عقیده امامت و حدیث غدیر

عوامل رواني پذيرش عقيده امامت

عوامل رواني پذيرش عقيده امامت

از آنچه گفته شد مانند روز روشن به اثبات رسید که اهل بیت کرام، بر عقیده و مسلک اجماعی امت با تمام شدت پا برجا و دعوتگران آن بودند. آنان خودشان را پایبند پیروی از کتاب و سنت و فردی از امت محمدی باور می‌کردند که فقط بخاطر عمل، تقوی،‌ علم و اخلاقشان می‌توانستند مستحق امتیاز و احترام باشند ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ[الحجرات: ۱۳] اما بعدها مزاجی پدید آمد که روح جاهلیت قدیمه، و ادیان محرفه، زیر آن کار می‌کرد و تمدنها و فلسفه هایی که در عهد قدیم، در یونان، ایران، هندوستان و چین شکوفا شده به اوج خود رسیده بودند بر آن تأثیر گذاشته بود. مزاج و طرز تفکر، اینطور بود که خاندان حکمروا و افراد خاندانهایی که از عهد قدیم، رهبری روحانی یا مذهبی داشته‌اند و کسانی که با ریاضتهای سخت و مجاهدتهای بزرگ، اعتبار اخلاقی و روحانی خویش را برتر و بالاتر از سطح دیگران قبولانیده‌اند؛ معصوم شناخته شوند و چشم بسته به آنان این حق و اختیار داده شود که قوانین مذهبی را می‌توانند تبدیل کنند، تغییر دهند و بشکنند و در قانون سازی،‌ اختیار کامل با آزادی تمام داشته باشند.

در پذیرش و نشر این نظریه، خواسته‌های روانی و انگیزه‌های درونی نیز سهیم بوده‌اند:

۱- بوسیله این، آدمی از دردسرهای پاسخگویی و مسئولیت فردی راحت می‌شود. در هر امر و معامله‌ای،‌ اعتماد به یک طبقه خاص یا به فرد یا افراد خاندان مخصوص که نمایندگی این قوم و ملت را می‌کنند کفایت می‌کند.

۲- اعتماد، احترام، انقیاد و اطاعت کامل، وابسته به یک خاندان مخصوص یا به بعضی از افراد آن می‌شود و این کار، از اتباع شریعت کامل و وسیع که در هر قدمش احکام و پایبندی‌ها است، اجتهادات علماء هم هست، ذخیره وسیع فقهی هم هست؛ آسان معلوم می‌شود.

۳- بهره کشی از خاندان یا فردی یا چند فرد از آن، آسان است. با راضی نگهداشتن آن، می‌توان سیادت و قیادت بدست آورد. برای تکمیل خواهشات نفسی و غرایز جنسی فردی, فرصتی مناسب است. از بسیاری از مشکلات رهائی حاصل می‌شود. با اندک کوششی به آنها تقرب یافته آنچه که بعد از سالهای سال, تلاش و جدیت و پیمودن مسافت‌های طولانی حاصل می‌شود به آسانی و زودتر بدست می‌آید. چرا که در اذهان عمومی،‌ عقیده معصومیت این خانواده، رسوخ یافته است. سیاستمداران چالاک و شاطر هر عصر و زمانه، برای نیل به اهداف خود، همین راه را برمی گزینند.

پرورش این عقیده (تقدس نسلی و ارثی و منصب امامت) در فرقه اثنا عشری،‌ اغراض و مقاصد سیاسی،‌ خاندانی و شخصی را (در رسیدن به تکامل به سهولت) کمک کرد. به عنوان عقیده مذهبی پذیرفته شد و با پرده تقدس پوشانیده شد.

از باورهای این فرقه است که تعیین ائمه و خلفای رسول الله از طرف الله تعالی صورت می‌گیرد و مانند پیغمبران, معصوم هستند؛ اطاعتشان بر تمام مسلمین فرض است؛ مرتبه شان با مرتبه رسول الله یکسان و مساوی است؛ برتر و بالاتر از دیگر انبیای کرام هستند؛ حجت الله بر خلق خدا بدون امام نافذ نمی‌شود؛ اتمام حجت خداوندی بدون معرفت امام، امکان پذیر نیست؛ پا برجایی دنیا به وجود امام بستگی دارد؛ معرفت امام، شرط ایمان است؛ اطاعت از امام، مانند اطاعت انبیا است؛ ائمه اختیار دارند حلالی را حرام و حرامی را حلال کنند؛ برای اینکه مانند پیغمبران معصوم هستند؛ گرویده ائمه معصوم, جنتی است اگر چه آن شخص، ظالم، فاسق و فاجر باشد؛ رتبه ائمه مساوی با رسول الله و بلندتر از تمام مخلوقات است؛ اعمال مخلوقات شبانه روز در دو وقت، به ائمه ارائه می‌شود؛ فرشتگان روز و شب به حضور ائمه می‌آیند؛ هر شب جمعه، شب معراجشان است؛ در لیلة القدر هر سال، از جانب الله، کتاب به ‌آنان نازل می‌شود؛ مرگ و زندگی به دست قدرت آنهاست؛ آنها مالک دنیا و آخرت هستند؛ به هر کس هر قدر که بخواهند می‌دهند [۹۱].

