان ليسوا لي باولياء و انما ولي الله و صالح المؤمنين»یعنی خانواده ابی فلان، ولی (یاور، دوست، محبوب) من نیستند ولی (مددکار، دوست، محبوب) من, الله و مؤمنین صالح هستند [۷۷].
فقط از همین چند منابع، میتوان فهمید که لفظ «ولی» را به معنای «والی» منحصر دانستن یا بر آن پافشاری کردن چقدر غلط و نادرست است.
لفظ «مولی» به سبب کثرت معانی، در احادیث مختلف به معانی مختلف استعمال شده است. علامه ابن الاثیر جزری در کتاب لغت مشهور خود «النهايه في غريب الحديث» مینویسد:
وهو اسم يقع علي جماعه كثيره فهو الرب، والمالك، والسيد والمنعم، والمعتق، والناصر، والمحب، والتابع، والجار، وابن العم، والحليف، والعقيد، الصهر، والعبد، والمعتق، والمنعم عليه واكثرها قد جاءت في الحديث فيضاف كل واحد الي ما يقتضيه الحديث الوارد فيه … ومنه الحديث «من كنت مولاه فعلي مولاه» يحمل علي اكثر الاسماء المذكوره.
و این لفظ «مولی» اسمی است که بر بسیاری از معانی اطلاق میشود.
پس معنای مولی: پروردگار، مالک، سردار، محسن، آزاد کننده، یاور، محبت کننده، فرمانبردار، همسایه، پسر عمو، عهد کننده، عقد کننده، داماد، غلام، غلام آزاد شده و احسان شونده, میآید. بیشتر این معانی در احادیث بکار رفته است. و مطابق با مقتضای هر حدیث، معنای مرادی آن معلوم میشود. همین لفظ در حدیث «من كنت مولاه فعلي مولاه»هم استعمال شده است و این لفظ را در اینجا میتوان بر بیشتر معانی مذکور حمل کرد [۷۸].
بعد از آن، علامه جزری احادیث دیگری را نیز نقل کرده که در آنها این لفظ «مولی» آمده است. مثلاً:
«ايما امرأه نكحت بغير اذن وليها فنكاحها باطل» [۷۹].
نکاح هر زنی که بدون اذن و اجازه ولیش باشد باطل است.
و حدیث «مزينة وجهينة واسلم وغفار موالي الله ورسوله» [۸۰].
قبیله مزینه و جهینه، اسلم و غفار یاوران و دوستان الله و رسولش هستند.
و حدیث: «اسالك غناي وغناي مولاي» [۸۱].
ای الله! من از تو بینیازی خود و بینیازی مولایم را میخواهم.
خوانندگان میتوانند پی ببرند که در همه این احادیث, مولا را به معنای خلیفه و حاکم وقت گرفتن ممکن نیست. همچنین در سوره احزاب در قرآن کریم، در ضمن احکام پسر خواندگی، لفظ مولا با صیغه جمع آمده است. میفرماید:
﴿فَإِن لَّمۡ تَعۡلَمُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ فَإِخۡوَٰنُكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَمَوَٰلِيكُمۡۚ﴾[الأحزاب: ۵].
یعنی: اگر پدرانشان را نمیشناسید پس اینان برادران دینی و یاوران شما هستند.
اینجا هم امکان ندارد معنای مولی، خلیفه و حاکم گرفته شود بلکه به معنای یاور بودنش مشخص است [۸۲].
• معنای اولی در زبان عربی، اقرب و احق است؛ یعنی ترجمه آن قریبتر، حقدارتر، لایقتر و سزاوارتر است. در قرآن حکیم میفرماید:
﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۗ وَٱللَّهُ وَلِيُّ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٨﴾[آل عمران: ۶۸].
براستی به ابراهیم قریب تر کسانی هستند که از ابراهیم تبعیت کردند و این پیغامبر جو ایمان آورندگان و الله یاور و مدد کننده مؤمنین است.
در این آیه، معنای اولی را حاکم یا خلیفه گرفتن اصلاً ممکن نیست. چرا که پیروان ابراهیم u چگونه میتوانند حاکم بر ابراهیم u باشند؟آری بطور حتم نزدیکترین بودند.