در «کتاب الکافی» این هم آمده است:

«حسن بن عباس المعروفی به امام علی رضا نامه نوشت: جانم فدایت! شما بفرمایید که فرق بین رسول، نبی و امام چیست؟ او نوشت یا پاسخ داد: فرق در میان رسول، نبی و امام این است که رسول کسی است که جبرئیل پیش او می‌آید، رسول او را می‌بیند، حرفش را می‌شنود، نزد او وحی می‌آورد، گاهی او را در خواب می‌بیند، چنانکه ابراهیم u دیده بود و نبی بسا اوقات حرفش را می‌شنود و گاهی هم می‌بیند، و امام شخصی است که سخن فرشته را می‌شنود اما او را نمی‌بیند» [۹۲].

علامه ابن خلدون با دیانتداری مورخانه با بررسی علمی می‌نویسد:

«نزد شیعیان، «امامت» از نیازهای مردمی نیست که مسئولیت آن به بصیرت و آگاهی امت سپرده شود و (امام) صاحب اختیار، شخص برگزیده مسلمین باشد بلکه امامت نزد آنها رکنی از دین و ستونی برای اسلام است. هیچ پیغمبری نمی‌تواند از آن غفلت ورزد و نه می‌تواند آن را به امت بسپارد بلکه بر عهده پیغمبر فرض است که امامی را برای امت تعیین کند؛ امامی که از هر نوع گناه – صغیره و کبیره – معصوم باشد. حضرت علی ستنها شخصیتی هستند که آن حضرت ایشان را (در پرتو نصوصی که این‌ها خودشان روایت می‌کنند و با عقیده خود آن را تطبیق می‌دهند) تعیین کرده بودند» [۹۳].

علامه ابن خلدون می‌گویند:

«به گروهی از این‌ها، غالی گفته می‌شود. آنها برای اثبات الوهیت ائمه از مرز عقل و ایمان هم تجاوز می‌کنند. به گفته آنان ائمه بشر بودند اما دارای صفات الوهیت بودند؛ یا که خدا در لباس بشریت به اندروشان حلول کرده است. این «عقیده حلول» در اصل، عقیده نصرانی‌ها درباره عیسی u است. حضرت علی س، معتقدین به چنین عقیده ای را در آتش سوزانیده بود. وقتی که محمد بن الحنیفه اطلاع یافت که مختار بن عبید چنین عقائدی دارد با کلماتی واضح بر او لعنت فرستاد و بیزاری خویش را از او اعلام کرد. جعفر صادق سهم با این چنین افرادی همینطور رفتار کرد».

در میان این طبقات، کسانی هم هستند که معتقدند کمالی که در درون امام هست انتقالش به دیگران ناممکن است؛ لذا وقتی امامی فوت می‌کند همین «کمال» به امام دیگر انتقال می‌یابد. تناسخ به همین می‌گویند» [۹۴].

این عقیده در نسلهای پیاپی بطور استمرار در فرقه اثنا عشریه وجود داشت و تاکنون بر همین عقیده هستند. چرا که از جمله عقائد بنیادی و اساسی است و همین عقیده در عصر حاضر تا به آقای خمینی رسیده است. ایشان در کتاب خود «الحکومه الاسلامیه» تحت عنوان ولایت تکوینی می‌نویسند که ما به عینه ترجمه آن را تقدیم می‌کنیم:

«امامان را، مقام محمود، درجه بلند و ولایت تکوینی که هر ذره کاینات، تابع ولایت و سطوت آن است حاصل است. عقیده بنیادی مذهب ماست که ائمه ما در مقامی قرار دارند که فرشته مقرب و نبی مرسل نیز نمی‌توانند به آنجا برسند. طبق روایت و احادیثی که ما داریم رسول اعظم و ائمه (علیهم السلام) پیش از وجود این عالم، در حالی که اطراف عرش خداوندی را گرفته بودند به شکل انوار وجود داشتند. الله آنچنان منزلت و تقربی به آنان داده است که کسی غیر از خدا خبری از آن ندارد» [۹۵].

دانشوران غیر مسلم نیز دریافتند که این عقیده، چه تأثیرات سوئی بر مجتمع بشری و گروههای مذهبی به جا می‌گذارد. برخی آنها را برشمرده‌اند:

paick Huges می‌گوید:

«شیعه، امامان را حامل صفات الله معرفی می‌کند» [۹۶].

و IVANOW می‌نویسد:

«اعتقاد به تسلسل امامت برای همیشه و دائمی جایگاهی ضمنی به نبوت می‌دهد» [۹۷].

[۹۱] ماخوذ از کتاب اصول الکافی ص ۱۰۳ – ۲۵۹ و شرح اصول الکافی الکلینی (م ۳۲۸ هـ) ۲/۲۲۹ [۹۲] کتاب اصول کافی ص: ۸۲ طبع ایران ۱۲۸۱ هـ [۹۳] مقدمه ابن خلدون ص: ۱۵۵ طبع مصر، دار الفکر [۹۴] مقدمه ابن خلدون ۲/۵۹۰ تحقیق دکتر عبدالواحد وافی، دار نهضه، مصر للطبع و النشر، الفجاله، القاهره [۹۵] الحکومه الاسلامیه ص: ۵۲، مطبوعه مکتبه بزرگ اسلامیه، طهران - ایران [۹۶] سhomas paسجick Huges, Dicسionaجشof islam, London, ۱۸۸۵ p. ۵۷۴ [۹۷] H. A. ج. Gibb & j.h KجAONEج: SHOجسEجENCشCLOPAEDIA OF ISLAM. LIسس. ۱۹۵۳. P. ۲۴۸