همچنین در قرآن کریم میفرمایند:
﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ إِلَّآ أَن تَفۡعَلُوٓاْ إِلَىٰٓ أَوۡلِيَآئِكُم مَّعۡرُوفٗاۚ كَانَ ذَٰلِكَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ مَسۡطُورٗا ٦﴾[الأحزاب: ۶].
ترجمه: پیغمبر از خود مؤمنان نسبت به آنان اولویت بیشتری دارد و همسران پیغمبر، مادران مؤمنان محسوب میشوند و خویشاوندان نسبت به همدیگر (از نظر ارث بردن بعضی از بعضی) از مؤمنان و مهاجران، در کتاب الله از اولویت بیشتری برخوردارند مگر اینکه بخواهید در حق دوستان خود کار نیکی انجام دهید. این، در کتاب مکتوب و مقدر است.
در این آیه کریمه، اولی در دو جا بکار برده شده است. مفهوم حاکم وخلیفه اینجا هم مخالف با عقل و نقل است؛ بلکه مفاهیم قریب تر، مرتبط تر، حق دارتر و سزاوارتر در اینجا هم متعین و مشخص است. حدیث صحیح بخاری شرح این آیه را بیشتر واضح نموده است. ایشان جفرمودند:
«ما من مؤمن الا و انا اولي الناس به في الدنيا و الاخره، اقروا ان شئتم، النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم فايما مؤمن ترك مالاً فليرثه عصبته من كانوا فان ترك دينا او ضياعا فلياتني فانا مولاه» [۸۳].
نیست هیچ مؤمنی مگر اینکه در دنیا و آخرت، نسبت به دیگران من به او از همه بیشتر نزدیکترم. اگر میخواهید که این آیه را بخوانید: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾حال اگر مؤمنی مالی از خود به جای گذاشته بمیرد عصبات او (بستگان نزدیکش) وارثش خواهند شد هر چه که میخواهد باشد. البته اگر بدهکار شده از دنیا رفته یا چیزی از خود به جا گذاشته که احتمال از بین رفتنش است پیش من بیاید من یاورش خواهم بود.
این حدیث در حالی که ترجمه و مفهوم «اولی» را تعیین میکند معنای آیه کریمه را واضح میکند که قرب و ارتباط عمیق و صمیمی که نبی اکرم جبا مسلمانان امت خود دارد و آن قدر که ایشان به فکر صلاح و فلاح دنیوی و اخروی آنان هستند خود مؤمنین این قدر به فکر و خیال خود نیستند.
بنابراین با مراجعه به کتب لغت، غلط بودن این ادعای شیعه که مراد نبوی از کلمات «ولی، مولی، اولی» در حدیث غدیر خم «امام یا خلیفه» میباشد کاملاً به اثبات رسید.
[۷۶] مفردات القرآن راغب ص ۵۵۵ عربی طبع نورمحمد کراچی [۷۷] صحیح بخاری، کتاب الادب، باب تبل الرحم لبلالها ج ۱۰ ص ۴۲۰ [۷۸] النهایه فی غریب الحدیث و الاثر ۵: ۲۲۸ مطبوعه موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان قم - ایران [۷۹] حدیث معروف به غیر اذن ولیها راجع مشکوه المصابیح ص ۲۷۰ و جمع الفوائد ۱/۳۷۷ [۸۰] متفق علیه، مشکوه المصابیح ص ۵۵۱ [۸۱] مجمع الزوائد و منبع الفوائد ۱۰/۱۷۸ و قد رواه الطبرانی و احمد، مناجات مقبول. [۸۲] حدیثی در صحیح بخاری هست که رسول الله جرو به زید بن حارثه س فرمودند: «أنت أخونا مولانا»یعنی تو برادر ما و مولای ما هستی. اینجا هم امکان ندارد که ترجمه مولی به ((حاکم)) یا ((امام)) کرده شود. بخاری، کتاب الصلح ص ۳۷۲ و مشکوه ص ۲۹۳ [۸۳] صحیح بخاری، به نقل از روح المعانی ۲۱/۱۵۱